بابُ مَا أَمَرَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله بِالنَّصِيحَةِ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ و اللُّزُومِ لِجَمَاعَتِهِمْ، و مَنْ هُم‏(۱۰۳)

در رابطه با وجود مبارک رهبران الهی (انبیاء و اولیاء) علیهم السلام، وظیفه مخاطبین آنان، از طرفی گوش  داشتن به گفته های آنان است؛ از قبول کردن و باور داشتن، و فهمیدن، و عمل کردن، و از طرفی ابلاغ و رساندن آنها به کسانی که این فرمایشات به آنان نرسیده، و از طرفی دیگر چشم بر آنان و احوال آنان داشتن و در مورد رسیدن مورد آزار دهنده ای به آنان و امنیت وجود مبارک ایشان نگران بودن، و برایشان، عزیزتر از هر عزیزی  خیر خواه بودن.

ح ۱•  در اهمیت یاد گرفتن و یاد دادن فرمایشات اولیاء خدا علیهم السلام اینکه ؛ نَضَّرَ اللَّهُ‏ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِي، فَوَعَاهَا و حَفِظَهَا ، و بَلَّغَهَا مَنْ لَمْ يَسْمَعْهَا:

خدای يارى كند و شاد و خرم فرماید بنده‏ اى را كه سخن مرا بشنود و آنرا به جان گرفته و حفظ كند، و آنرا به كسانى كه نشنيده‏ اند برساند .

•  فهم و درایت فرمایش اولیاء الهی، مرتبه ایست اعلا از نقل و روایت  آن ؛ فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ‏ غَيْرُ فَقِيهٍ، و رُبَ‏ حَامِلِ فِقْهٍ إِلى‏ مَنْ‏ هُوَ أَفْقَهُ مِنْه‏ :

 چه بسا حمل کننده علم دین كه خود نمی فهمد، و چه بسا حمل کننده علم دین كه آن را به فهیم تر از خود رساند.

•  آن چه موجب می گردد قلب آدمی عاری از خیانت و کینه ورزی ، و پاک از آنها باشد؛ لَايُغِلُّ عَلَيْهِنَ‏ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ‏: إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ‏، و النَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ‏، و اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِم‏ :

سه خصلت است كه دل هيچ فرد مسلمانى با داشتن آن خيانت وكينه‏ توزى، و بدخواهى‏ نكند: خالص نمودن عمل براى خدا؛ خيرخواهى برای پيشوايان مسلمين؛ همراه بودن با جماعت مسلمانان.

ح ۲•  مؤمنان در خون و انجام وظیفه برابری و برادری دارند؛ الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ، تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ، و هُمْ يَدٌ عَلى‏ مَنْ سِوَاهُمْ، يَسْعى‏ بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُم‏ :

مؤمنين همه برادرند، و خونشان برابر است؛ بر دیگران (و برسر آنان) ، (دست در دست هم)  يک دست می باشند؛ و کمترین آنها (خود را) به تعهدات جمع (متعهد دانسته) و در ادای آن مي كوشد.

•  دشمنان امیرالمؤمنین سلام الله علیه بعد از فهمیدن حق امیرالمومنین در فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله ، آن را انکار و کتمان می کنند ؛ قَالَ: و يْحَكَ، و أَيَّ شَيْ‏ءٍ يَقُولُونَ‏؟ فَقُلْتُ: يَقُولُونَ: إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ و اللَّهِ الْإِمَامُ‏ الَّذِي يَجِبُ‏ عَلَيْنَا نَصِيحَتُهُ؛ و لُزُومُ جَمَاعَتِهِمْ‏ أَهْلُ بَيْتِهِ. قَالَ: فَأَخَذَ الْكِتَابَ فَخَرَقَهُ‏ ، ثُمَ‏ قَالَ: لَاتُخْبِرْ بِهَا أَحَداً:

 (سفيان ثوری) گفت: واى بر تو، مگر (شيعيان) چه عقيده دارند؟ گفتم: آنها مي گويند:  به خدا قسم همانا على بن ابى طالب عليه السلام امام و پيشوائى است كه خير خواهيش بر ما لازمست و جماعتى كه بايد با آنها همراه بود، خاندان او هستند. سفيان نوشته را پاره كرد و گفت: اين خبر را به كسى نگو.

توضیح اینکه : این سفیان ثوری منافق معاند از مشاهیر عرفا و صوفیه است که عطار او را در تذکرة الاولیاء  از جمله  اولیاء الله شمرده است!

ح ۳•  تلاش کردن در اطاعت از امام سلام الله علیه و خیرخواهی برای ایشان ،  همراهی با ایشان را در پی دارد ؛ مَا نَظَرَ اللَّهُ-عَزَّ و جَلَّ- إِلى‏ ولِيٍ‏ لَهُ يُجْهِدُ نَفْسَهُ بِالطَّاعَةِ لِإِمَامِهِ و النَّصِيحَةِ إِلَّا كَانَ مَعَنَا فِي الرَّفِيقِ‏ الْأَعْلى‏ :

نظر (عنایت) خداى عز و جل به سوى کسی که ولایت او را پذیرفته و جان خود را در فرمانبردارى و خيرخواهى امامش به زحمت اندازد، این است كه در رفيق اعلى (جایگاه اعلا در بهشت) همراه ما باشد.

ح ۴•  مفارقت و جدایی از گروه مسلمانان (تسلیم شوندگان در برابر امام سلام الله علیه) هر اندازه هم کم ، اثرات سوء دارد؛ «مَنْ فَارَقَ‏ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ قِيدَ شِبْرٍ، فَقَدْ خَلَعَ‏  رِبْقَةَ الْإِسْلَامِ‏ مِنْ عُنُقِهِ» :

 كسى كه به اندازه يک وجب از جماعت مسلمين دورى گزيند و كوچكترين فرمایش امام سلام الله علیه را كنار گذارد، رشته اسلام را از گردن خود جدا كرده است. (یعنی: وابستگی اسلامی خود را قطع کرده است).

چرا که : همین مقدار کفایت از عدم قبول و ایمان او نسبت وجود مبارک امام، و انکار ایشان توسط او می کند.

ح ۵•  شکستن بیعت با امام سلام الله علیه، گناهی نابخشودنی است؛ چرا که بیعت با امام علیه السلام که خلیفه رسول الله صلی الله علیه وآله است، به منزله بیعت با ایشان، و بیعت با ایشان به صریح قرآن مجید، بیعت با خدای متعال است؛ مَنْ فَارَقَ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ و نَكَثَ‏ صَفْقَةَ الْإِمَامِ‏، جَاءَ إِلَى اللَّهِ- عَزَّ و جَلَ‏ - أَجْذَم :

هر كه از جماعت مسلمانان دورى گزيند و بيعت امام سلام الله علیه را بشكند، دست بريده بسوى خدا رود.

یعنی: در حقیقت به این ترتیب او خود توفیق  هر عمل خدا پسندانه را از خود سلب کرده است.

 

بابُ مَا يَجِبُ مِنْ حَقِّ الْإِمَامِ عَلَى الرَّعِيَّةِ و حَقِّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْإِمَامِ عليه السلام‏(۱۰۴)

یکی از موارد و معانی که از عبث نبودن خلقت و هدفدار بودن آن فهم می شود، این است که در خلقت الهی، هر نوعی از اشیاء و اشخاص حقوقی دارند و در رفتار با آن و با او، حدودی باید رعایت شود، و همچنین است در مطلق رفتارشناسی بندگان مختار که حقوق و حدود را باید رعایت کنند، که اهم آنها حقوق حق تعالی و حقوق خلفای او و حقوق حجج الهیه و ولاة امر الهی است. و اصل در نظام تشریع الهی، تعریف و تعیین همین حقوق و حدود است. و تربیت مورد نظر در نظام تشریع برای بندگان و بجا آوردن تکالیفی که به عهده آنان است، منحصرا در گرو تقید به همین حقوق و حدود است و بس.

ح ۱•   امام سلام الله علیه و رعیتشان حقوقی بر گردن یکدیگر دارند؛ مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَى النَّاسِ؟ قَالَ: «حَقُّهُ‏ عَلَيْهِمْ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ‏ وَ يُطِيعُوا. قُلْتُ: فَمَا حَقُّهُمْ عَلَيْهِ‏؟ قَالَ: «أَنْ يَقْسِمَ‏ بَيْنَهُمْ بِالسَّوِيَّةِ، و يَعْدِلَ فِي الرَّعِيَّةِ، فَإِذَا كَانَ ذلِكَ‏ فِي النَّاسِ‏، فَلَا يُبَالِي مَنْ أَخَذَ هَاهُنَا و هَاهُنَا»:

 حق امام بر مردم چيست؟ فرمودند: حق او بر آنها اينست كه: سخنش را بشنوند و فرمانش برند. عرض كردم: حق مردم بر امام چيست؟ فرمودند: اينكه (بيت المال را) ميان آنها برابر تقسيم كند و با رعيت به عدالت رفتار كند، و چون اين دو در ميان مردم عملى گشت. امام باک ندارد از آنكه كسى اين سو و آن سو زند؛ (نا هماهنگ عمل کند).

