ح ۳۱. وقتی که اصل اصیل در خلقت و شریعت  حق تعالی، حبیب او صلی الله علیه و آله، و در عمل و در گسترش نفس نفیس ایشان امیر صلی الله علیه و آله هستند؛ پس: انواع و انحاء رفتارهای بندگان در مواجه با دعوت انبیاء و اولیاء علیهم السلام -در حقیقت- واکنش مثبت و یا منفی در برابر ولایت امیر علیه السلام است؛ و چنین است توجیه تآویل هائی که در احادیث ذیل از آیات مبارکه شده :
 عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام، قَالَ‏: « «أَ فَكُلَّما جاءَكُمْ» مُحَمَّدٌ «بِما لا تَهْوى‏ أَنْفُسُكُمُ‏» بِمُوَالَاةِ عَلِيٍ‏ «اسْتَكْبَرْتُمْ‏ فَفَرِيقاً» مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ «كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ‏ ؛ بقره :۸۷» :

امام باقر عليه السلام (درباره اين آيه) فرمودند: «آيا هر گاه بياورد محمد صلی الله علیه و آله براى شما چيزى را كه دلخواه شما نيست از ولایت على سلام الله علیه، شما گردن كشى كنيد، پس گروهی از آل محمد سلام الله علیهم را تكذيب كنيد و گروهی را بكشيد؟! »

ح ۳۲ . خضوع و خشوع در برابر ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه برای مشرکان سنگین است؛ عَنِ الرِّضَا عليه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: «كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ»» بِوَلَايَةِ عَلِيٍ‏ «ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ؛ شوری:۱۳» يَا مُحَمَّدُ مِنْ ولَايَةِ عَلِيٍّ؛ هكَذَا فِي الْكِتَابِ مَخْطُوطَةٌ » :

امام رضا عليه السلام درباره اين قول خداى عز و جل فرمودند: گران آمد بر مشركين پذیرش ولايت امیرالمؤمنین سلام الله علیه؛ آنچه ايشان را بسويش دعوت می کنی، اى محمد! ، ولايت على است، و این گونه در كتاب نوشته شده است.

 

ح ۳۳ . ظرفیت دنیا مناسب و متناسب و در خور جلوه عظمت و جلالت رسول اکرم واهل بیت ایشان صلی الله علیه و علیهم نبوده، ودر آن  ظرف شدنی نیست؛ لذا : در خلقت حق تعالی، قیامت ظرفیت متناسب و مناسب برای این رونمائی قرار داده شده است؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ و عَزَّ: «الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ؛ أعراف :۴۳»؛ فَقَالَ‏: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ، دُعِيَ بِالنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله و بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ عليهم السلام، فَيُنْصَبُونَ لِلنَّاسِ‏ :

امام صادق عليه السلام درباره قول خداى جل و عز «ستايش برای خدائى است که ما را به اين (نعمت) راهنمائى فرمود و اگر خدا ما را راهنمائى نمي كردند، ما راه نمي يافتيم» فرمودند: چون روز قيامت شود، پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و اميرالمؤمنين و امامان از فرزندان ایشان سلام الله علیهم اجمعین را بخوانند و آنها براى (رسيدگى بحساب و شفاعت) مردم منصوب شوند.

•  هدایت به ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه نعمتی که شکر آن واجب است؛ فَإِذَا رَأَتْهُمْ شِيعَتُهُمْ قَالُوا: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ» يَعْنِي هَدَانَا اللَّهُ فِي و لَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ‏ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ عليهم السلام‏ »:

چون شيعيانشان آنها را ببينند، گويند: «ستايش خدائى است را كه ما را به اين (نعمت) رهبرى كرد و اگر خدا ما را رهبرى نمي كرد، ماهدايت نمى‏ شديم» يعنى خدا ما را به ولايت امير المؤمنين و امامان از فرزندان ایشان عليهم السلام رهبرى فرمود.

 

ح ۳۴ . و مکرر عرض شد که اصل در خلقت و شریعت وجود مبارک رسول الله صلی الله علیه و اله است که وجود همه مخلوقات از آن و موجودیت انها به آن است؛ لذا: باذن الله تعالی ؛  نفس نفیس او ؛ یعنی : امیرالمومنین علیه السلام بالملازمه واجد و مالک نور ولایت ، و خلیفه ایشان بوده، و به صریح حدیث نورانی « من کنت مولاه فعلی مولاه» و احدیث متعدد دیگر، آن حقیقت الهیه که وجود و موجودیت از او و به اوست ، از ناحیه مقدسه امیر علیه السلام تجلی و توزیع شده است؛ لذا: در همه عوالم خبر، خبر میدان و میدانداری امیر ما علیه السلام می باشد . و این چنین است که آن خبر عظیم در خلقت و شریعت خبر ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه است؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فِي قَوْلِهِ تَعَالى‏: «عَمَّ يَتَساءَلُونَ‏ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ‏ ؛نبأ:۱-۲»؛ قَالَ: «النَّبَأُ الْعَظِيمُ: الْوَلَايَةُ».

• و مستدل و مکررعرض شد، ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه همان ولایت الله است؛ و سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ: «هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِ‏ ؛کهف :۴۴» : آنجا به جز تحقق حاکمیت محبت چیز دیگری نیست، که آنهم از آن امیر علیه السلام است؛ قَالَ: «وَلَايَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام».

ح ۳۵ . رفتار حنیف (رفتار بر اساس خواست و طلب قلبی و باطنی) توجه به ولایت الهیه وجود مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آله است که از ایشان به خلفای طاهرین ایشان رسیده است؛ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فِي قَوْلِهِ تَعَالى‏: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ‏ حَنِيفاً؛ روم :۳۰»؛ قَالَ: «هِيَ الْوَلَايَةُ».

 

ح ۳۶ . میزان؛ یعنی: وسیله سنجش ،که البته وسیله سنجش هر چیزی متناسب با همان چیز است؛ لذا: وسیله سنجش انسان در قیامت، انسانی در طراز الهی است که انبیاء و اوصیاء علیهم السلام بوده باشند؛ يَرْفَعُهُ إِلى‏ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فِي قَوْلِهِ تَعَالى‏: «وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ ؛أنبیاء : ۴۷»؛ قَالَ: «الْأَنْبِيَاءُ و الْأَوْصِيَاءُ عليهم السلام»

ح ۳۷. سابقا عرض شده و تبیین گردید که امیرالمؤمنین سلام الله علیه حقیقت قرآنی است که نازل گردیده و به آن احتجاج شده است؛ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالى‏: «ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ ؛یونس :۱۵»؛ قَالَ: «قَالُوا: أَوْ بَدِّلْ عَلِيّاً عليه السلام‏»:

(مفضل بن عمر گويد:) از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداى تعالى: «قرآن ديگرى بياور يا اين را عوض كن» فرمودند: ميگفتند: يا، على را عوض كن.

لذا: قرانی که در توضیح و تفسیر آن امیرالمومنین علیه السلام و و لایت ایشان فهم نمی شود، خدای متعال نازل نفرموده است. و چنین است قرآن بی قرآن کتابی را که در صفین بر سر نیره کردند و همان را بعد از آن غالبا تفسیر کرده و می کنند.

 

ح ۳۸. عرض شد که حقیقت دین، وجود مبارک ولی الله و ولایت ایشان است؛ حقیقت الهیه ای که فعل و  خواست و پسند خدای متعال بوده که در بودن ماسوی الله - باذن الله- بر آنان برتر دارد .و از طرفی  والاترین و جامع ترین صورت عملیاتی دین نماز می باشد؛ و چنین است که نماز گزاران راستین تابعین امامان سلام الله علیهم می باشند؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: سَأَلْتُهُ‏ عَنْ تَفْسِيرِ هذِهِ الْآيَةِ: «ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ‏ ؛ مدثر:۴۲-۴۳»؛قَالَ: عَنى‏ بِهَا لَمْ نَكُ مِنْ أَتْبَاعِ الْأَئِمَّةِ.

• همانطور که در شرح کتاب التوحید و در مبحث خلقت در آن آمد و بیان شد، امامان سلام الله علیهم پیشگام ترینان به سوی خدای متعال و نزدیکترینان به او هستند ؛ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ- تَبَارَكَ وَ تَعَالى‏- فِيهِمْ‏: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ‏ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ؛ واقعه :۱۲-۱۰»

•  تعابیر الهی در میان مردمان چه بسا معروف و کاربرد معنایی دارد؛ أَ مَا تَرَى النَّاسَ يُسَمُّونَ الَّذِي يَلِي السَّابِقَ فِي الْحَلْبَةِ مُصَلِّي‏ ، فَذلِكَ الَّذِي عَنى‏؛ حَيْثُ قَالَ:«لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ‏»: لَمْ نَكُ مِنْ أَتْبَاعِ السَّابِقِينَ‏»:

مگر نمى‏ بينى كه مردم اسبى را كه در مسابقه پشت سر اسب سبقت گیرنده است، مصلّى نامند؟ همين معنى مقصود است در آنجا كه فرمايد: «ما از مصلين نبوديم» ؛يعنى: پيرو پیش افتادگان نبوديم.

ح ۳۹ . در محل خود عرض شد که «معرفت» خدای واقعی که حقیقتی نفس الامر می باشد، مقوله ذهنی نیست، که ذهنیات، هم نفس الامرنیستند، و هم مخلولات ذهن هستند؛ لذا:
اولا. «معرفت» یافتن حضور خودحق تعالی است؛ نه باز خورد و تصور و وجهی از آن در ذهن،
ثانیا. این واقعه در آینه قلب او واقع می شود نه ذهن او،
ثالثا. این امر فقط به خود خدای متعال شدنی است ، و در استطاعت غیر او نیست،
رابعا. خدای متعال جام پری از معرفت و ایمان را به قلب کسی می نوشاند که بر ولایت ولیش که حبیب اوست، استقامت کرده و استوار ایستاده باشد؛
 عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ‏ عَزَّ و جَلَّ: «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ‏ ماءً غَدَقاً ؛ جن :۱۶» يَقُولُ: لَأَشْرَبْنَا قُلُوبَهُمُ الْإِيمَانَ : به قلب آنان ایمان می نوشانیم.

امام باقر عليه السلام درباره قول خداى عز و جل: «اگر آنها بر اين طريقه استقامت ورزند، با کاسه پری سیرابشان کنیم» فرمودند: خدا مي فرمايند: ايمان را به دلشان می نوشانیم.

•  راهی که نتیجه استقامت در آن، یافتن گوهر گمشده فطری انسان است، ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه و اوصیاء ایشان است؛ و الطَّرِيقَةُ هِيَ ولَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ‏ وَ الْأَوْصِيَاءِ عليهم السلام‏» :

و طريقت (مورد نظر حق تعالی و رسولش) همان ولايت على بن ابى طالب و اوصياء ایشان عليهم السلام است.

که این عنوان را عرفا و متصوفه و دراویش دزدیده، و راه خود را طریقت نامیده اند.

ح ۴۰ . نتایج استقامت بر ولایت الهیه ائمه سلام الله علیهم اجمعین دریافت امنیت و بشارت از جانب حق تعالی است؛ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: «الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ‏ ثُمَّ اسْتَقامُوا» فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: «اسْتَقَامُوا عَلَى الْأَئِمَّةِ و احِداً بَعْدَ و احِدٍ «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ؛ فصلت :۳۰ » :

(محمد بن مسلم گويد:) از امام صادق عليه السلام راجع به قول خداى عزوجل «كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداست و سپس استقامت ورزيدند» پرسيدم، امام عليه السلام فرمودند: آنها كه بر ولايت امامان يكى پس از ديگرى استقامت كردند. «فرشتگان بر ايشان نازل شوند كه بيم نداشته باشید و غم مخوريد و به بهشتى كه وعده يافته‏ ايد شادمان باشيد».

کمی توضیح درباره معنای زیاد« استقامت»:

 ۱. اقتضای  منطقی  دادن عقل و اختیار ؛ دانائی و توانائی به بنده مسئول بودن او در رفتار و کردارخود ، و نیز در رابطه با امکانات داده شده به او ، و نیز در باره دیگران است .

۲.از لوازم تحقق این معنا و صورت عملیاتی یافتن آن ، بودن ثبت و ضبط رفتار و کردار مسئول ، و تعلق ثواب و عقاب به آنست.

۳.چند و چون عمل هرکسی بر اساس نیت اوست  ، و کیفیت عملکرد نیک هر کسی ، از چند و چون معرفت و اخلاص او مایه می گیرد .

۴. لذا : لازمه رسیدگی و سنجش تمام عیار بنده و اعمال او در پیشگاه حق تعالی که در قیامت خواهد بود ،  آشکار شدن شخصیت  معنوی او در معرفت و اخلاص ، در ضمن اعمال و افعال اوست ؛ که به تعبیر امیر علیه السلام: « فی تقلب الاحوال علم جواهر الرجال ».

۵. و چنین است که بستر بندگی بنده بر اختبار و امتحان گسترده شده؛ و آنی نیست که بنده در آن در معرض امتحان نباشد.

۶. و از موارد اولی و اصلی در امتحان ، چند و چون استقامت بنده در باور به ربوبیت حق تعالی و صورت عملیاتی که  ولایت  ولی الله است ، می باشد .

۷. « استقامت » در هر امری نشانه از حدت تعلق خاطر و شدت طلب آن است ؛ و همچنین است در امر ولایت الهیه وجود مبارک ولی الله در رابطه با خدای متعال و رسولش صلی الله علیه و آله.

۸. و حاصل استقامت در آن چه وظیفه بنده است ، اثبات صداقت او ، و پاداش غیر قابل وصف و فوق رغبت آن که به  تفضل الهی ، به  ولایت خود امیر علیه السلام عنایت می شود ، همان معنای مندرج در لقب مبارک « امیر المؤمنین » است: که فرمودند آن حضرت نسبت به مومنین « یمیر بهم العلم » ؛ آنان را به علم اطعام می کند ؛ به آنان علم می خوراند. و این در حالی است که « علم » در فرهنگ الهی بالاترین موهبت و نعمت و مرتبت می باشد .

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید