بابٌ فِيهِ نُكَتٌ و نُتَفٌ مِنَ التَّنْزِيلِ فِي الْوَلَايَة (۱۰۸)
سابقا عرض شد که: بنا بر دلالت وجود مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آله در حدیث ثقلین (برای نمونه)، حقیقت اهل بیت آن حضرت علیهم السلام و حقیقت قرآن مجید یکسان و یکی می باشند؛ با این توضیح که کلام الله صورت کلامی و لفظی آن حقیقت، و اهل بیت علیهم السلام صورت انسانی آن، و به بیان دیگر« قرآن »، قرائت خدای متعال از آن حقیقت می باشد.
آن حقیقت همان حقیقت نورانی خلق اول است که مقام نورانی بلاتعین حبیب علی الاطلاق الهی؛ وجود مبارک محمد مصطفی صلی الله علی و آله می باشد که اولیت و اولویت بر ماسوای خود در وجود و موجودیت دارد؛ لذا: آن حقیقت نورانی الهی، نور ولایت نامیده شده است؛ همان که به تصریح آن حضرت در خطبه غدیر از ناحیه مقدسه نفس نفیس آن حضرت ؛ حضرت علی مرتضی صلوات الله علیه متجلی شده، و در تکوین و تشریع- در هر کدام به مقتضای خود- حاضر شده و عمل کرده است.
و چنین است، در حالیکه از طرفی حقیقت قرآن مجید ، آن حقیقت است، از طرف دیگر، تأویل (منظور اول و مقصود اصلی) از کرائم ( بزرگداشت های) قرآن ، صاحبان آن حقیقت الهیه می باشند. و چنین است که علم به آن مقاصد و بیان آن معارف فقط در توان صاحبان آن حقیقت است، و لاغیر .
این باب و باب بعدی مجموعه ای از احادیث نورانی آنان علیهم السلام در تبیین مقاصد کلام الله مجید که ناطر بر ولایت الهیه امیر و اهل بیت عصمت ایشان علیه و علیهم السلام است، می باشد.
ح ۱. بیان مراد از کلام الله با توجه به معنی«ولایت» ، باولی الله سلام الله علیه است؛ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ و تَعَالى: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ ؛ شعرا:۱۹۳-۱۹۵» قَالَ: هِيَ الْوَلَايَةُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام :
به من خبر دهيد از قول خداى تبارک و تعالى: «جبرئيل آن را بر قلب تو فرود آورد، تا از بيم دهندگان باشى، به لغت عربى روشن» فرمود: آن ولايت امير المؤمنين عليه السلام است.؛( که با ابلاغ آن به مردم آنان را هشیار کرده و هشدار دهی).
ح ۲ . ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه امانت الهیه است؛ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا ؛أحزاب :۷۲ » قَالَ: «هِيَ ولَايَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام»:
(امام صادق سلام الله علیه) راجع به قول خداى عزوجل: «ما امانت را به آسمانها و زمين و كوه ها عرضه كرديم، آنها از خیانت در آن سر باز زدند و از آن ترسيدند، و انسان در آن خیانت کرد، همانا انسان بسیار ستم پيشه و نادانست» فرمودند: آن امانت ولايت امير المؤمنين سلام الله علیه است.
سابقا عرض شد : آن حقیقت الهیه که از سوی خدای متعال و ولی علی الاطلاق الهی ؛ یعنی: رسولش صلی الله علیه و آله، وجود موجودات است ، نور ولایت امیر المومنین صلوات الله علیه، و سبب موجودیت آنان، ولایت ایشان است؛
به این ترتیب: وجود و موجودیت مخلوقات الهی، از امیر علیه السلام و به ایشان است؛
لذا: تکلیف اول و اولای بندگان مراقبت و مواظبت و مراعات از این گوهر الهی است، و معارف دین الهی، در آیات و روایات، ناطر به تبیین این حقیقت بوده، و احکام و آداب و سنن آن، ناظر به آئین رفتار و زندگی با آن می باشد.
و چنین است که تخلف از آن و آنها، خیانت در رعایت و حفاظت از آن امانت الهی است.
ح ۳ . پذیرش ولایت دشمنان امیرالمؤمنین سلام الله علیه (اولی و دومی ) قطعا ظلم برحق و حقیقت الهی است؛ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ ؛انعام : ۸۲ » ؛
قَالَ: «بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله مِنَ الْوَلَايَةِ، و لَمْ يَخْلِطُوهَا بِوَلَايَةِ فُلَانٍ و فُلَانٍ، فَهُوَ الْمُلَبِّسُ بِالظُّلْم :
درباره قول خداى عزوجل «كسانى كه ايمان آوردند و ايمان خود را به ظلم آغشته نکردند» فرمودند: يعنى به ولايتى كه (حضرت) محمد صلّى اللَّه عليه و آله آن را آورده ايمان آوردند و آن را به ولايت فلان و فلان (ابوبکر و عمر) آغشته نکردند، كه آن ايمان آميخته به ظلم است.
ح ۴ . ولایت اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین ملاک ایمان و کفر است؛ چرا که: به دلالت الهی آن ولایت همان ولایت الله ، و ولایت الله همان است؛ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: «فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ ؛ تغابن : ۲»، فَقَالَ: عَرَفَ اللَّهُ إِيمَانَهُمْ بِوَلَايَتِنَا ، و كُفْرَهُمْ بِهَا يَوْمَ أَخَذَ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ فِي صُلْبِ آدَمَ عليه السلام و هُمْ ذَرٌّ :
از امام صادق عليه السلام درباره قول خداى عزوجل «برخى از شما مؤمن و برخى كافرند» پرسيدم، فرمودند: روزى كه مردم به صورت ذره ای در صلب آدم عليه السلام بودند، خدا ايمان و كفر آنها را با ولايت ما شناخت.
ح ۵ . قبول ولایت امام سلام الله علیه که حبیب حق تعالی است ، نذر بندگان برای نیل به بندگی درگاه الهی است ؛ لذا ادای آن وظیفه بندگان است؛
توضیح اینکه « نذر» عهد واجب الهی است که انسان برای بهبود حال و روز خود، و یا نجات از مهالک آنرا به عهده گرفته است.
فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ» انسان ؛ ۷» قال: «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ الَّذِي أَخَذَ عَلَيْهِمْ مِنْ و لَايَتِنَا».
ح ۶ . ولایت امام سلام الله علیه حقیقتی است که امر به اقامه کردن آن در تمامی کتب آسمانی نازل شده است؛ چرا که : به شرحی که چند بار عرض شد: آن، همان ولایت الهی است؛ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ ؛ مائده :۶۶» ؛ قَالَ: «الْوَلَايَةُ» :
امام باقر عليه السلام درباره قول خداى عزوجل «و اگر آنها تورات و انجيل و آنچه را از پروردگارشان بر آنها نازل شده بپا دارند» فرمودند: آنچه نازل شده، ولايت است.
ح ۷ . وجود مبارکه صدیقه طاهره، و امامان سلام الله علیهم اجمعین مصداق "القربی"؛ یعنی: نزدیکترینان به رسول الله صلی الله علیه و آله می باشند ؛ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فِي قَوْلِهِ تَعَالى: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى ؛ شوری : ۲۳»قَالَ: «هُمُ الْأَئِمَّةُ عليهم السلام».
پس: بدون دوستی کردن (نه دوست داشتن) ؛ رعایت و مراقبت با محبت از آن عزیزترینان خدای متعال و احبای رسولش، کسی نمی تواند از دست آورد دین ایشان بهره مند شود؛ از معرفت و معنویت و نورانیت و طهارت و جنت.
ح ۸ .از موارد علم امام سلام الله علیه به کتاب، آگاهی معظم له به چگونگی نزول آیات است؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» فِي و لَايَةِ عَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ «فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً ؛ أحزاب:۷۱ »هكَذَا نَزَلَت :
امام صادق عليه السلام در مورد قول خداى عزوجل « و هر كه اطاعت خدا و رسولش كند» به ولايت امیرالمؤمنین و امامان بعد از ایشان سلام الله علیهم اجمعین ، «به رستگاری بزرگى رسيده است»؛ فرمودند: اين گونه نازل شده است؛ (معنا و منظور در آن، این است)
ح ۹ . اذیت کردن امیرالمؤمنین و فرزندان ایشان سلام الله علیهم به منزله اذیت کردن رسول الله صلی الله علیه و آله می باشد؛ چرا که : به دلایلی که مکرر عرض شد جان او و آنان علیه و علیهم السلام یکی بوده، و به کرات آن حضرت تعبیراتی مانند: « علی منی»، « فاطمة منی»، « هم منی ، و انا منهم » را فرموده اند؛ رَفَعَهُ إِلَيْهِمْ عليهم السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: « «وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ؛ أحزاب:۵۳» فِي عَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ «كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا ؛ أحزاب:۶۹»:
يكى از ائمه عليهم السلام درباره قول خداى عزوجل چنين فرموده اند: «و شما حق نداشتيد رسول خدا را آزار دهيد» نسبت به امیرالمؤمنین و ائمه سلام الله علیهم «مانند آن كسانی كه موسى را آزار دادند و خدا او را از آنچه درباره اش گفتند دور نمود ».
ح ۱۰ . تبعیت از امام سلام الله علیه، که ولایتش ،ولایت الله است، تبعیت از ولایت الهی، و هدایت الهی، و نتیجه اش رهایی از گمگشتگی و سختی است. و از همینجا دلیل بی سر و سامانی همه گونه حال و روز روزگاران در غیبت را فهم فرمائید، که به سبب زندگی بی معرفت و ولایت ولی وقت - سلام الله علیه - است ؛ سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالى: «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى ؛ طه :۱۲۳ قَالَ: «مَنْ قَالَ بِالْأَئِمَّةِ، و اتَّبَعَ أَمْرَهُمْ، و لَمْ يَجُزْ طَاعَتَهُمْ»:
مردى (از امام عليه السلام) راجع به قول خداى تعالى: «هر كس از هدايت من پيروى كند گمگشته نشود و به سختی نیفتد» پرسيد، حضرت فرمودند: يعنى هر كس به ائمه معتقد باشد و از فرمانشان پيروى كند و از اطاعتشان بيرون نرود.
نکته بسیار مهم بایسته توجه اینکه:
به دلایل متعددی که در معارف الهیه و در جای خود مذکور است، در خلقت، چه در تکوین و چه در تشریع، بواسطه صاحبان رسالت و نبوت و ولایت، که از طرف خدای متعال و وجود مبارک رسول اکرم علیه و آله السلام، خود تحت تولیت امیرالمؤمنین علیه السلام می باشند، امور الهی، در بدنه خلقت، و در گستره شریعت و در میان مردمان، اعمال و اجرا و جاری می شود؛
لذا: تخلف از امر الهی، بجز تخلف از امر صاحبان ولایت الهیه چیز دیگری نیست.
و علت تراشیدن انواع مختلف اولیاء الهی قلابی و متعدد در طول تاریخ، در دستگاه شیطان، جهت سر در گم کردن مردمان در یافتن صاحب برحق ولایت الهی، برای هدایت است.
برای نمونه اگر به کتاب تذکرة الاولیاء و هر کتاب مشابه آن مراجعه کنید، در لابلای صدها اسم به عنوان اولیاء الله ،نام مبارک بعضی از ائمه علیهم السلام را هم می بینید که در میان اسم بقیه ، مورد برجسته ای نیستند؛ لذا : جلب توجه نمی کنند . بیچاره تازه از راه رسیده که به دنبال پیر و مراد و دلیل راه و شیخ طریقت میگردد، که اگر سوال از آن، در میان انبوه نام ها کند، حدیثی جعلی هم را بار او می کنند که: «بایهم اقتدوا ، اهتدوا» ؛ به هرکدام اقتدا کنی هدایت می شوی؛ در هرحال غرض شیطان گم شدن راه راست الهی و راهنما و راهبر آن بود که به این ترتیب حاصل شده است.