ح ۳ •  خیانت به ولی الله سلام الله علیه و دغل بازی با ایشان نابودی در پی دارد؛ چرا که اینکار در حقیقت دغل بازی با خدای متعال و رسولش می باشد که وجود مبارک ولی الله علیه السلام خلیفه هر دو می باشند؛ لَاتَخْتَانُوا وُلَاتَكُمْ‏، و لَاتَغُشُّوا هُدَاتَكُمْ‏ ، و لَاتَجْهَلُوا أَئِمَّتَكُمْ‏، و لَاتَصَدَّعُوا عَنْ حَبْلِكُمْ‏؛ فَتَفْشَلُوا و تَذْهَبَ رِيحُكُم‏ :

به واليان خود خيانت نکنید و با هدایتگران (رهبران) خود دغل کاری نكنيد و پيشوايان خود را نادان نخوانيد و از ریسمان پيوند خود (با آنان) پراكنده نشويد كه سست شويد و شوكت و دولت شما از بین برود.

•  رفتار گذشتگان آیینه عبرتی است برای آیندگان؛ فَإِنَّكُمْ لَوْ عَايَنْتُمْ‏ مَا عَايَنَ مَنْ قَدْ مَاتَ مِنْكُمْ مِمَّنْ خَالَفَ‏ مَا قَدْ تُدْعَوْنَ إِلَيْهِ‏، لَبَدَرْتُمْ‏ وَ خَرَجْتُمْ‏، و لَسَمِعْتُمْ‏ ، و لكِنْ مَحْجُوبٌ عَنْكُمْ مَا قَدْ عَايَنُوا، و قَرِيباً مَا يُطْرَحُ الْحِجَابُ‏ :

اگر شما به چشم خود ببينيد آن را که درگذشتگان شما در مورد آنچه شما به آن خوانده شده اید، خلاف كردند، دیده اند، قطعا مى‏ شتافتيد و خارج می شدید و مى‏ شنيديد؛ ولى ميان شما و آنچه آنها ديده‏ اند حجابی ‏است و به زودى آن پرده به كنار خواهد رفت.

ح ۴•  رسول خدا صلی الله علیه و آله زمان فوت خود را می دانند؛ چرا که: ولایت مطلقه الهیه بر ماسوی الله و از جمله خودشان ؛علما و عملا، اولا از آن ایشان می باشد؛ نُعِيَتْ‏ إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله نَفْسُهُ‏ و هُوَ صَحِيحٌ لَيْسَ بِهِ وجَع :

به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله خبر وفاتشان داده شد، در صورتى كه سالم بودند و دردى نداشتند.

توضیح اینکه: این اختبار از بابت رعایت ادب محضر مبارک معظم له است، نه از بابت مطلع کردن بدلیل ندانستن.

•   ‏رسول خدا صلی الله علیه و آله مردم را از فوت خود با خبر می کنند؛ فَصَعِدَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله الْمِنْبَرَ، فَنَعى‏ إِلَيْهِمْ نَفْسَه‏ :

 پس پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله بر فراز منبر رفتند و خبر وفات خود را به آنها دادند.

•  رسول خدا صلی الله علیه و آله بیش از دیگران به فکر هدایت مردمان بعد از خود می باشند؛ ثُمَّ قَالَ: أُذَكِّرُ اللَّهَ‏ الْوَالِيَ‏ مِنْ بَعْدِي عَلى‏ أُمَّتِي‏ إِلَّا يَرْحَمَ‏ عَلى‏ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِينَ، فَأَجَلَ‏ كَبِيرَهُمْ‏، و رَحِمَ ضَعِيفَهُمْ‏ ، و وقَّرَ عَالِمَهُمْ‏ ، و لَمْ يُضِرَّ بِهِمْ‏ ؛ فَيُذِلَّهُمْ‏، و لَمْ يُفْقِرْهُمْ‏؛ فَيُكْفِرَهُمْ‏ ، و لَمْ يُغْلِقْ بَابَهُ‏ دُونَهُمْ‏؛ فَيَأْكُلَ قَوِيُّهُمْ ضَعِيفَهُمْ، و لَمْ يَخْبِزْهُمْ‏ فِي بُعُوثِهِمْ‏ ؛ فَيَقْطَعَ‏  نَسْلَ أُمَّتِي، ثُمَّ قَالَ: قَدْ بَلَّغْتُ وَ نَصَحْتُ، فَاشْهَدُوا :

خدا را به والى بعد از خود ياد آور می شوم، از اينكه مبادا بر جماعت مسلمين رحم نكند، پس بزرگشان را احترام كند و به ضعيفشان رحم كند و عالمشان را بزرگ شمرد و به آنها زيان نرساند تا خوارشان كند و نيازمندشان نسازد تا کافر شوند. درِ خانه خود را به روى آنها نبندد تا تواناى آنها ناتوانشان را بخورد. و در لشكر كشى آنها سختى روا ندارد تا نسل امتم را قطع كند؛ سپس فرمود: شاهد باشيد كه من ابلاغ كردم و خير خواهى نمودم.
•  آخرین فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله بر فراز منبر پیرامون رهبری بعد از خود است؛ هذَا آخِرُ كَلَامٍ‏ تَكَلَّمَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله عَلى‏ مِنْبَرِه‏ .

ح ۵•  امیرالمؤمنین سلام الله علیه با ایتام رفتار خاص دارند؛ فَأَمَرَ الْعُرَفَاءَ أَنْ يَأْتُوا بِالْيَتَامى‏، فَأَمْكَنَهُمْ مِنْ رُؤُوسِ الْأَزْقَاقِ‏ يَلْعَقُونَهَا و هُوَ يَقْسِمُهَا لِلنَّاسِ قَدَحاً قَدَحا :

حضرت به رؤسای اصحابشان دستور دادند تا يتيمان را حاضر كنند، سپس سر مشكهاى عسل را در اختيار آنها (یتیمان) گذاشتند تا بليسند و خود، عسلها را قدح قدح بین مردم تقسيم ميكردند.

•  امیرالمؤمنین سلام الله علیه پدر امت و یتیمان امت اند؛ فَقِيلَ لَهُ‏: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، مَا لَهُمْ يَلْعَقُونَهَا؟ فَقَالَ: «إِنَّ الْإِمَامَ أَبُو الْيَتَامى‏، وَ إِنَّمَا أَلْعَقْتُهُمْ هذَا بِرِعَايَةِ الْآبَاء :

به حضرت عرض شد: اى امير مؤمنان! چرا بايد يتيمان سر مشكها را بليسند؟ فرمودند: زيرا امام پدر يتيمانست و من به حساب پدرها ليسيدن آنها را به ايشان واگذاشتم.

ح ۶•  پیامبر صلی الله علیه و آله به تصریح خدای متعال در قرآن مجید، بر جان مردمان بیش از خودشان اولویت دارند؛ أَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله قَالَ: أَنَا أَوْلى‏ بِكُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ‏ .

•  امیرالمؤمنین سلام الله علیه در تمامی شئون جانشنین رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشند؛ و عَلِيٌّ أَوْلى‏ بِهِ‏ مِنْ بَعْدِي‏.

•  ولایت وجوه مختلفی دارد؛ فَقَالَ: قَوْلُ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله‏: مَنْ تَرَكَ دَيْناً أَوْ ضَيَاعاً فَعَلَيَ‏؛ و مَنْ تَرَكَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ، فَالرَّجُلُ لَيْسَتْ‏ لَهُ عَلى‏ نَفْسِهِ وِلَايَةٌ  إِذَا لَمْ يَكُنْ لَهُ مَالٌ، و لَيْسَ لَهُ عَلى‏ عِيَالِهِ أَمْرٌ و لَا نَهْيٌ إِذَا لَمْ يُجْرِ عَلَيْهِمُ‏ النَّفَقَةَ َ، و النَّبِيُّ و أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليهما السلام و مَنْ بَعْدَهُمَا أَلْزَمَهُمْ هذَا، فَمِنْ هُنَاكَ صَارُوا أَوْلى‏ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِم‏ :

فرمودند: فرمايش خود پيامبر صلی الله علیه و آله است كه: هر كه بميرد و از خود بدهى يا باز ماندگانى بى‏ سرپرست بجا گذارد بر عهده من است (كه دينش را ادا كنم و از بازماندگانش سرپرستى نمايم). و هر كه بميرد و مالى از خود باقی گذارد، از برای ورثه اوست، پس هر گاه مردى مالى نداشته باشد، بر خود ولايت ندارد و چون مخارج عيال خود را نپردازد، بر آنها حق امر و نهى ندارد و پيامبر و امير المؤمنين عليهما و آلهما السلام و امامان بعد از ايشان بدان ملزم هستند (كه مخارج آنها را بپردازند) .از اين رو ايشان نسبت به خود مردم بیش از خودشان اولويت دارند.

•  علت مسلمان شدن تعداد زیادی از یهودیان، ظهور ولایت الهیه در پیامبر و امام سلام الله علیهم اجمعین بود؛ و مَا كَانَ سَبَبُ إِسْلَامِ عَامَّةِ الْيَهُودِ إِلَّا مِنْ بَعْدِ هذَا الْقَوْلِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله، و أَنَّهُمْ‏ أَمِنُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ و عَلى‏  عِيَالَاتِهِم‏:

و آن چيزى كه موجب شد اکثر يهود اسلام آورند، همين سخن رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بود، زيرا ايشان نسبت به خود و خانواده خود آسوده خاطر شدند.

ح ۷•  قرض مؤمن و مسلمان که به دلیل فساد یا زیاده خواهی نباشد به گردن امام سلام الله علیه می باشد؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: أَيُّمَا مُؤْمِنٍ أَوْ مُسْلِمٍ‏ مَاتَ و تَرَكَ دَيْناً لَمْ يَكُنْ فِي فَسَادٍ و لَاإِسْرَافٍ، فَعَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَقْضِيَهُ :

رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: هر مؤمن و يا مسلمانى كه بميرد و بدهى داشته باشد كه از بابت فساد و اسراف نباشد، بر امامست كه آن را بپردازد.

•  تخلف در پرداخت قرض، گناهش بر امامی خواهد بود که موظف به پرداخت بوده است؛ فَإِنْ لَمْ يَقْضِهِ‏، فَعَلَيْهِ إِثْمُ‏ذلِكَ:
 
و اگر نپردازد، گناهش بگردن او است.

•  خدا برای فقرا و مساکین حقی را قرار داده که نزد امام سلام الله علیه می باشد؛ إِنَّ اللَّهَ- تَبَارَكَ و تَعَالى‏- يَقُولُ: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ‏ ؛ توبه:۶۰» ، فَهُوَ مِنَ الْغَارِمِينَ‏، و لَهُ سَهْمٌ عِنْدَ الْإِمَامِ، فَإِنْ حَبَسَهُ فَإِثْمُهُ‏  عَلَيْهِ. :

همانا خداى تبارک و تعالى مى‏ فرمايد: «صدقات از آن فقيران و بى‏ چيزانست- تا آخر آيه» و او از کسانی است که غرامت می گیرند (بدهکارند) و نزد امام سهمى دارد (كه بعد از فقيران و بى‏چيزان در آيه شريفه ذكر شده است) و اگر امام آن را نگهدارد گناهش بر اوست.

ح ۸.  بیان برخی از ویژگیهای بایسته برای امام سلام الله علیه؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: لَاتَصْلُحُ‏ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ‏: و رَعٌ‏ يَحْجُزُهُ‏ عَنْ مَعَاصِي‏ اللَّهِ، و حِلْمٌ يَمْلِكُ‏ بِهِ غَضَبَهُ‏ ، و حُسْنُ الْوِلَايَةِ عَلى‏ مَنْ يَلِي، حَتّى‏ يَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ الرَّحِيمِ»:

 رسول خدا صلی الله علبه و آله فرموده: امامت شایسته نیست جز براى مردى كه در او سه خصلت باشد:

۱. ورعى (پرهیزی) كه او را از هر نافرمانى نسبت به خدا باز دارد.
۲. بردبارى تا آنجا كه بر خشم خود مسلط باشد
۳.سرپرستى نیکو نسبت به هر كه بر او سرپرست بوده باشد؛ تا آنجا كه براى آنها مانند پدرى مهربان باشد.

ح ۹•  مردمان اگر درست زندگی کنند، ولی مقروض و گرفتار شوند، امام سلام الله علیه گرفتاری آنان را به جان پذیرفته و پرداخت می کنند؛ «الْمُغْرَمُ‏ إِذَا تَدَيَّنَ أَوِ اسْتَدَانَ‏ فِي حَقٍّ- الْوَهْمُ‏ مِنْ مُعَاوِيَةَ (تردید میان تدین و استدان) - أُجِّلَ‏ سَنَةً، فَإِنِ اتَّسَعَ، و إِلَّا قَضى‏ عَنْهُ الْإِمَامُ مِنْ بَيْتِ الْمَالِ» :

بدهكاری كه در راه روا و راستى وام گرفته، تا يک سال به او مهلت دهند، اگر وسعت يافت (كه خود مى‏ پردازد) و گر نه امام بدهى او را از خزانه عمومى پرداخت مى كند.

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید