بابُ أَنَّ مُسْتَقَى الْعِلْمِ مِنْ بَيْتِ آلِ مُحَمَّدٍ عليهم السلام (۱۰۰)
همانطور که عرض شد اساس در فهم معارف الهیه و معرفت دین و انسان، معرفت به وقایع اوایل خلقت است؛ لذا:
اساس تمام اختلافات مکاتب بشری و مکتب الهی، که منجر به تلقی وارونه در تمام معارف اصلی و در حقایق نفس الامری در هستی شناسی شده، همین امر است.
چندین بار عرض شده که بیان جمعی جملی از حقیقت پدید آمده و گسترده در خلقت، فرمایش نورانی حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله در جواب از سوال جابر بن عبدالله انصاری در باره « اول ما خلق الله» بود، که فرمودند:
«اول ما خلق الله یا جابر نور نبیک ثم خلق منه کل خیر».
با توجه به تبیین و تفصیل این معنا در سایر احادیث نورانی دیگر، فهم می شود که حقیقت بلاتعین نورانی خلق اول، کلمه تامه الهیه؛ یعنی: جلوه همه مقامات و کمالات الهیه است که اصل آن «علم» است؛
که از آنجا که فعل خدای متعال، نشانه او، و بزرگترین نشانه از اوست: اسم اعظم اعظم اعظم اجل اکرم حق تعالی،
و از آنجا که حبیب و ولی علی الاطلاق اوست، مقام نورانی بلاتعین حضرت خاتم الانبیاء و المرسلین؛ محمد مصطفی صلی الله علیه و آله می باشد.
این درجه اعلا، خلافتا و و راثتا، اولا مقام نورانی نفس نفیس و خلیفه بلافصل ایشان؛ وجود مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه و آله و ثانیا و بواسط معظم له مقامات نورانی خلفای معصومین ایشان از آل محمد علیهم السلام می باشد؛ لذا: به ایشان عرض می شود:
«الحق معکم و فیکم و منکم و الیکم و انتم اهله و معدنه و میراث النبوة عندکم».
« إن ذکر الخیر کنتم اوله و اصله و فرعه و معدنه و مآواه و منتهاه»؛ (دو فراز از زیارت جامعه کبیره).
و خود در حق خود فرموده اند:
« نحن اصل کل خیر و أعداؤنا اصل کل شر»؛( کافی ۲۴۲:۸ ).
و چنین است که می توان گفت: با حفظ اصالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، خلقت و قیامت علوی است صلی الله علیه و اله و سلم.
و به تعبیری که در این باب شریف حاضر است، می توان گفت : آنان علیهم السلام آبشخور(مستقی) علم و حق و خیرند؛ لذا:
تعبیر هایی در فرمایشات آنان علیهم السلام مانند اینکه علم فلان چیز نزد ماست ،به این معنی است که جلوه ای از مقام نورانی آنان که همان نور علم و ولایت الهی و حقیقت کلام الهی است ،روشنگر آن چیزاست.
و نیز گشوده شدن ابواب علوم ، به شنیدن بابی از آن -مثلا به شنیدن امیر علیه السلام از رسول الله علیه و آله السلام- به معنی جلوه گر شدن مقام نورانی امیر علیه السلام به عنایت و اجازه و ولایت رسول اکرم صلی الله علیه و آله است، نه آموزش ایشان به معنی عرفی کلمه.
دو باب حاضر و آتی ناظر به این معانی است که عرض شد.
ح ۱• هر علم و هر هدایتی در میان بشر هست از رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد؛ عَجَباً لِلنَّاسِ أَنَّهُمْ أَخَذُوا عِلْمَهُمْ كُلَّهُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله، فَعَمِلُوا بِهِ و اهْتَدَوْا :
شگفتا از اين مردم كه علم را از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله گرفتند و به آن عمل كردند و هدايت شدند.
• هر آن چه که از آنِ رسول الله صلی الله علیه و آله می باشد به ذریه ی ایشان ائمه سلام الله علیهم رسیده است؛ و نَحْنُ أَهْلُ بَيْتِهِ و ذُرِّيَّتُهُ، فِي مَنَازِلِنَا نَزَلَ الْوَحْيُ، و مِنْ عِنْدِنَا خَرَجَ الْعِلْمُ إِلَيْهِمْ :
ما هستيم اهل بيت و ذريه او كه وحى خدا در منازل ما فرود آمده و علم از جانب ما به ايشان رسيده است .
• هر آن چه از رسول خدا صلی الله علیه و آله به مردمان می رسد قطعا از ناحیه حجت های الهی و خلفای ایشان می رسد؛ أَ فَيَرَوْنَ أَنَّهُمْ عَلِمُوا و اهْتَدَوْا، و جَهِلْنَا نَحْنُ و ضَلَلْنَا؟! إِنَ هذَا لَمُحَالٌ :
آيا عقيده دارند كه آنها دانستند و هدايت يافتند و ما ندانستيم و گمراه شديم؟!! چنين چيزى محالست.
ح ۲• رفت و آمد ملائکه به هر جا اثار ظاهری دارد؛ مانند : ایجاد آرامش و بعضا بوی خوش ظاهرا بی دلیل؛ واما به منازل اهل بیت علیهم السلام، آثار متفاوتی دارد؛ قَالَ: «أَمَا و اللَّهِ، يَا أَخَا أَهْلِ الْكُوفَةِ، لَوْ لَقِيتُكَ بِالْمَدِينَةِ لَأَرَيْتُكَ أَثَرَ جَبْرَئِيلَ عليه السلام مِنْ دَارِنَا، و نُزُولِهِ بِالْوَحْيِ عَلى جَدِّي :
فرمودند: هان به خدا قسم اى برادر اهل كوفه! اگر در مدينه تو را ملاقات می کردم نشانه آمدن جبرئيل را در خانه خود ، و وحى آوردنش را بر جدم به تو نشان ميدادم.
بَابُ أَنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ مِنَ الْحَقِّ فِي يَدِ النَّاسِ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنْ عِنْدِ الْأَئِمَّةِ عليهم السلام و أَنَّ كُلَّ شَيْءٍ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ عِنْدِهِمْ فَهُوَ بَاطِلٌ ( ۱۰۱ )
این باب ، در واقع دنباله حقیقتی است که در باب گذشته گفته شده ، و شرح مبانی و دلایل آن ،همانجا ذکر گردیده است.
ح ۱• هر امر و حکم درست در نظام آفرینش از ناحیه امام سلام الله علیه نشأت گرفته است؛ لَيْسَ عِنْدَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ حَقٌّ و لَاصَوَابٌ، و لَا أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ يَقْضِي بِقَضَاءٍ حَقٍ إِلَّا مَا خَرَجَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ :
نزد هيچ كس از مردم (مطلب) حق و درستى نيست و هيچ يک از مردم به حق قضاوت نمی كند. جز آنچه از خاندان ما بيرون آيد .
• خطا و اشتباه در امور مختلف به دلیل دخالت مردمان است؛ و إِذَا تَشَعَّبَتْ بِهِمُ الْأُمُورُ كَانَ الْخَطَأُ مِنْهُمْ، و الصَّوَابُ مِنْ عَلِيٍّ عليه السلام :
و هنگامى كه امور مردم شعبه شعبه (پراكنده) گردد، خطا از آنها و درستی از امیرالمؤمنین عليه السلام است .
ح ۲ • روشنی (علم) هر چیزی از ناحیه امیرالمؤمنین سلام الله علیه می باشد؛ قَالَ:إِنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ عِنْدَهُ عِلْمُ شَيْءٍ إِلَّا خَرَجَ مِنْ عِنْدِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام:
فرمودند: هيچ كس علمى ندارد جز آن چه از امير المؤمنين عليه السلام صادر گردیده است.
• سرگردانی مردم به خاطر جهالت خودشان است و گرنه راه کاملا روشن است؛ فَلْيَذْهَبِ النَّاسُ حَيْثُ شَاؤُوا؛ فَوَ اللَّهِ، لَيْسَ الْأَمْرُ إِلَّا مِنْ هَاهُنَا و أَشَارَ بِيَدِهِ إِلى بَيْتِهِ :
مردم هر كجا خواهند بروند، به خدا علم درست جز اينجا نيست- و با دست اشاره به خانه خود فرمودند.