رعایت «نظم» در انجام کارها از لوازم اوّلی و اصلی در انجام درست آن ها بوده، و از عوامل ناگزیر در موفقیت می باشد. و نیز «تسلیم» امر در ولایت الهیه ولی الله علیه السلام بودن که نشانه ایمان است.

 و به عکس، «تاخیر» و «تعجیل» که از عوامل اصلی در خرابی انجام امور و عدم موفقیت در آن هاست.

 «استعجال» در رفتار و کردار انسانی مخل تمرکز ذهن، و حضور قلب، و به سلامت و به دقت انجام دادن امور است؛ خصوصا در امور و احکام الهی؛ مانند: عبادات که وقت معین و حدود معین برای هر کدام تعیین شده است،
و بالاخص در «ظهور» که موکول به اذن الهی است، و با «استعجال» ما، خدای متعال به تعجیل وادار نمی شود.

خسارت ها و خرابی ها و تباهی ها و سختی های پیش آمده برای شیعیان، در دوره بنی عباس، که آثار آن ها متوجه ساحت مقدسه اهل بیت علیهم السلام بود، از این بابت بود: استعجال در سرنگونی حکومت جور، و تشکیل حکومت عدل.

آن چه در رفتار شخصی، در مقابل استعجال (شتابزدگی)، به آن امر شده، «حلم» (بردباری) است، که سبب به بار نشستن و ثمردهی درخت علم است؛ که در محل خود در کتاب العلم از آن گفتگو شد.

و اما آن چه در تسهیل و تعجیل امر «ظهور» به آن امر شده و مؤثر در آن است:
به جای «استعجال»، «انتظار» است؛ که فرموده اند: «کل متوقع آت» : آنچه را که چشم به راه آن داشته باشی، خواهد آمد؛ (نهج البلاغه: ط۱۰۳).

یعنی:  چشم به راه داشتن هر چیزی، در تحقق آن موثر است. و توجه شود که چشم به راه داشتن تحقق چیزی غیر از آرزوی تحقق آن است. و نیز همانطور که توجه منفی به هر چیزی - که اصطلاحا به آن چشم زدن می گویند و در قرآن مجید هم از آن یاد شده و تجربه تلخ مکرر قطعی نیز مؤید آن است -در بد حالی و تخریب موثر است، عکس آن نیز بعکس ، همچنان است؛ در تحقق حسن حال و سازنده، موثر است.

« انتظار» به معنای سعی در دوام توجه خیره و عمیق؛ و در عرف فرهنگ الهی شیعی به معنای چشم به راه ظهور و آمدن صاحب ما؛ صاحب الزمان علیه السلام، همه عناصر سازنده در تربیت الهی و بندگی حق تعالی را در خود دارد:
دوام توجه؛ ذکر بلانسیان که عنصر اصلی در طلب معرفت حق تعالی و یافتن و داشتن اوست،
همراه با نگرانی که خواسته و نا خواسته، توجه و تذکر را تشدید کرده و مراقبت را اقتضا می کند،  
و مهیا شدن را برای ورود آن صاحب عزیز عظیم علیم بصیر می طلبد؛
 از سر و وضع طاهری گرفته تا ادب رفتاری و قالبی، تا صفات اخلاقی و قلبی، تا چند و چون کسب و کار، تا نظافت منزل و چینش لوارم آن.

«دعا» که بلاگردان است، و سبب جلب عنایت و رحمت الهی؛ البته بشروطها که اولا «تقوا»ست -به شرحی که در محلش ذکر شده- و ثانیا صداقت و سماجت تا برآورده شدن حاجت.

ایجاد طلب عمومی -نه فقط در جامعه خودی، که در بین الملل- با تذکر به دغدغه های فطری به دنبال نیازهای فطری، و محرومیت از داشتن آن ها به دلیل نکبت غیبت؛ لذا:
لزوم و وجوب حضور در ولایت الهیه ولی الله علیه السلام برای دست یافتن به هدایت و سعادت؛ دعوت به ولی الله؛ هم چنان که سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله، در ابلاغ رسالت خود بوده است.

آشنا کردن مردمان بین الملل با امیرالمومنین علیه السلام؛ و دعوت به ایشان، که ولی الله است، و دلبر و مشکل گشا، و هادی به یافتن گمشده های آدم و نجات او  از سرگشتگی ها.
این راه کار از آیه و احادیث ذیل آن که به خروج دابة الارض؛ (مختصرالبصائر: ۱۳۳ و ۴۸۳) -  که من آن را به قرائنی «جان جهان» ترجمه می کنم - پیش از ظهور بشارت داده شده و تآویل به ایشان گردیده، استنباط می شود.

آشنا کردن مردمان بین الملل با امام حسین علیه السلام. نقش «یا لثارات الحسین» پرچم لشکر ایشان، نشان از پیشرفت آن لشکر بر مسیر عاطفه و محبت به امام حسین علیه السلام است.
آن وجود نازنین با جلوه جمیل و جلیل و عظیم خود در کربلا، عالم را به آتش مصیبت خود سوزاند و دل خون کرد؛ لذا: محبت حضرتش. در دلهای آدمیان و مردمان مانند آتش زیر خاکستر به نسیمی سر برون خواهد کرد و غیر خود را خواهد سوخت.

 بازخورد مردمی راهپیمایی عظیم اربعین، در بین الملل، می تواند عنایت ویژه نفس نفیس امام حسین علیه السلام در همین جهت باشد.

این دو دعوت، دعوت به شخص شخیص و نفس نفیس این دو است، فقط؛ نه به دین و آئینی که منسوب به آنان است که در تعارض با دین دعوت شوندگان  است.

مدد گرفتن از آن که «ظهور» موکول به خواست اوست؛ رسول اکرم و صلوات، و تعین آن به امضای اوست؛ زهرای اطهر و حدیث کسا، و تحقق آن به امر اوست؛ امیر المومنین و ناد علی -صلوات الله علیهم و آلهم-.

به طور مسلم از نظر عقل و نقل اقامه امامت امام، موکول به خواست و اقبال مردمان است؛ لذا: در امم گذشته، و در موارد مشابه، دعا و التجا و تضرع جمعی به درگاه حق تعالی، سبب نزول رحمت الهی گردیده، و گشایش در مشکل آنان شده؛ که فرموده اند:
«فان یدالله مع الجماعة»؛ (نهج البلاغه: ط۱۲۷).

 اما در امت حاضر اگر امید به تشکیل چنین جمعی نتوان داشت، فرد می تواند کار آن جمع را بکند، چگونه؟:

خود نیابتاً از طرف همه عوالم و عالمیان دست به دعا بردارد -خصوصا اگر صاحب نفسی باشد-؛ و یا نیابتا از طرف کسی که خود چنین شأنی در درگاه الهی، شایسته ولایت اوست؛ مانند:

حضرت قمر منیر بنی هاشم؛ حضرت زینب کبرا؛ حضرت فاطمه معصومه و سایر حضرات شاهزادگان از اهل بیت عصمت و طهارت صلوات الله علیهم اجمعین.

راه دیگر، توجه به محقق بودن فعلی آن است که به نوبه خود موثرترین هم در تسریع و تعجیل تحقق آن و نیز در تربیت مهدوی شخص است.

و «توقع امر صاحبک لیلک و نهارک»؛ (اقبال۱: ۲۰۱)؛ امر ناظر به همین امر و معنا است اگر «توقع» لغتا معنی شود نه عرفی:  توجه به محقق بودن ظهور در حال حاضر؛ و شاید موثرتر از توجه به تحقق ظهور، خصوصا در تربیت شخص و تنظیم امور زندگی او، توجه به حضور در حکومت معظم له است که حقیقتا و واقعا هم اکنون موجود است، که شرح آن به عنوان «گنج پنهان در غیبت صاحب الزمان علیه السلام» در ادامه، عرض خواهد شد.

و جان کلام همان است که امیرالمومنین علیه السلام فرمود: «فانا صنائع ربنا و الخلق صنائع لنا»؛ (نهج البلاغه؛ نامه۲۸)؛ حبیب و حبیبان خدای متعال وجود مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت ایشان صلوات الله علیهم اجمعین هستند، که آنان را برای خود، و دیگران را برای آنان خلق فرموده؛ پس: تکلیف الهی ما در رابطه با اهل بیت علیهم السلام فقط یک امر است: مملوک خادم بودن؛ مولی و غلام؛ عبد و بنده در تسلیم و دراطاعت آنان بودن؛ نه ده ها مورد که دانایان در باره آنها کتاب ها نوشته و آنها را در آنها شمرده اند؛
و جلوه ای از آن مالکیت و حاکمیت و سلطنت ، « صاخب الزمان» بودن امام زمان علیه الساام است ، که یک معنای آن مالکیت ایشان بر زمان است ، و یک معنای آن مالکیت ایشان بر عمر ما ؛ پس: امانت بودن عمر ما ؛ وای برما و غفلت ما!

افعال ما هم جلوه و تعریف ماست ، اما نه برای آنکه مالک ما و عمر ماست ؛ بلکه برای میلمان و دلمان و خودمان ؛ وای برما و غفلت ما.

و چنین است یک پرده از چرایی این معنا که فرموده اند در روز قیامت ،بنده قدم از قدم بر نخواهد داشت تا بگوید عمر خود را در چه صرف کرده است و...

 (بنگرید به:
زیارت جامعه کبیره به روایت کفعمی: موالی انی عبدکم؛ و طوبی لی ان قبلتمونی عبدا؛ بلدالامین: ۲۹۷-۳۰۳؛

زیارت امام حسین علیه السلام، روز دوشنبه: أنا یا مولای مولی لک و لآل بیتک؛ جمال الاسبوع: ۳۴ ؛

زیارت آل یس امام زمان علیه السلام: السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه ‌و وکده؛ مصباح الزائر : ۴۳۰- ۴۳۴ ؛

زیارت امام زمان علیه السلام، روز جمعه: یا مولای أنا مولاک؛ مفاتیح الجنان ).

و چنین است که عقوبت تقصیر در آن تکلیف، و کفران آن سرآمد نعمت ها، غیبت ولی عصر و امام زمان علیه السلام، و محرومیت مردمان از مجاورت آن وجود الهی نازنین شده است.
 
و خلاصه مرام در رهایی از این بن بست و بلا آن است که: ظهور وجود مبارک بقیة الله علیه السلام و سپس رجعت، به عنوان قیامت صغرا، نمایانگر همان حقیقت الهیه و مشیئت (خواسته) الهیه خلق اول در ظرف دنیاست؛ همان حقیقتی که حبیب علی الاطلاق حق تعالی است، و خلق و امر و فعل و انفعال آن در رابطه این همانی با خود اوست؛ لذا:
  جبران جرم ما در عدم رعایت و مراقبت از وجود مبارک امانت الهی؛ حضرت بقیة الله علیه السلام که تکلیف منحصر بفرد مابوده و هست، و رفع بلای غیبت و نکبت ظلمت آن نیز هم چنان با خود خدای متعال است؛ و آن چه بر ماست، استغفار و طلب و تمنا و اثبات صداقت با رعایت ادب و مودت ایشان است به انواع مختلف که در نوشته حاضر گفته شد: که
«چون یار به ناز آید شما نیاز کنید»؛ که:
«از گدا جز گدایی نیاید»؛ که:
«کردیم و نکردیم»؛ آن چه باید نمی کردیم، کردیم. و آن چه باید می کردیم، نکردیم؛ (اقتباس از کلام مبارک حضرت سلمان در واقعه سقیفه که فرمود: کردید و نکردید)؛ و الی الله المشتکی.

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید