بابُ أَنَّ الْوَاجِبَ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ مَا يَقْضُونَ مَنَاسِكَهُمْ أَنْ يَأْتُوا الْإِمَامَ فَيَسْأَلُونَهُ عَنْ‏ مَعَالِمِ دِينِهِمْ و يُعْلِمُونَهُ وَلَايَتَهُمْ و مَوَدَّتَهُمْ لَه‏(۹۶)

ح ۱،۲•  چه بسا اعمالی که ظاهرا مانند هم و یکسان بنظر می رسند، در حالی یکی قبول و دیگری مردود است؛ چرا که در عین یکسانی ظاهر، باطن متفاوت، بلکه متضاد دارند: نیت درست و الهی و ولایی و قصد نادرست و ریایی؛ معرفت بایسته و شایسته و خیالات و توهمات خود بافته؛ تفاوتی در حد سفید و سیاه در کیفیت عمل ایجاد می کند؛ نَظَرَ إِلَى النَّاسِ يَطُوفُونَ حَوْلَ الْكَعْبَةِ، فَقَالَ: «هكَذَا كَانُوا يَطُوفُونَ‏ فِي الْجَاهِلِيَّةِ ، إِنَّمَا أُمِرُوا أَنْ يَطُوفُوا بِهَا، ثُمَّ يَنْفِرُوا إِلَيْنَا ، فَيُعْلِمُونَا و لَايَتَهُمْ وَ مَوَدَّتَهُمْ، و يَعْرِضُوا عَلَيْنَا نُصْرَتَهُمْ»:
 (امام باقر سلام الله علیه) به مردمى كه گرد كعبه طواف مي كردند، نگاه كردند و فرمودند: در زمان جاهليت اين گونه طواف مي كردند. همانا مردم دستور دارند كه گرد كعبه طواف كنند و سپس سوى ما كوچ كنند و ولايت و دوستى خود را به ما اعلام دارند و يارى خود را نسبت به ما عرضه كنند.

وقتی حقیقت دین وجود مبارک دیان دین و مقام نورانی خود ایشان بود؛ (همچنانکه سابقا مکرر عرض شده) پس: حاصل ادای درست آن بایستی یافتن آن حقیقت در درون و رجوع به ایشان در بیرون باشد.  

• لذا:  اصل در بندگی اتیان و ادای آن به ولایت ولی الله سلام الله علیه است که نعمت بزرگ خدای متعال قرار دادن محبت ایشان در دلهاست؛ ثُمَّ قَرَأَ هذِهِ الْآيَةَ: «فَاجْعَلْ‏ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ‏ تَهْوِي إِلَيْهِمْ‏»؛(ابراهیم :۳۷ ):
سپس اين آيه را قرائت فرمودند (که دعای حضرت ابراهیم در حق خاندان خود بود): « (خدایا) دلهائی از مردمان را در هوای آنان قرار ده».

 
ح ۳•  بجا اوردن ظاهر احکام الهی برای هدایت مردمان به باطن آن است که وجود مبارک صاحبان ولایت الله ؛ یعنی: اهل بیت علیهم السلام می باشند؛ «يَا سَدِيرُ، إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَأْتُوا هذِهِ الْأَحْجَار فَيَطُوفُوا بِهَا، ثُمَّ يَأْتُونَا فَيُعْلِمُونَا وَلَايَتَهُمْ لَنَا، و هُوَ قَوْلُ اللَّهِ: «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ‏ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى‏» ؛(طه : ۸۲) - ثُمَّ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلى‏ صَدْرِهِ- إِلى‏ ولَايَتِنَا»:
اى سدير! همانا مردم مأمور شدند كه نزد اين سنگها (كعبه) آيند و گرد آن طواف كنند. سپس نزد ما آيند و ولايت خود را نسبت به ما اعلام دارند، و همين است فرموده خدا «همانا من آمرزنده‏ ام آن كه را ايمان آورد و كار شايسته كند و سپس هدایت شود»؛ آنگاه با دست بسينه‏ شان اشاره كردند و فرمودند: بسوى ولايت ما (هدایت شود).

•  خبیثان، گرگهایی هستند که برای مطامع دنیوی خود، در لباس میش مردم را از دین خدا و لاجرم از هدایت امام سلام الله علیه باز می دارند، تا بتوانند سوار برگرده آنها، چپاولگر دنیای آنان باشند؛ إِنَّ هؤُلَاءِ الْأَخَابِثَ لَوْ جَلَسُوا فِي بُيُوتِهِمْ، فَجَالَ النَّاسُ، فَلَمْ يَجِدُوا أَحَداً يُخْبِرُهُمْ عَنِ اللَّهِ- تَبَارَكَ و تَعَالى‏- و عَنْ رَسُولِهِ‏ صلى الله عليه و آله حَتّى‏ يَأْتُونَا، فَنُخْبِرَهُمْ‏ عَنِ اللَّهِ- تَبَارَكَ و تَعَالى‏- و عَنْ رَسُولِهِ‏ صلى الله عليه و آله:
همانا اين پليدان اگر در خانه‏ هاى خود نشينند، مردم بگردش افتند و چون كسي را نيابند كه از خداى تبارک و تعالى و رسولش به آنها خبر دهد، نزد ما آيند، تا ما به آنها از خداى تبارک و تعالى و رسولش خبر دهیم.

 

بابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ تَدْخُلُ الْمَلَائِكَةُ بُيُوتَهُمْ و تَطَأُ بُسُطَهُمْ و تَأْتِيهِمْ بِالْأَخْبَارِ عليهم السلام‏(باب ۹۷)

ابتدائا نکاتی درباره ملائکة الله علیهم السلام و اهمیت آنان :

نکته اول. بنا بر ایه شریفه« فاقم وجهک للدین حنیفا ؛ فطرة الله اللتی فطر الناس علیها ...»« دین» و آئین الهی همان حقیقت آفریده الهی است که مردمان براساس آن خلق شده اند؛ پس:
برای شناخت انسان و دین الهی باید خلقت الهی( فطرة الله) را شناخت .

و نکته بسیار مهم و بایسته تذکر اینکه:
به دلیل اساس و مبنا بودن خلقت و معرفت آن درشناخت انسان و دین، اساس اختلاف در مکتب الهی و مکاتب بشری به دلیل اختلاف در فهم از خلقت وتلقی از آن است.

همانطور که سابقا نیز عرض شده: خبر درست از یک واقعه عینی و بیرونی را یا باید خالق آن واقعه بگوید، و یا شاهد بر آن واقعه؛ لذا:
از خلقت یا بایستی خدای متعال به عنوان خالق واقعه خبر دهد، و یا اهل بیت علیهم السلام به عنوان شاهد واقعه؛ (که مدارک آن در محل خود ذکر شد)؛
لذا: خبر فیلسوفان و عارفان از آن که بافته های فکر و خیال آنها ایت، «رجما بالغیب» می باشد، که در هیچ محکمه منصفی مسموع نیست؛ مگر نزد خودشان و شاگردان معتقد به آنان.

و نکته جالب توجه تر اینکه: تفاوت تلقی در دین الهی و مکاتب بشری به حدی است که تلقی بشری در برابر تلقی الهی، از مصادیق کفر و شرک در معارف دینی است؛ حال با چنین باوری چگونه می توان مجتهد شد و تقلید مردم را از خود پذیرفت و به گردن گرفت؟!

نکته دوم . یکی از موارد مشترک در خلقت تکوینی و تشریعی الهی، « ملائکة الله » هستند: در جاری کردن اوامر و احکام و سنن الهیه در تکوین، و در دستیاری انبیاء و اولیاء وهمراهی با بندگان و اعمال آنان  در تشریع؛ تا جائیکه یکی از مواردی که باید بندگان در کنار توحید و نبوت و معاد و کتاب به آن ایمان آورده و آنان را رعایت کنند، ملائکة الله هستند؛ بقره : ۲۸۵؛ نساء: ۱۳۶؛ و نیز ملاحظه فرمائید: دعای ۳ در صحیفه مبارکه سجادیه را که در باره حاملان عرش و همه ملائکة الله است.

نکته سوم. تذکر بایسته ایمانی و تربیتی، در تکمیل عرایض فوق در جلالت منزلت ملانکة الله، و یک دلیل در لزوم و وجوب  ایمان به آنان، انکه: هر کسی طالب تربیت الهی باشد، سعی در دوام توجه به ملائکی که همراه او و مراقب اعمال اوهستند، برای مراقب و منطم و مرتب بودن، کفایت از بقیه توجهات می کند.


نکته چهارم . ترتیب عوالم در خلقت خدای متعال، با توجه به جنس آن، از عالی به دانی است؛ لذا: ابتدائا عالم انوار که مجرد از ماده است خلق شده، سپس عوالم مادی که عنصر اولیه تشکیل دهنده آن ماده بسیط سیال و شفافی به رنگ  سبز، که از آن تعبیر به « ماء» و « لولوء» و « خضراء» گردیده است .

نکته پنجم. در عوالم مادی هم، ابتدائا عالم ملکوت که عالم ارواح و ملائک هستند، آفریده شده؛ (بصائر۸۸:۱ ؛ مناقب ۳۷۵:۲)، که عنصر تشکیل دهنده آن ماده لطیف (هوا ) است ؛ (توحید ۱۷۱:۱؛ احتجاج۳۱:۱؛ تفسیر قمی ۲۵۰:۲؛ احتجاج۳۵۹:۲)، و سپس  عالم ملک ( بضم میم)؛ که  عالم ابدان و طبیعت است که عنصر آن،ماده فشرده زمینی می باشد .

نکته ششم. در خلقت الهی، حقیقت خلق اول ، نور قرار داده شده و تعریف نور « ظاهر بنفسه و مظهر لغیره» است؛ آشکار شدن او به خودش ، و آشکار شدن دیگران به اوست .
  مخلوق بعدی مادة المواد عالم ماده است که مظلم الذات و فاقد هر کمالی می باشد، مگر آنکه باذن الله به آن عارض شود.
که البته عنصری ذو مراتب است: درجات عالی و بالا، و مراتب دانی و پست دارد.
از نوع لطیف آن که هوا است ارواح و ملائک، و از نوع کثیف و فشرده آن ابدان و سایراجسام خلق شده اند.

نکته هفتم. برای برخورداری اجسام و ابدان مظلم الذات متراکم (کثیف) از نور خلق اول که اولا حقیقت علم و عقل و ذکر و قدرت و حیات است، ارواح و ملائک بهره مند از آن شده اند، و سپس با تعلق ارواح به ابدان و موکل شدن ملائک به اجسام، آنها نیز در مجاورت و همراهی با آنها از آن کمالات بهره مند گردیده اند.

نکته هشتم . «ملکوت» در مقابل « ملک» (بضم م)، عالم پس و پشت کاینات و اجسام و محل سلطنت ولایت الهی بر آنهاست؛ چرا که ماده، مطام الذات؛ لذا: فاقد نور حیات و علم و قدرت بوده، و ملائک که ساکنان آن عالمند، کارگزاران سلطان عالم ملکوت در اداره عالم ملک می باشند.
 
سلطان عالم ملکوت در هر عصری، ولی آن عصر و امام آن زمان می باشد که واجد مقام مشیئت اللهی و ارادة اللهی، و یداللهی است. و آخرین آیه سوره شریفه یس ناظر به همین معناست: «فسبحان الذی بیده ملکوت کل شئ و الیه ترجعون».

به این ترتیب ملائک، کارگزاران وجود مبارک ولی وقت در اداره کاینات و طبیعت، و جاری کردن مقدرات  می باشند.

ونکته نهم . اینکه در ماده خلقت ملائک، عقل بدون شهوت قرارداده شده؛ برخلاف انسان که در او، هر آن با او ترکیب شده؛ (علل الشرایع ۴:۱ ؛ مشکاة الانوار: ۲۵۱)؛ لذا: از آنها بدی و زشتی سر نمی زند. و در ضمن باز به مناسبت آن ماده، آنان مستعد حمل علم و معرفت می باشند، بر خلاف اجانین که به دلیل نا مناسب بودن ماده آفریده شده از آن که از نار است و نه نور، قابلیت واجدیت نور علم را ندارند، و این استعداد در آنها نیست.
 
ملائک بمناسبت وظایفشان در سلطنت صاحب الزمان علیه السلام، هر کدام در مرتبه ای و تحت امر فرماندهی هستند.

لذا: آنان در افق فهم بی شائبه خود، نسبت به وجود مبارک صاحب الزمان سلام الله علیه به عنوان سرور و سید و سالار خود معرفت داشته و شیفته او و شائق بر ایشان می باشند ؛ که فرموده اند: « حب فرع بر معرفت است»؛ (مصباح الشریعة ؛ باب المحبة).

نکته دهم . برای بهره مندی بیشتر از همراهی و همکاری وجود نورانی ملائکة الله علیهم السلام ، توصیه شده که برای آنان دعا شود؛ همچنانکه وجود مقدس و مبارک ائمه علیهم السلام کرده اند ، و نیز شریک کردن آنان در اعمال صالحه مستحبی خود و یا انجام آنها  به نیابت از طرف ایشان علیهم السلام.

آنچه در این باب از نسبت و ارتباط ملائک با ساحت مقدسه اهل بیت علیهم السلام، یاد شده ، کمی از سرسپردگی و دلداگی زیاد آنان به آنان علیهم السلام است.

ح ۱•  رفت و آمد ملائکه به منازل اهل بیت علیهم السلام؛ «يَا أَبَا سَيَّارٍ، إِنَّكَ تَأْكُلُ‏ طَعَامَ قَوْمٍ صَالِحِينَ، تُصَافِحُهُمُ‏ الْمَلَائِكَةُ عَلى‏ فُرُشِهِمْ» :
فرمودند: اى ابا سيار، تو غذاى مردم صالحى را مى‏ خورى كه فرشتگان با آن ها روى فرششان مصافحه مي كنند.

•  ملائکه نسبت به فرزندان امام سلام الله علیه بسیار مهربان اند؛ فَمَسَحَ يَدَهُ‏ عَلى‏ بَعْضِ صِبْيَانِهِ، فَقَالَ: «هُمْ أَلْطَفُ بِصِبْيَانِنَا مِنَّا بِهِمْ» :
 حضرت دست خود را به يكى از كودكانشان كشيدند و فرمودند: آنها نسبت به كودكان ما از خود ما مهربانتر اند.

این موارد و امثال آنها از قبیل اظهار ارادت و احترام و  ادب به ساحت مقدس اهل بیت علیهم السلام و تبرک جستن به زیارت آنان می باشد.

ح ۲•  ملائکه به وسایل خانه امام سلام الله علیه تبرک می جویند ؛ «يَا حُسَيْنُ- و ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلى‏ مَسَاوِرَ فِي الْبَيْتِ‏- مَسَاوِرُ طَالَ‏ مَا اتَّكَتْ‏ عَلَيْهَا الْمَلَائِكَةُ، و رُبَّمَا الْتَقَطْنَا مِنْ زَغَبِهَا » :
حسين بن ابى العلاء گويد: امام صادق عليه السلام دستشان را به متكاهائى كه در خانه بود زدند و فرمودند: اى حسين! اينها متكاهائى است كه فرشتگان بارها بر آن تكيه داده‏ اند و ما گاهى پرهاى كوچكشان را از زمين برچيده‏ ايم.

ح ۳• آنان علیهم السلام چنین کرده و از آنها تسبیح و یا حرز برای اولاد خود می سازند؛ فَقَالَ‏: «فَضْلَةٌ مِنْ زَغَبِ الْمَلَائِكَةِ، نَجْمَعُهُ إِذَا خَلَّوْنَا ، نَجْعَلُهُ‏ سَبْحاًلِأَوْلَادِنَا» :
فرمودند: زيادي هاى از پر فرشتگان است كه چون از نزد ما ميروند، آنها را جمع ميكنيم، و تسبيح [و بازو بند] فرزندان خود مي كنيم .

ح ۴•  هر ملکی برای هر امری که هبوط می کند؛ تادبا و احتراما، اول بر امام سلام الله علیه وارد می شود؛ «مَا مِنْ مَلَكٍ يُهْبِطُهُ اللَّهُ فِي أَمْرٍ مَا يُهْبِطُهُ‏  إِلَّا بَدَأَ بِالْإِمَام».

همه موارد فوق و موارد مشابه دیگر که در ایات شریفه - از قبیل بال داشتن ملائکه علیهم السلام و آمد و شد آنان، و نزول و صعود، وعملکرد ایشان در مواقع و مناسبت های مختلف - از آنها یاد شده، نشانه از غیر مجرد بودن و مادی بودن جنس ملائکه علیهم السلام است.

وجود مبارک آنان به دلیل لطافتی که دارند، باذن الله می توانند خود را متکاثف و فشرده کرده و دیده شوند؛ مانند متکاثف شدن هوا و دیده شدن آن بصورت ابر؛ همچنانکه وجود مبارک حضرت جبرئیل علیه السلام بارها ، در تشرف خود به محضر مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آله چنین می کردند.

 

⚠️به دلیل هماهنگی و تناسب مطالب دو باب ۹۷ و ۹۸ که درباره ملائکه و اجانین می باشند، شرح شفاهی مشترکی به عرض کاربران و حدیث پژوهان عزیز دورهمخوانی، خواهد رسید؛ لذا: شرح کتبی هر دو را ابتدائا، به دنبال هم نقل کرده، و سپس در نوبت بعدی شرح شفاهی ناظر به هر دو، آورده خواهد شد.

 

بابُ أَنَّ الْجِنَّ يَأْتِيهِمْ‏ فَيَسْأَلُونَهُمْ عَنْ مَعَالِمِ دِينِهِمْ و يَتَوَجَّهُونَ فِي أُمُورِهِمْ عليهم السلام ‏(۹۸)

بجز «ملک» (فرشته) که پیکری مادی ولی لطیف (هوا) دارد، «جن» نیز پیکری لطیف دارد. در قرآن مجید دو تعبیر در جنس آفرینش جن بکار رفته، که به کمک حدیث شریف امام صادق  علیه السلام آن دو تعبیر فهم و جمع بندی می شود:

« مارج من النار »؛ آتش بدون دود ؛ (رحمن:۱۵).
« من نار السموم »؛ از گرمای داغ و سوزان که تاثیر سم در آنست؛ (حجر:۲۷).

در روایت شریف امام صادق صلوات الله علیه؛ (برهان۳۴۱:۳) فرموده اند: منظور آتشی است که شعله و دود ندارد ؛ یعنی سوزندگی آتش را دارد بدون آنکه زبانه و دود داشته باشد ، که درتعبیر فارسی به آن گرمای داغ وسوزان گفته می شود .

اما نکاتی در باره جن:

نکته اول. « جن » نیز  مانند « انسان » صاحب عقل و اختیار و از مخاطبین انبیاء و اولیاء علیهم السلام بوده، و همانند او برای عبادت و بندگی حق تعالی آفریده شده است؛ (ذاریات:۵۶)؛ لذا:

در بین آنها  طوایف مختلف و صاحبان عقاید مختلف مانند آدمیان هستند؛ مانند: بیدین و با دین و با دین های مختلف؛ همانطور که در بین انسانها متداول می باشد؛ الا اینکه:

بنا به گفته کسانی که ارتباط فرادستی با آنها دارند، در بین آنها کسی معتقد به عقاید اصحاب سقیفه و سنی مذهب نیست ، به دلیل آنکه آنان در واقعه غدیر حضور داشته و خود شاهد بر ماجرا بوده اند.

نکته دوم . به دلیل جنس ناری، آنها استعداد پذیرش علم را که حقیقت نوری دارد ندارند و اگر احیانا اطلاعات و اخباری نیز نزد آنها باشد، از طریق استراق سمع کسب شده است .

نکته سوم. شیاطین نیز بنا به تصریح قرآن مجید از اجانین بوده؛(کهف:۵۰) و نوع شرور آنها می باشند .

نکته چهارم . به دلیل متفاوت و بلکه متضاد بودن سیستم ایمنی انسان با جن ، در صورت تماس نزدیک این دو با یک دیگر، در سیستم ایمنی انسان اختلال ایجاد می شود ، که ممکن است منجر به اختلال در مشاعر و یا انواع بیماری ها در او شود ؛ تعبیر « دیوانه» و « مجنون » تعبیر - دانسته و ندانسته - درستی در این باره است .

نکته پنجم . اجانین نیز مانند انسانها، قابل تسلط و اسیر شدن و مانند بردگان قابل تملک و تملیک از کسی به دیگری، به دست انسان  هستند ؛ البته بشرط آنکه کسی که وارد این مبارزه شده بتواند سالم و متعادل از آن خارج شود.

نکته ششم . پدیده ای که به نام « احضار ارواح » برای سر کیسه کردن عوام نادان و ساده لوح وجود دارد، در واقع همان احضار جن است ؛ چون روح با عظمت باز یافته  خود ، خصوصا بعد از رها شدن از زندان تن ، بواسطه مردن تن، قابلیت تسخیر شدن برای انسانی را ندارد ؛ مگر وجود مبارک ولی الله و امام  علیه السلام که سلطان عالم برزخ است که روح بعد از مردن تن ، از ساکنان آن عالم می شود .

نکته هفتم . خدای متعال بین انسان و جن پرده قرار داده که بطور طبیعی اختلاطی بین آنها صورت نمی گیرد ؛ مگر به دلیل اتفاقی که معمولا از طرف انسان در آزردگی اجانین و لطمه خوردن به انها صورت می گیرد .

نکته هشتم . تسخیر و احضار اجانین ، شرعا از مکاسب محرمه بوده و حرام می باشد .
اینکار معمولا بقصد استفاده و کمک گرفتن از انها در حل مشکلات خود است. و این همان کار مذموم بعضی از انسانها در پناه بردن به جن، و اطمینان و اعتماد و ایمان به آنها است (جن:۶ ؛ سبأ: ۴۱) ؛ که در حقیقت بجای ولایت الهیه ، به ولایت غیر او پناهنده شده و از غیر او استمداد و اطاعت کرده اند.
این قبیل اشخاص معمولا زندگی درونی و بیرونی آشفته تؤام با نکبت و بیماری و فقر در مورد خود و خانوادشان پیدا می کنند .

نکته نهم . در مراجعه بیواسطه و یا بواسطه به اجانین . از طرف انها اطلاعات درستی نسبت به وضع گذشته و یا حال مراجعه کننده ،به او داده می شود که سبب جلب اعتماد او می گردد ،تا نسبت به توصیه های او در حل مشکل و سوال خود ، به آنها اعتماد کند ، و به این ترتیب بالاخره جایی رود که به قول معروف عرب نی انداخت .

توضیح بیشتر اینکه : اطلاع از گذشته که تحقق و عینیت یافته  ، برای آنان با توجه به جنسیت لطیفشان و نیز دسترسی به همنوعان خود که چه بسا در کنار و زندگی سوال کننده بوده و یا هستند ، آسان است.
آنان با این ترفند اعتماد شخص را جلب و با گوش داشتن او به سفارشات جاهلانه وگمراه انها، به ظلمت ضلالت و هلاکت رهسپار  می شوند.

نکته بسیار بسیار با اهمیت اینکه : مطالب حکمی در اقوال و اشعار عرفا و شاعران آنها ؛ مانند: اقوال آنها که در آثاری مانند تذکرة الاولیاء عطار نقل شده ، و در اشعاری چون مثنوی جلال الدین محمد بلخی آمده ، القائات اجانین به گویندکان آنها است که در کنار سایر اقوال و اشعار ضال مضل آنها که از خود آن شیاطین است ، انرا تبدیل به عسل آلوده به زهر معاویه می کند .

نکته دهم. طلسم و جادو عبارت است از بکار گرفتن اجانین شرور برای آسیب رساندن به دیگری توسط کسانی که از این قبیل اجانین در اختیار دارند .
مداومت به خواندن آیة الکرسی و چهارقل بعد از نماز های یومیه ، و ده بار ایه سخره(ان ربکم الله الذی خلق... ؛ ۵۴-۵۶اعراف ) بعد نماز صبح ، تاثیر جدی در مصونیت از آسیب شیاطین جنی و انسی دارد؛ و نیز نصب تابلو آیة الکرسی و چهارقل در محل زندگی و کار ، بطرف قبله .

اهتمام وجود مبارک امامان علیه السلام در ساختن بازو بند و حرز  از پرهای ملائک که در منازلشان ریخته برای کودکان خود و نیز استفاده وجود مبارک خودشان از احراز  و تعلیم آنها به شیعیان  برای مصونیت از آسیب رسانی شیاطین انسی و جنی ، و برای محافظت و نگهداری ، نشانه از اهمیت این امر دارد .

علاقمندان برای دسترسی و استفاده به گزیده های ممتازی از این قبیل ادعیه و احراز به کتاب دعا» و بخش مربوط به آن در آنجا مراجعه فرمایند.

نکته یازدهم . به دلیل آنکه وجود مبارک اهل بیت علیهم السلام  ولایت تامه الهیه بر ماسوا الله داشته و حجت خدای متعال بر آنان هستند ، اجانین نیز مانند انسانها در دایره ولایت انان علیهم السلام  می باشند. و همچون مومنین از انسانها ، مومنین از آنها نیز به ایشان رجوع می کنند. و انچه در این باب آمده،بیان گوشه ای از آن ملک عظیم است .

ح ۱،۲،۳ •  اهل بیت سلام الله علیهم درمان درد همه مخلوقاتند حتی ملائک و جنیان ؛ قَالَ: «أُولئِكَ إِخْوَانُكَ‏ مِنَ الْجِنِّ». قَالَ: فَقُلْتُ: يَأْتُونَكَ؟ قَالَ: «نَعَمْ، يَأْتُونَّا يَسْأَلُونَّا عَنْ مَعَالِمِ دِينِهِمْ‏ و حَلَالِهِمْ و حَرَامِهِمْ‏ » :
فرمودند: ايشان برادران تو از طايفه جن هستند.
 عرض كردم: خدمت شما مى‏ آيند؟ فرمودند: آرى مى‏ آيند و مسائل دينى و حلال و حرام خود را از ما مي پرسند.

ح ۴•  بین جن و انس و ملک، و از هر طایفِه ای از مخلوقات خدمتگزارانی برای امام سلام الله علیه وجود دارد؛ إِنَّ لَنَا أَتْبَاعاً مِنَ الْجِنِّ، كَمَا أَنَّ لَنَا أَتْبَاعاً مِنَ الْإِنْسِ، فَإِذَا أَرَدْنَا أَمْراً بَعَثْنَاهُم‏ :
ما پيروانى از جن داريم چنان كه پيروانى از انس داريم، چون اراده كارى كنيم، آنها را مي فرستيم.

ح ۵•  امام سلام الله علیه درد دل همه خلق را می شنوند و تسلّی می دهند؛ فَقُلْتُ: يَا سَيِّدِي، لِمَنْ‏ تُنَاجِي؟ فَقَالَ: «هذَا عَامِرٌ الزَّهْرَائِيُّ أَتَانِي يَسْأَلُنِي، و يَشْكُو إِلَيَّ»:
عرض کردم: آقاى من! با چه كسى آهسته سخن مي گوئید؟
فرمودند: اين عامر زهرائى(جن) است كه نزد من آمده، و چيزى مي پرسد و درد دل مي كند.

•  ارتباط با جنیان برای غیر امام سلام الله علیه اثرات وضعی ناگوار و مخرّب دارد؛ فَقُلْتُ: يَا سَيِّدِي، أُحِبُ‏ أَنْ أَسْمَعَ كَلَامَهُ‏ . فَقَالَ لِي: «إِنَّكِ إِنْ‏ سَمِعْتِ بِهِ‏ حُمِمْتِ‏ سَنَةً»:
عرض كردم: سرورم! دوست دارم سخنش را بشنوم. به من فرمودند: اگر تو سخنش را بشنوى يك سال تب ميكنى.

ح ۶•  گاهی رفت و آمد جنیان نزد حجت خدا سلام الله علیه در مقابل دیدگان همه مردم بوده است؛ بَيْنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام عَلَى الْمِنْبَرِ إِذْ أَقْبَلَ ثُعْبَانٌ‏ مِنْ نَاحِيَةِ بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْمَسْجِدِ، فَهَمَّ النَّاسُ‏ أَنْ يَقْتُلُوه‏ :
در آن ميان كه امير المؤمنين عليه السلام (در مسجد كوفه) بر منبر بودند، اژدهائى از طرف يكى از درهاى مسجد روى آورد، مردم قصد كشتنش كردند.

•  حجت خدا سلام الله علیه در میان جنیان جانشین دارند؛ فَقَالَ: أَنَا عَمْرُو بْنُ عُثْمَانَ خَلِيفَتِكَ‏ عَلَى الْجِن‏ :
گفت: من عمرو بن عثمان (فرزند) خليفه شما بر طايفه جن ام .

•  ادب جنیان در تعیین خلیفه و کسب تکلیف از امام سلام الله علیه ؛ إِنَّ أَبِي مَاتَ، و أَوْصَانِي أَنْ آتِيَكَ، فَأَسْتَطْلِعَ‏ رَأْيَكَ، و قَدْ أَتَيْتُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا تَأْمُرُنِي بِهِ‏ و مَا تَرى‏؟ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام: أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ، و أَنْ تَنْصَرِفَ، فَتَقُومَ‏ مَقَامَ أَبِيكَ فِي الْجِنِّ؛ فَإِنَّكَ خَلِيفَتِي عَلَيْهِمْ» :

پدرم مرد و به من سفارش كرد خدمت شما آيم و از رأى شما مطلع شوم، اكنون نزد شما آمدم تا مرا چه دستور و نظر فرمائید؟
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: تو را به تقواى خدا سفارش مي كنم و اينكه باز گردى و در ميان جنيان بجاى پدرت باشى، و تو خليفه من هستى برايشان.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید