ح۷۱.بنا بر آنچه مکرر عرض شد و درابتدای ح۶۹ نیز گذشت ازسوی خدای متعال و رسولش، حقیقت هر خوب و خوبی امیر علیه السلام می باشند  ؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فِي قَوْلِهِ تَعَالى‏: «وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ‏ وَ هُدُوا إِلى‏ صِراطِ الْحَمِيدِ؛حج : ۲۴»؛ قَالَ: «ذَاكَ‏ حَمْزَةُ و جَعْفَرٌ و عُبَيْدَةُ و سَلْمَانُ و أَبُو ذَرٍّ و الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ عَمَّارٌ هُدُوا إِلى‏ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام» :

امام صادق عليه السلام راجع به قول خداى تعالى: « به گفتار پاک هدايت شدند و به راه ستوده هدايت يافتند» فرمودند: اينها حمزه و جعفر و عبيده و سلمان و ابوذر و مقداد بن اسود و عمار هستند كه به اميرالمؤمنين عليه السلام هدايت يافتند.

•  و به همان دلیل امیرالمؤمنین سلام الله علیه زینت قلب مؤمنان ، و دشمنان حضرتشان مطرود قلبها هستند ؛ وَ قَوْلِهِ: «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ‏ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ»؛ يَعْنِي: أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‏ عليه السلام‏ «وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ‏ ؛ حجرات : ۷» : الْأَوَّلَ و الثَّانِيَ و الثَّالِثَ‏» :

و قول خداى تعالى: «خدا ايمان را محبوب شما كرد و آن را در قلب شما زینت بخشید» ؛  مقصود از ايمان اميرالمؤمنين سلام الله علیه اند «و كفر و فسق و نافرمانى را مكروه شما قرار داد»؛ مقصود اولى و دومى و سومى است.

 

ح ۷۲ . بنا به دلالت الهی، وجود مبارک امام علیه السلام مصداق «من عنده علم الکتاب» در قران مجید است ،که «تبیانا لکل شیئ» می باشد، و این در حالی است که  علم همه کتب آسمانی انبیاء و اوصیائشان جزئی از آن بوده ؛ لذا: علم به آنها نیز نزد امام سلام الله علیه حاضر می باشد ؛ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام عَنْ قَوْلِهِ تَعَالى‏: «ائْتُونِي بِكِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‏ ؛ أحقاف :۴» قَالَ: «عَنى‏ بِالْكِتَابِ التَّوْرَاةَ و الْإِنْجِيلَ، و «أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ» فَإِنَّمَا عَنى‏ بِذلِكَ عِلْمَ أَوْصِيَاءِ الْأَنْبِيَاءِ عليهم السلام» :

( ابو عبيده گويد:) از امام باقر عليه السلام درباره اين آيه پرسيدم: «اگر راست گوئيد كتابى پيش از اين (قرآن) و يا نشانه ای از علم براى من بياوريد » فرمودند: مقصود از كتاب تورات و انجيل است و مقصود از اثری از علم، علم اوصياء پيامبرانست.

 

ح ۷۳ . رسول خدا صلی الله علیه و آله از نافرمانی قبایل عرب از وصیتشان به امیرالمؤمنین سلام الله علیه غمگین و نگران شدند؛ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ عليه السلام يَقُولُ:  لَمَّا رَأى‏ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله تَيْماً و عَدِيّاً و بَنِي أُمَيَّةَ يَرْكَبُونَ مِنْبَرَهُ، أَفْظَعَهُ‏ :

حضرت ابو الحسن عليه السلام فرمودند: چون رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله (به غیب) ديدند كه تَيم و عدى (قبایل اولی و دومی) و بنى اميه بر منبر ایشان مي نشينند، ایشان را (به دلیل احتمال گمراهی مردم) نگرانی و غم گرفت.

•  خداوند رسولشان را در نگرانی از نافرمانی قبائل عرب تسلی می دهند؛ فَأَنْزَلَ اللَّهُ- تَبَارَكَ و تَعَالى‏- قُرْآناً يَتَأَسّى‏ بِهِ‏ «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ‏ أَبى‏ ؛ بقره :۳۴» ؛ ثُمَّ أَوْحى‏ إِلَيْهِ: يَا مُحَمَّدُ، إِنِّي أَمَرْتُ‏ فَلَمْ أُطَعْ‏، فَلَا تَجْزَعْ‏ أَنْتَ إِذَا أَمَرْتَ‏ فَلَمْ تُطَعْ‏ فِي وصِيِّكَ» :

پس خداى تبارك و تعالى (آيه) قرآنى نازل فرمودند تا تسلی ایشان باشد: «و چون به فرشتگان گفتيم: به  آدم سجده كنيد، همه سجده كردند، مگر ابليس كه سرپيچى كرد» سپس به سوی ایشان وحى فرستاد كه: اى محمد! من امر می كنم و فرمان نمي برند، پس اگر تو هم درباره وصى‏ خود امر كردى و فرمانت را نبردند، بيتابى مكن.

 

ح ۷۴ . از هنگام ألست (موقف اخذ میثاق از بندگان در عوالم قبل) ملاک ایمان و کفر ولایت الهی امام سلام الله علیه بوده  است؛ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِهِ تَعَالى‏: «فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ‏؛ تغابن : ۲»؛ فَقَالَ‏: «عَرّفَ‏ اللَّهُ- عَزَّ و جَلَّ- إِيمَانَهُمْ بِمُوَالَاتِنَا و كُفْرَهُمْ بِهَا يَوْمَ أَخَذَ عَلَيْهِمُ الْمِيثَاقَ و هُمْ ذَرٌّ فِي صُلْبِ آدَمَ عليه السلام‏ » :

(نعيم صحاف گويد:) از امام صادق عليه السلام درباره کلام خدای تعالی: «بعضى از شما كافر و بعضى مؤمن اند» پرسيدم. فرمودند: خداى عز و جل ايمان و كفر مردم را با ولايت ما شناساندند، روزى كه از ايشان پيمان گرفتند و آنها به صورت ذره ای در صلب آدم عليه السلام بودند.

•  روی گردانی از ولایت الهیه ولی الله علیه سلام الله که روی گردانی از خدای متعال است،هلاکت همیشگی دارد ؛ وَ سَأَلْتُهُ‏ عَنْ قَوْلِهِ‏  عَزَّ وجَلَّ: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ‏ فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ‏ فَإِنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ ؛ تغابن : ۱۲»؛ فَقَالَ: «أَمَا و اللَّهِ‏ مَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ‏، و مَا هَلَكَ مَنْ هَلَكَ حَتّى‏ يَقُومَ قَائِمُنَا عليه السلام إِلَّا فِي تَرْكِ و لَايَتِنَا و جُحُودِ حَقِّنَا :

و نيز از آن حضرت اين قول خداى عز و جل را پرسيدم! «خدا را اطاعت كنيد و پيامبر را اطاعت كنيد، و اگر روى گردانيد، بر رسول ما تنها ابلاغ آشکار است» فرمودند: هان به خدا سوگند، پيشينيان شما هلاك نشدند و هيچ كس هم تا زمان قيامِ قیام کننده ما عليه السلام هلاك نشود، مگر به سبب ترك  ولايت ما و انكار حق ما .

•  پایبندی به  امام سلام الله علیه حقی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله بر گردن امتشان قرار داده و لازم الأداء فرمودند؛ و مَا خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله‏ مِنَ الدُّنْيَا حَتّى‏ أَلْزَمَ رِقَابَ هذِهِ الْأُمَّةِ حَقَّنَا: «وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ‏ ؛ بقره :۲۱۳» :

و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله از دنيا نرفتند، تا آنکه پایبندی به حق ما را بگردن اين قرار دادند، و خدا هر كه را بخواهد به راه استوار هدايت كند.

 

ح ۷۵ . همچنانکه سابقا و در محل خود عرض شد : « نبی» در هر شرایطی بایستی پیام الهی را ابلاغ فرماید، و لو بلغ ما بلغ؛ تا حجت الهی بر مخاطبان تمام بوده باشد ؛ بر خلاف«امام» که اقامت امامت او موکول به اقبال مردم  و فراهم بودن شرایط است؛ لذا: دشمنی دشمنان و خفقان دوران، امام سلام الله علیه را مجبور به سکوت می کند؛ عَنْ أَخِيهِ مُوسى‏ عليه السلام فِي قَوْلِهِ تَعَالى‏: «وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيدٍ ؛حج : ۴۵»؛ قَالَ: «الْبِئْرُ الْمُعَطَّلَةُ: الْإِمَامُ الصَّامِتُ‏، و الْقَصْرُ الْمَشِيدُ: الْإِمَامُ النَّاطِقُ» :

(از على بن جعفر) از برادر خود حضرت کاظم سلام الله علیه در مورد قول‏ خدای تعالى: «و چاه تعطيل شده و كاخ برافراشته» فرمودند: چاه تعطيل شده امام ساکت (در حال تقيه) است و كاخ برافراشته امام گويا می باشد.

ح ۷۶. مراد از شرک بالله، شرک در ولایت الهی ولی الله سلام الله علیه است ؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فِي قَوْلِهِ تَعَالى‏: «وَ لَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ‏ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ‏ ؛ زمر:۶۵»؛ قَالَ: يَعْنِي إِنْ أَشْرَكْتَ‏ فِي الْوَلَايَةِ غَيْرَهُ‏:

امام صادق عليه السلام راجع به قول خداى تعالى: «به تو و كسانى كه پيش از تو بوده‏ اند، وحى شد كه: اگر شرك بورزی قطعا عملت تباه مى‏ شود » فرمودند: يعنى اگر در امر ولايت، ديگرى (غیر امیرالمؤمنین سلام الله علیه) را شريك گردانى.

•  عبادت خدا به اطاعت اوست «بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ‏ ؛همان:۶۶»؛ يَعْنِي: بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ بِالطَّاعَةِ:

 «بلكه خدا را بندگی كن و از شكرگزاران باش » ؛ يعنى: بلكه خدا را به سبب اطاعت ، بندگی كن .

•  جانشینی امیرالمؤمنین سلام الله علیه و یاری ایشان رسول خدا را نعمتی بس بزرگ در ابلاغ رسالت ایشان است؛ و كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ أَنْ عَضَدْتُكَ بِأَخِيكَ و ابْنِ عَمِّكَ :

و از شكرگزاران باش، كه برادر و پسر عمویت را بازوان (ياور) تو قرار دادیم.

 

ح ۷۷. انکار پس از معرفت، عقوبت سنگینی دارد؛ فِي قَوْلِهِ عَزَّ و جَلَّ: «يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ‏ ثُمَّ يُنْكِرُونَها؛ نحل :۸۳»

•  خیانت به ولایت ولی الله سلام الله علیه و پشت کردن به فرمان خدا و رسولش برنامه ای از پیش طراحی شده بود؛ قَالَ: «لَمَّا نَزَلَتْ‏ «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ؛ مائده :۵۵» ؛ اجْتَمَعَ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله فِي مَسْجِدِ الْمَدِينَةِ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: مَا تَقُولُونَ فِي هذِهِ الْآيَةِ؟ فَقَالَ بَعْضُهُمْ‏: إِنْ كَفَرْنَا بِهذِهِ‏ الْآيَةِ، نَكْفُرُ بِسَائِرِهَا؛ و إِنْ‏ آمَنَّا، فَإِنَّ هذَا ذُلٌّ حِينَ يُسَلِّطُ عَلَيْنَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ، فَقَالُوا: قَدْ عَلِمْنَا أَنَّ مُحَمَّداً صَادِقٌ فِيمَا يَقُولُ، و لكِنَّا نَتَوَلَّاهُ‏ ، و لَانُطِيعُ عَلِيّاً فِيمَا أَمَرَنَا» :

فرمودند: هنگامی که آیه ی «ولیّ شما فقط خداست و پيامبر و كسانى كه ايمان آوردند، همان ها كه نماز گزارند و در حالی که در ركوع اند زكات می دهند» نازل شد، گروهی از اصحاب رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در مسجد مدينه جمع شدند، بعضى از آنها به یکديگر گفتند: درباره اين آيه چه مي گوئيد؟ بعضى گفتند: اگر اين آيه را انكار كنيم، آيات ديگر را هم انكار كرده‏ ايم، و اگر به اين آيه ايمان آوريم (و آن را بپذيريم) اين خوارى و ذلت ماست، زيرا پسر ابى طالب بر ما مسلّط مى‏ شود، پس گفتند: ما يقين داريم كه محمد در آنچه ميگويد، راستگوست، ولى ما از او پيروى می كنيم و از على نسبت به آنچه دستورمان ميدهد فرمان نمي بريم.

•  دشمنان خدا پس از معرفت به نعمت ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه آن را انکار می کنند  قَالَ: «فَنَزَلَتْ‏ هذِهِ الْآيَةُ: «يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها» يَعْرِفُونَ: يَعْنِي ولَايَةَ عَلِيِ‏ بْنِ أَبِي طَالِبٍ‏ عليه السلام‏ «وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ‏» بِالْوَلَايَةِ » :

فرمودند:آنگاه اين آيه نازل شد: «نعمت خدا را می شناسند و باز انكار می كنند» يعنى ولايت امیرالمؤمنین سلام الله علیه را می شناسند، ولى بيشترشان‏ نسبت به ولايت كافرند.

 

ح ۷۸ .اوصیای انبیاء همیشه تحت رنج و فشار از جانب دشمنان بوده اند ؛ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام عَنْ قَوْلِهِ تَعَالى‏: «الَّذِينَ يَمْشُونَ‏ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً؛ فرقان :۶۳»؛ قَالَ: «هُمُ الْأَوْصِيَاءُ مِنْ مَخَافَةِ عَدُوِّهِمْ» :

(سلام گويد:) از امام باقر عليه السلام اين قول خداى تعالى را پرسيدم: «كسانى كه بر زمين افتاده حال راه ميروند» فرمودند: ايشان اوصياء هستند كه از ترس دشمنشان (افتاده حال راه ميروند).

ح ۷۹. مصداق والدین در کلام خدا ، رسول خدا و امامان سلام الله علیهم می باشند ؛ أَنَّهُ سَأَلَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام عَنْ قَوْلِهِ تَعَالى‏: «أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ‏ إِلَيَّ الْمَصِيرُ ؛لقمان :۱۴»؛ فَقَالَ: «الْوَالِدَانِ- اللَّذَانِ أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُمَا الشُّكْرَ- هُمَا اللَّذَانِ ولَدَا الْعِلْمَ‏، و ورِثَا الْحُكْمَ‏ ، و أُمِرَ النَّاسُ بِطَاعَتِهِمَا :

(اصبغ بن نباته) از امير المؤمنين عليه السلام درباره قول خداى تعالى: «مرا و والدینت (پدر و مادرت یا دو پدر) را سپاس گزارى كن و سرانجام، شدن بسوى منست » پرسيد، حضرت فرمودند: والدینی كه خدا سپاس گزارى ايشان را واجب فرموده اند، آن دو نفرند كه علم از آنها تراوش كند و حكمت را (پس از مرگ خود) به إرث گذارند و مردم به اطاعتشان مأمور شده اند.

•  والدین کسانی هستند که بندگان را به سوی خدا دلالت می کنند ؛ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ‏ : «إِلَيَّ الْمَصِيرُ» فَمَصِيرُ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ، وَ الدَّلِيلُ عَلى‏ ذلِكَ‏ الْوَالِدَانِ‏ :
و خدا پس از آن فرمايد: «سرانجام شدن، بسوى منست» سرانجام بندگان به سوى خداست و راهنمايش همان والدین هستند.

•  مراد خدا و مصداق آیه در یک آیه متغیر است؛ ثمَّ عَطَفَ الْقَوْلَ‏ عَلَى ابْنِ حَنْتَمَةَ و صَاحِبِهِ‏، فَقَالَ فِي الْخَاصِّ و الْعَامِ‏: «وَ إِنْ جاهَداكَ‏ عَلى‏ أَنْ تُشْرِكَ بِي‏» تَقُولَ‏ فِي الْوَصِيَّةِ، و تَعْدِلَ عَمَّنْ أُمِرْتَ‏ بِطَاعَتِهِ‏ «فَلا تُطِعْهُما» و لَاتَسْمَعْ قَوْلَهُمَا:

سپس خدا روى سخن را متوجه پسر حنتمه (حنتمه نام مادر عمر است) و رفيقش نموده (عمر و ابوبکر) و نسبت به خاص و عام (همه مردم) فرموده است: «و اگر بر تو تلاش كنند (اصرار ورزند) كه به من شرك بورزی» درباره وصیت سخنى گوئى (نادرست) و از آن كه دستور به اطاعتش دارى روی گردانى از آنها فرمان نبر و سخنشان را گوش نکن.

•  وظیفه بندگان در مورد والدین شناخت فضائلشان و دعوت به راه ایشان است؛ ثُمَّ عَطَفَ الْقَوْلَ عَلَى الْوَالِدَيْنِ‏ فَقَالَ: «وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً» يَقُولُ: عَرِّفِ النَّاسَ فَضْلَهُمَا، و ادْعُ‏ إِلى‏ سَبِيلِهِمَا، و ذلِكَ‏ قَوْلُهُ: «وَ اتَّبِعْ‏ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ‏ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ ؛لقمان :۱۵»؛ فَقَالَ: إِلَى اللَّهِ ثُمَّ إِلَيْنَا :

سپس سخن را متوجه والدین نموده و فرموده است: «در دنيا به خوبی همراهیشان کن»؛ می فرماید: فضيلت آنها را به مردم بشناسان و به راه آنها دعوت كن، و اين است فرمایش خدا «و راه كسى را كه سوى من بازگشته پيروى كن، سپس بازگشت شما بسوى من است»؛ پس فرمود: اول به سوى خدا و سپس به سوى ماست.

•  خداداری (تقوا) و عدم عصیان والدین دو امر جدایی ناپذیر اند؛  و فَاتَّقُوا اللَّهَ و لَاتَعْصُوا الْوَالِدَيْنِ؛ فَإِنَّ رِضَاهُمَا رِضَى اللَّهِ، و سَخَطَهُمَا سَخَطُ اللَّهِ» :

پس خدا دار باشید و نافرمانى والدین نكنيد، زيرا خرسندى آنها خرسندى خدا، و خشمشان خشم خداست.

 

ح ۸۰ . رسول خدا صلی الله علیه و آله ریشه طهارت در خلقت الهی اند؛ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالى‏: «كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ‏ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ ؛ ابراهیم :۲۴» ؛ قَالَ: فَقَالَ‏ : «رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله‏  أَصْلُهَا :

(عمرو بن حريث گويد:) از امام صادق عليه السلام درباره فرمایش خداى تعالى: «مانند درخت پاكى كه ريشه‏ ای آن محکم و شاخه‏ هایش سر به آسمان دارد » پرسيدم، حضرت فرمودند: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله اصل و ريشه آن درخت است.

•  امیرالمؤمنین سلام الله علیه ظهور آن پاکی ، و امامان سلام الله علیهم سبب اتصال خلایق به آن ریشه پاکی می باشند ؛ و أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام فَرْعُهَا، و الْأَئِمَّةُ عليهم السلام‏ مِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا أَغْصَانُهَا :

و امير المؤمنين عليه السلام فرع ( تنه) آن و امامان سلام الله علیهم از فرزندان ایشان شاخه‏ هاى آن می باشند.

•  علم امام سلام الله علیه نتیجه آن پاکی است؛ و عِلْمُ الْأَئِمَّةِ ثَمَرَتُهَا.

توجه: سنخ علم در عرف انسانی و کسب آن ربطی به طهارت ندارد ؛ بلکه در آنجاعلم مقوله ای ذهنی است و یاد گیری آن موکول به هوش و استعداد و حافظه یاد گیرنده است؛ بر خلاف علم در مکتب الهی .

•  پیروی از امامان علیهم السلام نشانه بهره مندی از ایشان است ؛ و شِيعَتُهُمُ الْمُؤْمِنُونَ‏ ورَقُهَا، هَلْ فِيهَا فَضْلٌ‏ ؟ قَالَ‏: قُلْتُ: لَا وَ اللَّهِ، قَالَ‏: «وَ اللَّهِ‏ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيُولَدُ، فَتُورَقُ‏ و رَقَةٌ فِيهَا، وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَمُوتُ، فَتَسْقُطُ و رَقَةٌ مِنْهَا »:

و شيعيان مؤمن، برگهاى آن اند، آيا در آن درخت چيز زياد ديگرى هست؟ عرض كردم: نه، به خدا. فرمودند: بخدا كه چون مؤمنى متولد شود، برگى در آن درخت پيدا مى‏ شود و چون مؤمنى ميميرد، برگى از آن درخت مى‏ افتد.

 

ح ۸۱. اقرار به نبوت انبیاء و وصایت اوصیاء به خصوص امیرالمؤمنین سلام الله علیه در عوالم پیشین اساس ایمان در دنیا است؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ‏ عَزَّ و جَلَّ: «لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ‏ مِنْ قَبْلُ‏» «يَعْنِي فِي الْمِيثَاقِ‏» «أَوْ كَسَبَتْ‏ فِي إِيمانِها خَيْراً؛ أنعام :۱۵۸»؛ قَالَ: «الْإِقْرَارُ بِالْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ و أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام خَاصَّةً، قَالَ: لَايَنْفَعُ‏ إِيمَانُهَا لِأَنَّهَا سُلِبَتْ‏»:

امام صادق عليه السلام در مورد فرمایش خداى عز و جل «كسى كه از پيش (يعنى هنگام ميثاق) ايمان نياورده يا در ايمان خويش خيرى کسب نكرده باشد (یعنی: ایمان او در دنیا، نه ظاهری که باطنی و صادقانه بوده باشد بطوری که از او رفتار یک مومن سربزند)، آن ايمان(صوری بی ریشه و اساس) او فایده ندارد» فرمودند: مقصود، اقرار به پيامبران و اوصيائشان و به خصوص اميرالمؤمنين سلام الله علیه است، فرمودند: ايمانش فایده ای ندارد، زيرا ايمانش از او (در ان عالم که قبول نکرده) گرفته شده است (و در فرصت این عالم نیز تن به قبول صادقانه آن نداده است).

توضیح اینکه: با توجه به مجموعه مدارک از آیات و احادیث در این مورد، زندگی در مقطع دنیا و ارسال و بعثت انبیاء و اوصیاء و اولیاء علیهم السلام، فرصت مجدد و اسباب و امکانات جدیدی برای کسانی است که در عوالم گذشته شقاوت را بر سعادت ترجیح داده اند.

 

ح ۸۲ . انکار امامت امیرالمؤمنین سلام الله علیه که به تصریح خدای متعال در آیه« انما» ولایتش همان ولایت الله است، گناهی است که تمام زندگی بندگان را نابود می کند؛ عَنْ أَحَدِهِمَا عليهما السلام‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ‏ جَلَّ و عَزَّ: «بَلى‏ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ‏ خَطِيئَتُهُ‏» قَالَ: «إِذَا جَحَدَ إِمَامَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام‏ «فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ‏؛ بقره :۸۱» :

امام باقر يا امام صادق عليهما السلام درباره فرمایش خداى جل و عز: «بلكه هر كسی عمل بدى کسب كند (انجام دهد) و گناهش او را فراگيرد» فرمودند: هنگامی که امامت اميرالمؤمنين عليه السلام را انكار كند «پس آنهایند اهل آتش و آنهایند که در آنجا جاودانند».

 

ح ۸۳ . « حق» در خلقت و نظام الهی وجود مبارک ولی الله و امام علیه السلام و فعل ایشان می باشد؛ لذا: اگر دلالت ولی الله سلام الله علیه نباشد اختلاف در دیدگاه ها در میان مردم همه آنها را نابود می کند؛ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ، و قَوْلِ النَّاسِ‏ ، فَقَالَ- و تَلَا هذِهِ الْآيَةَ: «وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ‏ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ‏ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ‏؛ هود:۱۱۹-۱۱۸» ؛ : «يَا أَبَا عُبَيْدَةَ، النَّاسُ‏ مُخْتَلِفُونَ فِي إِصَابَةِ الْقَوْلِ، و كُلُّهُمْ هَالِكٌ‏»:

(ابو عبيده حذاء گويد:) از امام باقر عليه السلام در مورد استطاعت‏ و صحبت های مردم پرسيدم؛ حضرت اين آيه را تلاوت نمودند: «مردم همواره در اختلاف خواهند بود، مگر آن كسی که مورد رحمت پروردگار باشد (و راه درست را برایش نمایان سازد) و برای همین ايشان را آفريده» و فرمودند: اى ابا عبيده، مردم در رسيدن به سخن حق اختلاف دارند و مختلفند (لذا) همگى هلاک شده اند.

•  شیعیان امام سلام الله علیه مردمانی هستند که به ایشان رحمت شده است و آفرینش شان برای بهره مندی از رحمت خدا می باشد؛ قَالَ‏: قُلْتُ: قَوْلُهُ‏ : «إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ»؟ قَالَ‏:  هُمْ شِيعَتُنَا، و لِرَحْمَتِهِ‏ خَلَقَهُمْ ْ، وَ هُوَ قَوْلُهُ: «وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ» يَقُولُ: لِطَاعَةِ الْإِمَامِ‏ :

من عرض كردم: خدا مى‏ فرمايد «جز كسي که مورد رحمت پروردگارت باشد؟» فرمودند: آنها شيعيان ما هستند و خدا آنها را براى رحمتش آفريده، از اين رو فرمودند: «ايشان را براى آن (رحمت) آفريد» يعنى براى اطاعت امام آفريد.

 

•  سابقا عرض شده که خلق اول همان مقام نورانی وجود مبارک ولی الله است؛ آن مقام از منظری «علم»و از منظری «رحمت» می باشد؛ لذا: وجود مبارک امام سلام الله علیه همان علم و رحمت الهی گسترده در خلقت  است که همه چیز به آن  توسعه یافته است؛ الرَّحْمَةُ الَّتِي يَقُولُ: «وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ؛ أعراف :۱۵۶ »؛ يَقُولُ: عِلْمُ‏ الْإِمَامِ‏، و وسِعَ عِلْمُهُ- الَّذِي هُوَ مِنْ عِلْمِهِ- كُلَّ شَيْ‏ءٍ هُمْ شِيعَتُنَا :

و امام همان رحمتى است كه خدا مى‏ فرمايند: «رحمت من همه چيز را فرا گرفته است» می فرمایند : آن رحمت، علم امام است كه مأخوذ از علم خداست که همه چیز را در بر گرفته است که شيعيان ما هستند (شیعیان به میزان عمل به علم امام سلام الله علیه مشمول رحمت ایشانند).

•  خداداری در قبول ولایت ولی الله سلام الله علیه، و دوری از ولایت غیر، رحمت الهی را در پی دارد ؛ ثُمَّ قَالَ: «فَسَأَكْتُبُها لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ‏» ؛ يَعْنِي : ولَايَةَ غَيْرِ الْإِمَامِ‏ و طَاعَتَه :

سپس فرمودند: «(رحمت خدا را ) براى كسانى كه خداداری کنند مقرر مي دارم» يعنى: برای کسانی که در حکومت و طاعت غير امام سلام الله علیه، خدا داری (و یا تقیه) کنند.

•  رسول الله صلی الله علیه و آله و اهل بیت ایشان تا وجود نازنین امام زمان سلام الله علیهم به روشنی در کتب آسمانی پیشین معرفی شده اند؛ ثُمَّ قَالَ: «يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ‏ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ» يَعْنِي النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله و الْوَصِيَّ و الْقَائِمَ‏ :

 سپس فرمودند: « او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته شده می يابند» مقصود، پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و وصيشان و امام قائم است.

 

• با توجه به شأن الهی ائمه علیهم السلام که «الحق معکم و فیکم و منکم و إلیکم و انتم أهله و معدنه» (فرازی از زیارت جامعه کبیره)، معروف و منکر به امام  سلام الله علیه شناخته و مشخص می شود؛ «يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ» إِذَا قَامَ‏ «وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ» و الْمُنْكَرُ مَنْ أَنْكَرَ فَضْلَ الْإِمَامِ وَ جَحَدَهُ‏ :

«كه ايشان (مردم) را امر به معروف مي كنند _زمانى كه قيام فرمايند_ و از منكر (زشتی) بازشان ميدارد»؛ (و چنین است که) زشتی كسى است كه فضيلت امام را نپذيرد و منكِر باشد.

•  پاکی و ناپاکی معلم در اهلیت اودرتعلیم، اثر دارد؛ لذا: پس از ظهور امام زمان سلام الله علیه پاکی و ناپاکی ملاک تعلیم و تعلم خواهد بود؛ «وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ‏»: أَخْذَ الْعِلْمِ مِنْ أَهْلِهِ‏ «وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ‏» وَ الْخَبَائِثُ‏ قَوْلُ مَنْ خَالَف‏ :

«و چيزهاى پاكيزه را براى ايشان حلال مي كند» (و چيز پاكيزه) بدست آوردن علم است از اهلش «و پليدى‏ها را بر ايشان حرام مي كند»؛ پليدي ها گفتار مخالفين است‏ .

•  معرفت امام سلام الله علیه که یافتن حضور آن عزیز الهی است، گره گشای سختی هاییست که مردمان بر اثر رفتارهای غلط به آن مبتلا می شوند؛ «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ‏» و هِيَ الذُّنُوبُ الَّتِي كَانُوا فِيهَا قَبْلَ مَعْرِفَتِهِمْ‏ فَضْلَ الْإِمَامِ‏ :

«و بار سنگين را از گردنشان بنهد» و آن گناهانى است كه پيش از شناختن فضيلت و برتری امام سلام الله علیه در ميانش بودند.

و چنین است که فقط در معرفت و ایمان و تقوای وجود مبارک امام علیه السلام؛ یعنی: یافتن و داشتن ایشان که حقیقت خیر و برکت و رحمت الهی هستند، هدایت و نجات و سعادت می باشد؛ بعد از ظهور برای همگان و قبل از ظهور برای استواران در محبت و امامت ایشان و نشستگان در آن.

• و چنین است آن چه که به زبان آدمی جاری می شود اگر بر ملاک رضایت امام سلام الله علیه نباشد او را در غل و زنجیر می کند؛ «وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ‏» و الْأَغْلَالُ مَا كَانُوا يَقُولُونَ مِمَّا لَمْ يَكُونُوا أُمِرُوا بِهِ‏ مِنْ تَرْكِ‏ فَضْلِ الْإِمَامِ، فَلَمَّا عَرَفُوا فَضْلَ الْإِمَامِ وضَعَ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ‏ ؛ و الْإِصْرُ: الذَّنْبُ‏، وَ هِيَ الْآصَار:

«و غل و زنجيرهائى كه گرفتارش بودند»؛ و زنجيرها همان سخنانى است كه به خاطر ترک فضيلت امام سلام الله علیه مى‏ گفتند، در صورتى كه به آن امر نشده بودند، پس چون فضيلت امام سلام الله علیه را شناختند، آن حضرت بار گران را از دوششان بنهد؛ و بار گران همان گناهست.

•  ایمان به امام سلام الله علیه محض ایمان است و اجتباب از ولایت دشمنان او که محض کفرند، رستگاری همیشگی در بر دارد؛ ثُمَّ نَسَبَهُمْ‏، فَقَالَ: «فَالَّذِينَ‏ آمَنُوا بِهِ‏» يَعْنِي بِالْإِمَامِ‏ «وَ عَزَّرُوهُ‏ وَ نَصَرُوهُ‏ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ‏ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏؛ أعراف :۱۵۷»؛ يَعْنِي الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الْجِبْتَ‏ و الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا؛ و الْجِبْتُ و الطَّاغُوتُ: فُلَانٌ و فُلَانٌ و فُلَانٌ، و الْعِبَادَةُ: طَاعَةُ النَّاسِ‏ لَهُمْ :

سپس خداى تعالى آنها را معرفى كرده پس فرموده است: «فقط كسانى كه به او ايمان آورده» ؛ يعنى: به امام سلام الله علیه « و گراميش داشته و ياريش كرده‏ اند و از نورى كه همراه او نازل شده پيروى كرده‏ اند، رستگارانند»؛ يعنى: كسانى كه از پرستش جبت و طاغوت دورى گزيدند و جبت و طاغوت، فلان و فلان و فلان اند (اولی و دومی و سومی)؛  و پرستش اطاعت مردم از ايشان است.

•  ظهور امام زمان سلام الله علیه بشارت الهی است برای زندگی دنیا و حیات جاودانه آخرت ؛ ثُمَّ قَالَ: «أَنِيبُوا إِلى‏ رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُوا لَهُ؛ زمر :۵۴ »؛ثُمَّ جَزَاهُمْ، فَقَالَ: «لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ ؛ یونس : ۶۴» ؛ و الْإِمَامُ يُبَشِّرُهُمْ بِقِيَامِ الْقَائِمِ و بِظُهُورِهِ، و بِقَتْلِ أَعْدَائِهِمْ، وَ بِالنَّجَاةِ فِي الْآخِرَةِ، و الْوُرُودِ عَلى‏ مُحَمَّدٍ- صَلَّى اللَّه عَلَيْهِ و آلِهِ الصَّادِقِينَ- عَلَى‏ الْحَوْضِ»:

سپس فرمودند: «به سوى پروردگار خود باز گرديد و تسليم او شويد» سپس ايشان را پاداش داده و فرموده: «بشارت در زندگى دنيا و آخرت براى آنهاست» و امام سلام الله علیه، ايشان را به قيام و ظهور حضرت قائم سلام الله علیه و كشته شدن دشمنانشان و نجات در آخرت و ورود بر (حضرت) محمد صلّى اللَّه علیه و آله که راستگویانند، بر (ورود بر) حوض (که محل اجتماع با رسول الله صلی الله علیه و آله و الحاق به ایشان است) بشارت می دهند.

 

ح ۸۴ . همانطور که سابقا عرض شد، مقام نورانی امام علیه السلام، و مقام نورانی اهل بیت علیهم السلام، همان محبت و مشیئت و رضایت حق تعالی است؛ لذا: فقط معرفت (یافتن) و ولایت (گردیدن به گردانیدن) امام سلام الله علیه موجب عمل صالح و  ترفیع بندگان می شود؛ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: «أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ‏ كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ‏ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ‏؛ آل عمران : ۱۶۳-۱۶۲»؛ فَقَالَ: «الَّذِينَ اتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ هُمُ‏ الْأَئِمَّةُ، و هُمْ‏- و اللَّهِ يَا عَمَّارُ- دَرَجَاتٌ لِلْمُؤْمِنِينَ‏، و بِوَلَايَتِهِمْ و مَعْرِفَتِهِمْ إِيَّانَا يُضَاعِفُ اللَّهُ لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ‏، و يَرْفَعُ اللَّهُ‏ لَهُمُ الدَّرَجَاتِ العلی»:

(عمار ساباطى گويد:) از امام صادق عليه السلام از اين فرمایش خداى عز و جل پرسيدم: «آيا كسى كه از خشنودى خدا پيروى كرده مانند كسى است كه به خشم خدا گرفتار شده و جهنم جايگاه اوست؟ و چه بد سرانجاميست! ايشان درجات (مختلفى) نزد خدا دارند» حضرت فرمودند: كسانى كه از خشنودى خدا پيروى كرده اند ائمه سلام الله علیهم هستند. اى عمار! به خدا كه ايشان (موجب) درجات اهل ايمان اند، كه به وسيله ولايت و معرفت ايشان نسبت به ما، خدا اعمال نيكشان را چند برابر كند و درجات عالى آنها را عالی تر سازد.

 

ح ۸۵ . ولایت الهیه ولی الله همچنانکه  نام آن گویاست، حاکمیت و سلطنت بر عالم ملکوت است (که در ظهور، همان در عالم ملک نیز تحقق خواهد یافت)؛ لذا: هیچ عملی بدون ولایت ولی الله سلام الله علیه الهی نشده و پذیرفته نمی شود؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ‏ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ‏ ؛فاطر :۱۰» قَالَ: «وَلَايَتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ- و أَهْوى‏ بِيَدِهِ إِلى‏ صَدْرِهِ‏ - فَمَنْ لَمْ يَتَوَلَّنَا لَمْ يَرْفَعِ‏ اللَّهُ لَهُ عَمَلًا » :

امام صادق عليه السلام در مورد فرمایش خداى عز و جل: « سخنان پاک بسوى او بالا می رود و كار شايسته او را بلند مرتبه  می گرداند» فرمودند: (مقصود) ولايت ما خاندان است، _ و با دست به سينه خود اشاره کرده - و فرمودند : كسى كه ولايت ما را نداشته باشد، خدا هيچ عملى را از او بالا نبرد.

ح ۸۶ . حضرات حسنین سلام الله علیهما از عهده داران رحمت الهی اند؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوجَلَّ: «يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ‏ ؛ حدید :۲۸» قَالَ: «الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ عليهما السلام»:

امام صادق عليه السلام درباره فرمایش خداى عز و جل: «خدا دو کفیل (عهده دار) از رحمت خود به شما دهد» فرمودند: آنان حسن و حسين عليهماالسلام‏ اند.

•  امام سلام الله علیه روشنای زندگی و بندگی مردمان اند؛ «وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ‏» همان قَالَ: «إِمَامٌ تَأْتَمُّونَ بِهِ»:

« و براى شما نورى قرار مي دهد كه با آن راه رويد (زندگی و بندگی کنید) » فرمودند: آن امامى است كه پيرويش می كنيد.

 

ح ۸۷ . همچنانکه عرض شد:« حق»، امیرالمؤمنین سلام الله علیه است؛ لذا: آن چه درباره حضرتشان آشکار گردیده حق  است؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فِي قَوْلِهِ تَعَالى‏: «وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ‏ أَ حَقٌّ هُوَ» قَالَ‏ : «مَا تَقُولُ‏ فِي عَلِيٍ‏ عليه السلام‏ «قُلْ إِي وَ رَبِّي‏ إِنَّهُ لَحَقٌ‏ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ‏؛ یونس :۵۳ »:

امام صادق عليه السلام در مورد قول خداى تعالى «از تو ميپرسند او حق است؟» فرمودند: آنچه درباره امیرالمؤمنین عليه السلام ميگوئى؛ «بگو : آرى ؛ به پروردگارم قسم كه آنچه درباره او ميگويم حق است و شما نتوانید( آنرا) به عجز در آورید».

 

ح ۸۸ . جائیکه کار دار و کارگردان الهی در خلقت او، وجود مبارک ولی الله باشد؛ پس به ولایت امام سلام الله علیه می توان از گردنه های سخت و سنگین آفرینش و زندگی، در بندگی گذر کرد؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: قُلْتُ
لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، قَوْلُهُ تَعَالى‏: «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ؛بلد :۱۱؟ »؛ فَقَالَ‏: «مَنْ أَكْرَمَهُ اللَّهُ بِوَلَايَتِنَا فَقَدْ جَازَ الْعَقَبَةَ، و نَحْنُ تِلْكَ الْعَقَبَةُ الَّتِي مَنِ اقْتَحَمَهَا نَجَا» :

(ابان بن تغلب گويد:) به امام صادق عليه السلام عرض كردم: قربانتان گردم، خداى تعالى فرمايند: «خود را بگردنه نينداخته» حضرت فرمودند: كسى را كه خدا به بركت ولايت ما کرامتش بخشیده از گردنه گذشته است و ما هستيم آن گردنه‏ هائی كه هر كس وارد شود نجات يابد.

•  ولایت امام سلام الله علیه، و رهایی از آتش به سبب آن، نیکوتر است از همه دنیا و آنچه که در آن است؛ فَقَالَ‏ لِي: «فَهَلَّا أُفِيدُكَ حَرْفاً خَيْراً لَكَ مِنَ الدُّنْيَا و مَا فِيهَا؟» قُلْتُ: بَلى‏ جُعِلْتُ فِدَاكَ، قَالَ: «قَوْلُهُ: «فَكُّ رَقَبَةٍ ؛بلد :۱۳ »؛ ثُمَّ قَالَ: «النَّاسُ كُلُّهُمْ عَبِيدُ النَّارِ غَيْرَكَ وَ أَصْحَابِكَ؛ فَإِنَّ اللَّهَ فَكَّ رِقَابَكُمْ مِنَ النَّارِ بِوَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ»:

سپس حضرت فرمودند: نمي خواهى به تو باحرفى فایده برسانم  كه از دنيا و آنچه در آنست برايت بهتر باشد؟ عرض كردم: چرا قربانتان گردم، فرمودند: آن قول خداست: «آزاد كردن بنده » آنگاه فرمودند: مردم همگى برده آتش اند، مگر تو و همراهانت، زيرا خدا به بركت ولايت ما خاندان گردن شما را از آتش رهائى بخشيده‏ است.

ح ۸۹ . همانطور که سابقا هم عرض شده: ولایت مطلقه الهیه از آن حببب علی الاطلاق الهی حضرت محمد مصطفی صلی الله علی و آله است. و بنا به دلالت خدای متعال در ایه «انما» و «مباهله»، و نیز تصربح آن حصرت در خطبه غدیریه که «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» ، ولایت ایشان که همان ولایت الله است از ناحیه مقدسه امیر المومنین صلوات الله علیه اعمال می شود؛ و چنین است که:

ولایت وجود امیرالمومنین علیه السلام عهد موکد الهی بنده است؛ لذا: وفای به آن بهشت الهی را درپی دارد؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ و عَزَّ: «وَ أَوْفُوا بِعَهْدِي‏» قَالَ: «بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام‏»، «أُوفِ بِعَهْدِكُمْ؛ بقره :۴۰»؛ «أُوفِ لَكُمْ بِالْجَنَّةِ »:

امام صادق عليه السلام در مورد فرمایش خداى جل و عز: «و به عهد من وفا كنيد» فرمودند: به (عهد و تعهد خود در رابطه با) ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام (وفا کنید) « تا به عهد شما وفا كنم»؛  بهشت را براى شما مهیا سازم.

 

ح ۹۰.هماهطور که مکرر عرض شده: حقیقت خلق اول، مقام نورانی بلاتعین محمد و آل محمد علیه و علیهم السلام می باشد؛ که اولا نشان (اسم، آیه)از بی نشانی خالق خود داشته، وبه دلیل اول بودن در خلقت و نیز اولویت و برتری داشتن بر سایر مخلوقات در خلقت، نور ولایت نامیده شده؛ و از جمله در کلام، الهی از  آن به عنوان  نشانه روشن (آیه بیّن) خدای متعال یاد شده است؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: «وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ‏ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ‏ خَيْرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِيًّا؛ مریم :۷۳»؛ قَالَ: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله دَعَا قُرَيْشاً إِلى‏ ولَايَتِنَا، فَنَفَرُوا و أَنْكَرُوا »:

(ابوبصير گويد:) امام صادق عليه السلام در مورد فرمایش خداى عزوجل: «و هنگامی که آيه‏ هاى روشن ما برای آنها خوانده شد، كسانى كه كفر ورزیدند به مؤمنین گفتند: كدام يک از دو گروه جایگاهی بهتر، و مجلسی نیکوتر دارند»؛ فرمودند: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله قريش را به ولايت ما دعوت كردند، آنها دورى گزيدند و انكار كردند ».

•  استکبار یا خود برتر بینی ، مانع قریش برای پذیرش ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه بود؛ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قُرَيْشٍ لِلَّذِينَ آمَنُوا- الَّذِينَ‏ أَقَرُّوا لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ‏ عليه السلام و لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ-: «أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِيًّا»؛ تَعْيِيراً مِنْهُمْ‏ :

پس كفار قريش به اهل ايمانى كه به امير المؤمنين و ما خاندان  اقرار كرده بودند به طعن و سرزنش  گفتند: «كدام يک از اين دو دسته جایگاهی بهتر و مجلسی نیکوتر دارند»؟

•  امر الهی ضامن سلامت و سعادت در ظاهر و باطن ، و دنیا و آخرت چنین است ؛ لذا :  مخالفت امر خدا در همه امت ها، موجب هلاکت مردمان گردیده است ؛ فَقَالَ اللَّهُ رَدّاً عَلَيْهِمْ: «وَ كَمْ‏ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ‏» مِنَ الْأُمَمِ السَّالِفَةِ «هُمْ أَحْسَنُ‏ أَثاثاً وَ رِءْياً؛ مریم :۷۴» :

پس خدا براى رد ايشان فرمودند : «پيش از ايشان چه نسل هایى را _ از امتهاى گذشته_ هلاك كرده‏ ايم كه اثاث و جلوه (زندگى) بهترى داشتند».

 

•  خدای متعال به آنانی که در گمراهی اند، از رحمت و رأفت خود، برای جبران زیانکاری و زیان خود، مهلت می دهد، و البته  آنان در گمراهی خود بیشتر فرو می روند ؛ قُلْتُ: قَوْلُهُ: «مَنْ كانَ فِي الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا»؟ قَالَ: «كُلُّهُمْ كَانُوا فِي الضَّلَالَةِ لَايُؤْمِنُونَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام و لَابِوَلَايَتِنَا، فَكَانُوا ضَالِّينَ مُضِلِّينَ، فَيَمُدُّ لَهُمْ فِي ضَلَالَتِهِمْ و طُغْيَانِهِمْ حَتّى‏ يَمُوتُوا، فَيُصَيِّرُهُمُ اللَّهُ شَرّاً مَكَاناً و أَضْعَفَ جُنْداً»:

عرض كردم: فرمایش خدا  که: «هر كه در گمراهى باشد، خداى رحمان به او تا زمانی مشخص مهلت می دهد» فرمودند: همه ‏آنها در گمراهى بودند، نه به ولايت اميرالمؤمنين سلام الله علیه ايمان آوردند و نه به ولايت ما؛  گمراه بودند و گمراه‏ كننده، خدا ايشان را در گمراهى و طغيان مهلت دادند تا مردند، و خدا ايشان را در بدترين جايگاه و ناتوان‏ترین سپاه قرار داد.

•  بسیاری از وعده های الهی در ظهور امام زمان سلام الله علیه محقق می گردد، و مهلت به دشمنان هم تا آن زمان می باشد ؛ قُلْتُ: قَوْلُهُ: «حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ‏ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً ؟ ؛مریم :۷۵ » ؛ قَالَ: «أَمَّا قَوْلُهُ: «حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ» فَهُوَ خُرُوجُ الْقَائِمِ و هُوَ السَّاعَةُ ، فَسَيَعْلَمُونَ ذلِكَ الْيَوْمَ و مَا نَزَلَ‏ بِهِمْ مِنَ اللَّهِ عَلى‏ يَدَيْ قَائِمِهِ، فَذلِكَ قَوْلُهُ: «مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكاناً» ؛ يَعْنِي: عِنْدَ الْقَائِمِ‏ «وَ أَضْعَفُ جُنْداً»» :

(راوی گفت) عرض كردم: فرمایش خدا: «تا هنگامی که آن چه وعده داده شده اند را ببينند (حال) يا عذاب را و يا رستاخيز را، خواهند فهمید که چه کسی جایگاهش بدتر و سپاهش ناتوانتر است» فرمودند: اينكه خدا فرمايند: «تا هنگامی که آن چه وعده داده شده اند را ببينند» آن خروج امام قائم سلام الله علیه و همان رستاخيز است، در آن روز به سبب آنچه كه خدا به دست امام قائم سلام الله علیه بر آنها فرود می آورد خواهند فهمید؛ پس به این خاطر خدا مي فرمايند: «كيست كه جایگاهی بدتر _ يعنى نزد امام قائم سلام الله علیه _ و سپاهی ناتواناتر دارد.

 

•  خدای متعال به ظهور امام زمان سلام الله علیه هدایت خودرا زیادتر می فرماید؛ و البته شرط بهره مندی از آن، پذیرش وجود مبارک ایشان، و تبعیت از آن حضرت است؛ قُلْتُ: قَوْلُهُ: «وَ يَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدىً‏؟ ؛ مریم :۷۶»؛ قَالَ: «يَزِيدُهُمْ ذلِكَ الْيَوْمَ هُدًى عَلى‏ هُدًى‏ بِاتِّبَاعِهِمُ الْقَائِمَ حَيْثُ لَايَجْحَدُونَهُ و لَايُنْكِرُونَهُ»:

عرض كردم: فرمایش خدا: «خدا هدايت هدايت‏ شدگان را بيفزايد»؛ فرمودند: خدا در آن روز آن هایى را كه هدايت شده‏ اند به سبب پيرويشان از امام قائم سلام الله علیه ، بر هدايتشان بیفزايد، زيرا با وی مخالفت نكنند و ایشان را منكر نشوند.

• قبول ولایت امیرالمؤمنین و اهل بیت ایشان سلام الله علیهم سبب بودن با آنان است؛ یعنی: جواز شفاعت شدن می باشد؛  قُلْتُ: قَوْلُهُ: «لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً ؟ ؛مریم ۹۶» ؛ قَالَ: «إِلَّا  مَنْ دَانَ‏ اللَّهَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ و الْأَئِمَّةِ عليهم السلام مِنْ بَعْدِهِ، فَهُوَ الْعَهْدُ عِنْدَ اللَّهِ»:

عرض كردم: فرمایش خدا: « اجازه شفاعت شدن ، ندارد. مگر كسى كه نزد خداى رحمان پيمان بسته باشد» فرمودند: مگر كسى كه با ولايت اميرالمؤمنين و امامان بعد از ایشان عليهم السلام ديندارى خدا كند. پس اينست پيمان نزد خدا.

•  ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه پاداش بزرگ الهی است که به هر کس ندهندش؛ قُلْتُ: قَوْلُهُ: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا ؟؛ مریم :۹۶» ؛ قَالَ: «وَلَايَةُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام هِيَ الْوُدُّ الَّذِي قَالَ اللَّهُ»:

عرض كردم: فرمایش خدا : « همانا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردند خداى رحمان براى آنها محبت شدیدی قرار خواهد داد» فرمودند : آن محبت شدید كه خداى تعالى مى‏ فرمايد ، ولایت اميرالمؤمنين عليه السلام است.

جان و جامع کلام در بیان معنا و منزلت ولایت الهیه و وجوب پذیرفتن و احکام نیل به آن:

از حدیث مزبور چنین بر می آید که به محبت شدید امیر علیه السلام، می توان به ولایت ایشان نایل شد؛ چرا که: لازمه از خود گذشتن و  تملیک دار و ندار و اختیار خود به ایشان به مودت شدنی است، ودر این معامله، محبت معمول کفایت از این امر نمی کند؛  خواستن دل کفایت نمی کند؛ بلکه سوختن دل لازم است ؛ دوست داشتن کافی نیست ؛ بلکه: دوستی کردن لازم است ؛ تا وجود مبارک ولی الله که به گردانیدن و چرخانیدن (ولایت) خدای متعال می گردد و می چرخد، سایه ولایت خود را برسر مولای خود (خادم مملوک خود ؛ غلام خود) اندازد ، و به گردانیدن و چرخانیدن خود او را تولیت کند؛ بگرداند و بچرخاند؛ مولای مولا شده، و مفتخر به موالات مولا شود.

عمل مقبول حق تعالی، عملی است که تار آن طهارت، و پود آن عصمت بوده باشد. و تحقق این معنا فقط به ولایت خود او شدنی است؛ لذا: بنده مقبول و عمل و عبادت مقبول ، وجود مبارک ولی او و عمل و عبادت اوست. و چنین است که بنده و عمل و عبادت غیر ولی الله ، بنده و عمل و عبادتی است که ولایت وجود مبارک ولی الله را پذیرفته و رتق و فتق او؛ قبض و بسط او به تولیت آن حضرت باشد ؛ که در تکوین سلطان عالم ملکوت است،
و اما برای نیل به ولایت او در زندگی تشریعی و اختیاری:
این مسیر با سعی و تلاش در حفظ توجه به حضور حق تعالی و وجود مبارک ولی الله، و دیده شدن ما توسط آنان شروع، و با اتیان به احکام شرع باحفظ این توجه ادامه می یابد : زندگی کردن در محضر صاحبان ولایت الهیه، و با آنان، تا تحقق ایه شریفه« و أن لو استقاموا علی الطریقة لاسقیناهم ماء غدقا؛ جن:۱۶»که « ما ز دوست غیر از دوست مقصدی نمی جوئیم».

توضیح بیشتر اینکه :

دین (زندگی ، و بندگی ؛ چه فردی ، و چه جمعی) مرضی حق تعالی که به وجود مبارک و مقدس و مطهر حبیب علی الاطلاق او؛ حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، تکوینا و تشریعا بیان و تبیین شده، ولایت علوی، و ولایت فاطمی است، و نیل به هر کدام، به تصریح الهی در آیه «مودت» ؛« قل لااسئلکم علیه اجرا الا الموة فی القربی» درگرو مودت با هر کدام از آن ذوات مقدسه و خاندان مطهر و معصوم ایشان ، خصوصا حضرت صدیقه طاهره؛ حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها می باشد؛ الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا هدانا الله».

• خدا متعال، ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه را  که سر او و سر رسول اوست، ساده فرموده و به زبان رسولش صلی الله علیه و آله به بندگان اعلام گردیده، با این حال دشمنان نپذیرفتند ؛ قُلْتُ:
 «فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ‏ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ‏ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا ؛ مریم :۹۷» ؟ قَالَ: «إِنَّمَا يَسَّرَهُ‏ اللَّهُ‏ عَلى‏ لِسَانِهِ‏ حِينَ أَقَامَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‏ عليه السلام عَلَماً، فَبَشَّرَ بِهِ الْمُؤْمِنِينَ، و أَنْذَرَ بِهِ الْكَافِرِينَ، و هُمُ الَّذِينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ لُدّاً  أَيْ كُفَّاراً» :

عرض كردم: «ما آن را فقط به زبان تو آسان كرده‏ ايم تا به آن خدا داران را بشارت داده و گروه سرسخت را بدان بيم دهى»؛ فرمودند: خدا آن را فقط به زبان ایشان آسان كردند، زمانى كه اميرالمؤمنين عليه السلام را نشانه راه و راهنما قرار دادند، پس به آن مؤمنان را بشارت داده، و كافران را إنذار فرمودند، در حالی که اين كافران همان كسانند كه خدا در كتابش آنها را سرسخت يعنى كافر ناميده اند.

•  غفلت از خدا و رسول، درد مشترک همه مردمان بوده است که إنذار آنان به دلیل همین غفلت است؛ قَالَ: و سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ‏: «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ‏ فَهُمْ غافِلُونَ‏ ؛ یس: ۶ »؛ قَالَ: «لِتُنْذِرَ الْقَوْمَ الَّذِينَ‏ أَنْتَ فِيهِمْ كَمَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ، فَهُمْ غَافِلُونَ عَنِ اللَّهِ و عَنْ رَسُولِهِ و عَنْ وَعِيدِهِ‏ :

و از آن حضرت درباره اين فرمایش خدا پرسيدم: «تا هشدار دهی گروهى را كه پدرانشان هشدارو هشیار نشده و خودشان در غفلت اند» فرمودند: برای این که هشدار دهى گروهى را كه در ميانشان هستى؛  چنان كه پدرانشان هشدار داده شدند؛ زيرا ايشان از خدا و پيامبر و تهديدش به عذاب غافل اند.

 

•  یکی از معانی عرفی و کاربردی «مولی» ازاد کننده اسیر و برده است، و در کاربرد معنوی و الهی آن، این معنا ناظر به رهایی مومن از بند نتایج سیئات اعمال خود، و بند انانیت و چاه طبیعت است؛ ایمان به امیرالمؤمنین سلام الله علیه غل و زنجیرها را از گردن مؤمنان باز می کند ؛ «لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ‏ عَلى‏ أَكْثَرِهِمْ‏» مِمَّنْ لَايُقِرُّونَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ و الْأَئِمَّةِ عليهم السلام مِنْ بَعْدِهِ‏ «فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ‏ ؛ یس : ۷» ؛ بِإِمَامَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ و الْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ، فَلَمَّا لَمْ يُقِرُّوا، كَانَتْ‏ عُقُوبَتُهُمْ مَا ذَكَرَ اللَّهُ: «إِنَّا جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ‏ ؛ یس : ۸ » ؛  فِي نَارِ جَهَنَّمَ»:

 ‏ « آن گفتار (خدا)  درباره بيشتر آنها ثابت شده _ درباره كسانى كه به ولايت اميرالمؤمنين و امامان بعد از ایشان سلام الله علیهم اقرار نکردند_ که آنان از مؤمنان نمی باشند» به امامت اميرالمؤمنين و اوصياء بعد از ایشان سلام الله علیهم، و چون اقرار نکردند كيفرشان همانست كه خدا فرمايند: در میان جهنم «به گردن هاى ايشان غل و زنجيرها بگذاريم كه تا چانه آنها برسد و سرشان بي حركت ماند».‏

•  زندگی در ولایت الهیه ولی الله، زندگی در نور و طهارت و عصمت و علم است ؛ لذا: انکار ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه سبب خروج از ولایت او و لاجرم سبب کوری دل می شود؛ ثُمَّ قَالَ: « «وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ‏ ؛ یس : ۹» ؛ عُقُوبَةً مِنْهُ‏ لَهُمْ‏؛ حَيْثُ أَنْكَرُوا ولَايَةَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ و الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ؛ هذَا فِي الدُّنْيَا، وَ فِي الْآخِرَةِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ‏ مُقْمَحُونَ‏ :

سپس می فرمايند: «و پيش رويشان سدى قرار دهيم و پشت سرشان سدى ديگر، و آنها را بپوشانيم بطوری كه  نبينند» اين به خاطر كيفرى است از جانب خدا براى ايشان كه ولايت اميرالمؤمنين و امامان بعد از ایشان سلام الله علیهم را انكار كردند، اين كيفر دنياى آنهاست و در آخرت در آتش دوزخ سر افکنده باشند.

 

• هشداربه کسی که انکار و دشمنی او با خدای متعال و ولایت ولیش؛ امیر و اولاد او علیه و علیهم السلام از روی علم و عمد باشد ،  موثر نیست ،و فایده ای ندارد ؛ ثُمَّ قَالَ: يَا مُحَمَّدُ، «وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ‏ لا يُؤْمِنُونَ‏ ؛ یس :۱۰»؛ بِاللَّهِ و بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ و مَنْ بَعْدَهُ‏ :

سپس خدا فرمايد: اى محمد «هشدارشان دهى و يا هشدارشان ندهى براى آنها يكسان است، اين مردم ايمان نمي آورند » به خدا و به ولايت امیرالمؤمنین و جانشينان ایشان سلام الله علیهم.
 
•   فقط کسانی که تبعیت از امیرالمؤمنین سلام الله علیه می کنند قابلیت پذیرش انذار را دارند؛ برای داشتن باطنی بیدار و بینا ،ظاهری علوی باید داشت؛ ثُمَّ قَالَ: «إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ» يَعْنِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام‏ «وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ‏ فَبَشِّرْهُ» يَا مُحَمَّدُ «بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَرِيمٍ‏ ؛ یس :۱۱»:

سپس می فرمايد: «فقط كسى  هشدار را می پذیرد كه از ذكر  _يعنى امير المؤمنين عليه السلام_ پيروى كند و از خداى رحمان درنهان( پنهان از دیگران) بیم  داشته باشد ، _ اى محمد_ او را  به آمرزش و پاداشى بزرگ و بی منت بشارت ده.

توضیخ بیشتر آنکه:
حقیقت نورانی خلق اول ، مقام نورانی بلاتعین حبیب علی الاطلاق الهی محمد مصطفی و نفس نفیس ایشان و مجلای جلوه ایشان در عالم، علی مرتضی  علیهما و آلهما السلام، دانایی و آگاهی می باشد؛ علم و ذکر است - که در محلش از آن یاد شد؛ و در این آیه ، مبنای یاد کرد از ایشان به « ذکر» این است.

 

ح ۹۱. بنا به دلالت صریح آیات و روایات در واقعه خلقت و ابتدای آن، آن نور الهی مذکور در آنها همان نور خلق اول است که همان مقام نورانی بلا تعین حبیب و ولی علی الاطلاق الهی؛ حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله است، که محل حضور و مجلای آن حقیقت ولایت الهیه، از ناحیه مقدسه نفس نفیس آن حضرت؛ حضرت علی مرتضی است؛ لذا: دوستان آن حضرت، دوستان حق تعالی، و دشمنان ایشان، دشمنان خدای متعال هستند؛ لذا: دشمنان خدا با تمام توانشان به دنبال نابود کردن ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه اند؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ‏ ؛ صف : ۸»؛  قَالَ: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا ولَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام بِأَفْوَاهِهِمْ‏» :

(محمد بن فضيل گويد:) از حضرت ابو الحسن عليه السلام درباره فرمایش خداى عز و جل «ميخواهند با (هوا و آب) دهانشان (با کم توان ترین حرف و دلیل و برهان و ضعیف ترین اقدام در برابر بیان الهی و آن عظمت و سلطان) نور خدا را خاموش كنند» پرسيدم، فرمودند: ميخواهند ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را با دهانشان خاموش كنند.

•  اگر تمام بشر در برابر خدا پشت هم آیند که امامت را زائل کنند، خدای متعال همواره اراده به بقای امامت و اظهار این نور دارد ؛ قُلْتُ‏: «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ‏ ؛ صف : ۸ »؟ قَالَ: «وَ اللَّهُ مُتِمُ‏ الْإِمَامَةِ؛ لِقَوْلِهِ عَزَّ و جَلَّ:  « فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي‏ أَنْزَلْنا ؛ تغابن: ۸» ؛ فَالنُّورُ هُوَ الْإِمَامُ» :

عرض كردم: «خدا تمام‏ كننده نور خود است» فرمودند: خدا تمام‏ كننده امامت است، به دليل فرمایش خداى عزّ و جلّ «پس به خدا و رسولش و نورى كه فرو فرستاده‏ ايم ايمان آورید» پس نور همان امام است سلام الله علیه.

ح ۹۱. بنا به دلالت صریح آیات و روایات در واقعه خلقت و ابتدای آن، آن نور الهی مذکور در آنها همان نور خلق اول است که همان مقام نورانی بلا تعین حبیب و ولی علی الاطلاق الهی؛ حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله است، که محل حضور و مجلای آن حقیقت ولایت الهیه، از ناحیه مقدسه نفس نفیس آن حضرت؛ حضرت علی مرتضی است؛ لذا: دوستان آن حضرت، دوستان حق تعالی، و دشمنان ایشان، دشمنان خدای متعال هستند؛ لذا: دشمنان خدا با تمام توانشان به دنبال نابود کردن ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه اند؛ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ‏ ؛ صف : ۸»؛  قَالَ: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا ولَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام بِأَفْوَاهِهِمْ‏» :

(محمد بن فضيل گويد:) از حضرت ابو الحسن عليه السلام درباره فرمایش خداى عز و جل «ميخواهند با (هوا و آب) دهانشان (با کم توان ترین حرف و دلیل و برهان و ضعیف ترین اقدام در برابر بیان الهی و آن عظمت و سلطان) نور خدا را خاموش كنند» پرسيدم، فرمودند: ميخواهند ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را با دهانشان خاموش كنند.

•  اگر تمام بشر در برابر خدا پشت هم آیند که امامت را زائل کنند، خدای متعال همواره اراده به بقای امامت و اظهار این نور دارد ؛ قُلْتُ‏: «وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ‏ ؛ صف : ۸ »؟ قَالَ: «وَ اللَّهُ مُتِمُ‏ الْإِمَامَةِ؛ لِقَوْلِهِ عَزَّ و جَلَّ:  « فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي‏ أَنْزَلْنا ؛ تغابن: ۸» ؛ فَالنُّورُ هُوَ الْإِمَامُ» :

عرض كردم: «خدا تمام‏ كننده نور خود است» فرمودند: خدا تمام‏ كننده امامت است، به دليل فرمایش خداى عزّ و جلّ «پس به خدا و رسولش و نورى كه فرو فرستاده‏ ايم ايمان آورید» پس نور همان امام است سلام الله علیه.

 

•  و چنین است که دائر مدار تنزیل (دلالت ظاهر) و تأویل (مقصود اول و اصلی) آیات الهی که علم آن نزد امام سلام الله علیه است، ولایت الهیه امیر و خلفای ایشان علیه و علیهم السلام است؛ قُلْتُ: هذَا تَنْزِيلٌ‏  ؟ قَالَ: «نَعَمْ‏، أَمَّا هذَا الْحَرْفُ‏ فَتَنْزِيلٌ؛ و أَمَّا غَيْرُهُ فَتَأْوِيلٌ‏» :

عرض كردم: اين تنزيل است؟ فرمودند: آرى اين حرف (یعنی: ظاهر لفظ و ایه که حروف هستند) تنزيل است و اما غير آن تأويل می باشد.

•  منافق آن کسی است که ظاهرا اسلام را قبول کرده؛ در حالیکه به ولایت ولیّ الله که متضمن علم و معرفت و عمل و تخلق به آنست ، ایمان نیاورده؛ قُلْتُ‏ : «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ؛ منافقون : ۳» ؟ قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ- تَبَارَكَ و تَعَالى‏- سَمّى‏ مَنْ لَمْ يَتَّبِعْ رَسُولَهُ فِي ولَايَةِ وصِيِّهِ مُنَافِقِينَ :

عرض كردم: «اين به دلیل آنست كه آنها ايمان آورده، سپس كافر شدند» فرمودند: خداى تبارک و تعالى كسانى را كه از پيامبرش صلی الله علیه و آله در امر ولايت وصيش پيروى نكرده اند، منافق ناميده است.

 

•  در هر موردی عدم پذیرش وصایت و خلافت، اشکار ساختن عدم پذیرش خود شخص است؛ لذا: دشمنی در وصایت ولیّ الله سلام الله علیه دشمنی با رسول خدا صلی الله علیه و آله در اصل رسالت ایشان است؛ لذا: منافقین زمان معظم له، بعد از رحلت ایشان که کفر و انکار شان، به دلیل مخالفت با وصایت و خلافت ایشان اشکار شده، نه منافق که مشرک هستند؛ و جَعَلَ مَنْ جَحَدَ وصِيَّهُ‏  إِمَامَتَهُ كَمَنْ جَحَدَ مُحَمَّداً، و أَنْزَلَ بِذلِكَ قُرْآناً، فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ، «إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ‏» بِوَلَايَةِ وصِيِّكَ‏ «قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ‏ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِينَ» بِوَلَايَةِ عَلِيٍ‏ « لَكاذِبُونَ‏ ؛ منافقون : ۱»:

و كسى را كه وصيت و امامت ایشان را منكر شده، مانند منكر (حضرت) محمد صلی الله علیه و آله قرار داده و براى اين مطلب آيه‏ اى نازل كرده، پس فرموده است: ای محمد؛ «چون منافقين _ به ولايت وصيت _ نزد تو آيند، گويند: شهادت ميدهیم كه تو پيامبر خدائى، خدا نيز داند كه تو پيامبر او هستى و خدا شهادت ميدهد كه منافقين _به ولايت على سلام الله علیه _ قطعا دروغ گويند.

•  و از مقتضیات کفر و نفاق آنهاست که از هر وسیله ای برای دوری کردن از ولایت امام سلام الله علیه استفاده می کنند حتی قسم دروغ خوردن ؛ «اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ‏ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ‏ ؛منافقون :۲»؛ وَ السَّبِيلُ هُوَ الْوَصِيُ :‏

سوگندهاى دروغين خويش را سپر خود ساخته‏ اند و از راه خدا برگشته‏ اند _ که راه خدا همان وصى است_.

تأمل فرمائید که : وجود مبارک امیر علیه السلام هم صراط و سبیل الهی است، و هم امام و ولی و دلیل و هادی آن؛ یعنی: به راهنمائی و رهبری و دستگیری و سروری حضرتش، بندگان در معرفت و محبت ایشان که تمامی ندارد و جلوه گاه خدای متعال و رسول و حبیب اوست، در معرفت و محبت آنان طی طریق می کنند.

 

•  قبول  رسالت و کفر به ولایت ، قبول صورت بی معنا، و ظاهر بدون باطن، نفهمی بوده، و نابودی باطنی در پی دارد؛ «إِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ‏ ذلِكَ‏ بِأَنَّهُمْ‏ آمَنُوا» بِرِسَالَتِكَ‏ «ثُمَّ كَفَرُوا » بِوَلَايَةِ وصِيِّكَ‏ «فَطُبِعَ‏ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ‏ فَهُمْ لا يَفْقَهُونَ‏ ؛ منافقون : ۳ »:

بد است آنچه انجام ميدهند، به خاطر آن كه _ به رسالت تو _ ايمان آورده و _ به ولايت وصي تو _ كافر شدند پس (خدا) بر دلهايشان مهر نهاد و آنها نمی فهمند.

•  آن نفهمی که از کفر به ولایت عارض می شود نیافتن خوبی های نبوت است چرا که ظهور نبوت در ولایت است؛ قُلْتُ: مَا مَعْنى‏ «لَا يَفْقَهُونَ»؟ قَالَ: «يَقُولُ‏: لَايَعْقِلُونَ‏ بِنُبُوَّتِكَ‏»

 

نکته بسیار بسیار مهم اینکه:
این امر که «تقوا» وصیت منحصر بفرد الهی، برای همه امت هاست، به این معنی است که « تقوا»ی الهی (خداداری) محور اصلی دین الهی و معارف آن است ، و احکام دو گانه تقوا ناظر به مالکیت و ملکیت وجود مبارک ولی الله است - که مکرر عرض شده- ؛ لذا: چنین است که با واقعه سقیفه دین الهی  واژگون و وارونه گردیده است.

 

• از خصوصیات حقیقت الهیه که ولایت و اولویت او بر ما سوی الله است، نورانیت و طهارت می باشد؛ لذا: با قبول ولایت امیر علیه السلام، که اصالتا از آن رسول الله صلی الله علیه و آله می باشد، و به اذن و عنایت و شفاعت ایشان ، مولای آن ولی، مشمول تطهیر از گناهان می شود؛ قُلْتُ: «وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ»؟ قَالَ‏ : «وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ: ارْجِعُوا إِلى‏ ولَايَةِ عَلِيٍّ يَسْتَغْفِرْ لَكُمُ النَّبِيُ‏ مِنْ ذُنُوبِكُمْ‏ «لَوَّلوْا رُؤُسَهُمْ‏» قَالَ اللَّهُ: «وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ‏» عَنْ ولَايَةِ عَلِيٍ‏ «وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ‏ ؛منافقون : ۵» عَلَيْهِ :

عرض كردم «و هنگامی که به آنها گويند: بيائيد تا رسول خدا صلی الله علیه و آله براى شما آمرزش بطلبد»؟ فرمودند: و هنگامی که به آنها گويند به ولايت امیرالمؤمنین سلام الله علیه رو کنید تا پيامبر براى گناهان شما آمرزش طلبد «سرهاى خويش بر گردانند» (نپذیرند) خدا فرمايد: «و آنها را ببينى كه برگردند» از ولايت امیرالمؤمنین سلام الله علیه «در حالى كه احساس خودبزرگ بینی (لذا : بی نیازی از آن) می کنند».

•  سپس خدای متعال منافقان را چنین  می شناساند، که آنان نادم از عمل خود در انکار ولایت امیر علیه السلام نبوده و منصرف از آن نیستند ؛ لذا: در آن گناه استوار ایستاده، و دائما آلوده به آن هستند ؛ لذا: استغفار در حق آنها تاثیری ندارد ؛ ثُمَّ عَطَفَ الْقَوْلَ‏ مِنَ اللَّهِ بِمَعْرِفَتِهِ‏ بِهِمْ، فَقَالَ: «سَواءٌ عَلَيْهِمْ‏ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ‏ أَمْ لَمْ‏ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ‏ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ‏؛ منافقون : ۶» ؛ يَقُولُ: الظَّالِمِينَ لِوَصِيِّكَ» :

سپس گفتار خدای متعال متوجه معرفى آنها شده است، مي فرمايد: «براى آنها برابر است (فرقی ندارد)، برايشان آمرزش خواهى يا آمرزش نخواهى، خدا آنها را هرگز نخواهد آمرزيد، كه خدا گروه فاسقان را هدايت نكند» يعنى ستمگران به وصى تو را ؛ (چرا که آنچه آنان انجام داده اند عالما و عامدا بوده ؛ لذا: هنوز بر همان هستند).

 

•  از آنجائیکه مقام نورانی امیر المومنین علیه السلام همه نور علم، و علم محض است؛ لذا: خلاف و مخالف حضرتش جهل محض ومحض کوری و ظلمت است؛ قُلْتُ‏: «أَ فَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلى‏ وَجْهِهِ أَهْدى‏ أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ‏ ؛ ملک :۲۲» ؟ قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ ضَرَبَ مَثَلَ‏ مَنْ حَادَ عَنْ ولَايَةِ عَلِيٍ‏ كَمَنْ يَمْشِي عَلى‏ وَجْهِهِ‏ لَايَهْتَدِي لِأَمْرِهِ‏، و جَعَلَ مَنْ تَبِعَهُ‏ سَوِيّاً عَلى‏ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ، و الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ: أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام‏ :

عرض كردم: «آيا آنكه به رو افتاده (بر زمین و سینه خیز) راه رود، هدايت يافته‏ تر است، يا آنكه با قامت راست، استوار ایستاده و راه راست ميرود؟» فرمودند: خدا كسي را كه از ولايت امیرالمؤمنین سلام الله علیه برگشته به كسى مثل زده است‏ كه به رو افتاده، راه ميرود و در كار خود گمراه است. و كسى را كه از على پيروى كند، با قامت راست و بر راه مستقيم قرار داده؛ و راه مستقيم ، امير المؤمنين عليه السلام است.

• به دلیل منزلت خاص ولایت امیر المومنین علیه السلام در نظام تشریع، تاکید خاص الهی نیز در بلاغ ولایت ایشان به رسول الله صلی الله علیه و آله شده است؛ قَالَ: قُلْتُ: قَوْلُهُ: «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ‏ ؛ حاقه : ۴۰؟ قَالَ: «يَعْنِي جَبْرَئِيلَ عَنِ‏ اللَّهِ فِي ولَايَةِ عَلِيٍّ عليه السلام»:

عرض كردم: خدا فرمايد: «همانا آن سخن فرستاده ای ارجمند است»؛ فرمودند: يعنى سخن جبرئيل از جانب خدا درباره ولايت امیرالمؤمنین عليه السلام است.

 

• از شگردهای مقابله باطل با حق، تهمت و توهین به اوست؛ و همچنان بود رفتار دشمنان با رسول خدا صلی الله علیه و آله در ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه، و در مقابل دفاع تام و تمام الهی از رسولش؛ قَالَ‏: قُلْتُ: «وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِيلًا ما تُؤْمِنُونَ‏ ؛ حاقه : ۴۱» ؟ قَالَ: «قَالُوا: إِنَّ مُحَمَّداً كَذَّابٌ‏ عَلى‏ رَبِّهِ‏، و مَا أَمَرَهُ‏ اللَّهُ بِهذَا فِي عَلِيٍّ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ‏ بِذلِكَ قُرْآناً، فَقَالَ: إِنَّ ولَايَةَ عَلِيٍ‏ «تَنْزِيلٌ‏ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا ؛حاقه :۴۴-۴۳»؛ مُحَمَّدٌ «بَعْضَ الْأَقاوِيلِ‏ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ‏ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ‏؛همان:۴۶-۴۴»:

عرض كردم: «و سخن خيال پردازى نيست، اندكى از شما ايمان مى‏ آوريد»؛ فرمودند:آنها گفتند: همانا محمّد (صلی الله علیه و آله) به پروردگارش دروغ بسته و خدا او را درباره على چنين دستورى نداده است، پس خدا آيه‏ اى فرستاد و فرمود: «همانا  "ولايت على سلام الله علیه " از جانب پروردگار جهانيان نازل شده است. اگر (محمدصلی الله علیه و آله) بعضى از گفته‏ ها را به دروغ به ما نسبت دهد، او را به شدت گرفته و شاهرگش را بزنیم »

•  ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه وسیله تذکر خداداران و مایه حسرت کافران و فضل خدا به رسولش می باشد ؛  فَقَالَ: إِنَ‏ ولَايَةَ عَلِيٍ‏ «لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ‏ ؛ حاقة:۴۸» ؛  لِلْعَالَمِينَ‏ «وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَ‏ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ‏ ؛ همان: ۴۹» ؛ وَ إِنَّ عَلِيّاً «لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ‏ ؛ همان : ۵۰» و إِنَّ ولَايَتَهُ‏ «لَحَقُّ الْيَقِينِ‏ فَسَبِّحْ ؛ همان :۵۲-۵۱» ؛ يَا مُحَمَّدُ «بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ‏؛ همان:۵۲» ؛ يَقُولُ: اشْكُرْ رَبَّكَ الْعَظِيمَ الَّذِي أَعْطَاكَ هذَا الْفَضْلَ» :

سپس فرموده اند: «همانا  ( ولايت على سلام الله علیه) يادآورى است براى خداداران ؛ برای عالمیان . و ما ميدانيم كه بعضى از شما تكذيب‏ كنندگانيد. و همانا امیرالمؤمنین سلام الله علیه مايه افسوس كافران است، و همانا ولايت ایشان حقيقتا روشن است. ای پیامبر «به نام پروردگار بزرگت تسبيح بگو» (و یا اسم عظیم پروردگارت را تسبیح کن)؛ مي فرمايند: سپاسگزارى كن از پروردگار بزرگت؛ کسی كه اين فضيلت را به تو عطا فرموده است.

 

•  ایمان به ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه و سر سپردگی به ایشان امنیت بخش است؛ لذا: ترس از زیان و سختی را می زداید؛ و قُلْتُ: قَوْلُهُ: «لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى‏ آمَنَّا بِهِ»؟ قَالَ: «الْهُدَى: الْوَلَايَةُ، آمَنَّا بِمَوْلَانَا، فَمَنْ آمَنَ بِوَلَايَةِ مَوْلَاهُ‏ «فَلا يَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً ؛جن : ۱۳»؛ . قُلْتُ: تَنْزِيلٌ؟ قَالَ: «لَا، تَأْوِيلٌ»:

عرض كردم: فرمایش خدا: «و ما هنگامی كه هدايت را شنيديم به آن ايمان آورديم» فرمودند: هدايت ولايت است. ما به مولاى خود ايمان آورديم. پس هر كه به ولايت مولاى خود ايمان آورد «از زیان و سختی نترسد»؛ عرض كردم: اين تنزيل است؟ فرمودند؟ نه، تأويل است.

•  بنا بر آنچه عرض شد، به روشنی فهم می شود که برای هدایت ونجات، گریزی از ولایت امیرالمومنین علیه السلام نیست؛ لذا: در بندگی حق تعالی  هیچ کس معاف از قبول  ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه نمی باشد؛ قُلْتُ: قَوْلُهُ: « قُلْ إِنِّي‏ لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً؛ جن : ۲۱» ؟ قَالَ: « إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله دَعَا النَّاسَ إِلى‏ ولَايَةِ عَلِيٍّ، فَاجْتَمَعَتْ إِلَيْهِ قُرَيْشٌ، فَقَالُوا: يَا مُحَمَّدُ، أَعْفِنَا مِنْ هذَا . فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: هذَا إِلَى اللَّهِ لَيْسَ إِلَيَّ، فَاتَّهَمُوهُ‏ و خَرَجُوا مِنْ عِنْدِهِ؛ فَأَنْزَلَ اللَّهُ : «قُلْ إِنِّي لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً قُلْ إِنِّي لَنْ يُجِيرَنِي‏ مِنَ‏ اللَّهِ» إِنْ عَصَيْتُهُ‏ «أَحَدٌ وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً إِلَّا بَلاغاً مِنَ اللَّهِ‏ وَ رِسالاتِهِ‏» فِي عَلِيٍّ» :

عرض كردم: فرمایش خدا : «من (به خود) اختيار زيان زدن و هدايت كردن شما را ندارم». فرمودند: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مردم را به ولايت امیرالمؤمنین سلام الله علیه دعوت فرمودند . قريش نزد آن حضرت جمع شدند و گفتند: اى محمد ما را از اين امر معاف كن . پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله به آنها فرمودند: اين امر با خداست با من نيست. آنها آن حضرت را متهم كردند و از نزدش بيرون آمدند. پس خدا اين آيه نازل فرمود: «بگو من اختيار زيان زدن و هدايت كردن شما را ندارم. بگو هيچ كس مرا در برابر خدا پناه ندهد - اگر او را نافرماني كنم - و جز او پناهگاهى نيابم؛ مگر اينكه از جانب خدا ابلاغ كنم و پيامهاى او را درباره امیرالمؤمنین عليه السلام برسانم».

 

•  امور مهم در نظام آفرینش را از تأکیدات الهی می توان شناخت؛ لذا: در کلام الهی  برای گناهان کبیره ، به جهنم وعید داده شده است ؛ خصوصا اگر جاودانگی در آن باشد   ؛ ثُمَّ قَالَ تَوْكِيداً: « «وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ‏» فِي وَلَايَةِ عَلِيٍ‏ «فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ‏ فِيها أَبَداً ؛جن : ۲۳»:

سپس خدا براى تأكيد امر فرموده است: «و هر كه نافرمانى خدا و رسولش كند "درباره ولايت امیرالمؤمنین سلام الله علی " آتش جهنم، هميشه و جاودان براى او است» .

•  نصرت و یاری خدا در ظهور امام زمان سلام الله علیه برای همه هویدا می شود؛ قُلْتُ: «حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ‏ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً ؛جن : ۲۴»؟ قَالَ‏: «يَعْنِي بِذلِكَ الْقَائِمَ و أَنْصَارَهُ‏» :

عرض كردم: «تا زمانى كه آن چه وعده داده شده را ببينند خواهند دانست كيست كه ياورش ناتوانتر و سپاهش كمتر است» فرمودند: مقصود از اين آيه امام قائم سلام الله علیه و ياران او است.

 

•  لذا : به دلیل منزلت عظمای ولایت الهیه امیر علیه السلام که کمی از قدر بی حد آن عرض شد، وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله در ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه بسیار طعنه ها شنیدند و سختی ها متحمل شدند ؛ قُلْتُ: «وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ‏ ؛ مزمل :۱۰؟ قَالَ: «يَقُولُونَ فِيكَ‏: «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلًا وَ ذَرْنِي؛ مزمل :۱۰-۱۱» يَا مُحَمَّدُ «وَ الْمُكَذِّبِينَ‏» بِوَصِيِّكَ‏ «أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِيلًا؛ مزمل: ۱۱»:

عرض كردم: «بر آنچه مي گويند شكيبا باش » ؛ فرمودند: آنچه درباره تو مي گويند. «و از آنها به نیکویی جدا شو» اى محمد «و مرا واگذار با تكذيب‏ كنندگان» نسبت به وصي خود «كه صاحب نعمت است و اندكى مهلتشان ده»

•  به ولایت ولی الله سلام الله علیه حقانیت حقایق الهیه برا ی همگان به خصوص اهل کتاب آشکار می گردد؛ قُلْتُ: «لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ؛مدثر :۳۱» ؟ قَالَ: «يَسْتَيْقِنُونَ أَنَّ اللَّهَ و رَسُولَهُ‏ وَ وصِيَّهُ حَقٌّ» :

عرض كردم: «تا به يقين رسند كسانى كه به آنها كتاب داده شده؟»؛ فرمودند: تا يقين كنند كه خدا و پيامبر و وصيش برحق اند.

•  ایمان به ولایت ولی الله سلام الله علیه موجب ازدیاد امنیت می شود- چنانکه پیشتر عرض شد-  ؛ قُلْتُ: «وَ يَزْدادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيماناً»"همان"؟ قَالَ: « وَ يَزْدَادُونَ بِوَلَايَةِ الْوَصِيِّ إِيمَاناً» :

عرض كردم: «و آنها كه ايمان آورده‏ اند، ايمانشان افزوده می گردد» فرمودند: يعنى ايمانشان به ولايت وصى‏ افزوده می گردد.

 

•  (بعضی از) اهل کتاب و مؤمنین در ولایت ولی الله سلام الله علیه شک و تردید ندارند؛ قُلْتُ: «وَ لا يَرْتابَ الَّذِينَ‏ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏» "همان" قَالَ: «بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ»:

عرض كردم: «و اهل كتاب و مؤمنان شك نكنند؟» فرمودند: به ولايت امیرالمؤمنین عليه السلام.

•  شک و تردید در ولایت ولیّ الله سلام الله علیه خانمان سوز است ؛ قُلْتُ: مَا هذَا الِارْتِيَابُ‏؟ قَالَ: «يَعْنِي بِذلِكَ أَهْلَ الْكِتَابِ و الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ ذَكَرَ اللَّهُ، فَقَالَ: و لَايَرْتَابُونَ فِي الْوَلَايَةِ» :

عرض كردم: مقصود از شك چيست؟ فرمودند: مقصود اهل كتاب و مؤمنينى اند كه خدا ذكر نموده، سپس فرمودند: و آنها در ولايت شك نكنند.

•  ولایت ولی الله سلام الله علیه موجب تذکار برای بندگان است؛ چرا که حقیقت نور ولایت الهی ، علم و ذکر است ؛ دانائی و آگاهی است ؛ لذا: قائلین به خود را در مواجه با خود ،و یا درحضور آنان در خود ، ویا در توجه آنان به او ،متذکر به خدای متعال می شود. قُلْتُ: «وَ ما هِيَ إِلَّا ذِكْرى‏ لِلْبَشَرِ ؛ مدثر :۳۱؟ قَالَ: «نَعَمْ، ولَايَةُ عَلِيٍ‏»:

عرض كردم: «و اين جز يادآورى براى بشر نيست؟» فرمودند : آرى، ولايت امیرالمؤمنین عليه السلام است.

خلاصه خلاصه خلاصه اینکه : رسالت الهی در شریعت ، تذکر به ولایت الهی امیر المومنین علیه السلام ، و تکلیف بشر مخاطب، متذکر شدن و لاجرم مقید بودن به آن است.

 

•  ولایت الهیه، اکبر امور در نظام آفرینش است، که اولا و اصلا از آن وجود مبارک رسول الله، و امیر المومنین، و حضرت صدیقه کبری صلوات الله علیهم و آلهم است؛ ( بنگرید به: ذیل همین آیه در همه تفاسیر روائی مفصل)؛ قُلْتُ: «إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ ؛ مدثر : ۳۵؟ قَالَ: «الْوَلَايَةُ» .

•  نسبت با آن ولایت ، ملاک دوری و نزدیکی به جهنم است؛ هر کسی زودتر بپذیرد از آتش دور خواهد گشت؛ قُلْتُ: «لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ ؛مدثر :۳۷؟ قَالَ: «مَنْ تَقَدَّمَ إِلى‏ ولَايَتِنَا، أُخِّرَ عَنْ سَقَرَ، و مَنْ تَأَخَّرَ عَنَّا، تَقَدَّمَ إِلى‏ سَقَرَ»:

عرض كردم: «براى هر كس از شما كه بخواهد جلوتر رود يا عقب بماند؟» فرمودند: كسى نسبت به ولايت ما جلو رود (زودتر بپذیرد) از دوزخ عقب افتد و آنكه از ما عقب كشد، به جهنم زودتر رسد.

• در فرهنگ شریعت و در قیامت ،نجات یافتگان شیعیانند  ؛ قُلْتُ‏ : «إِلَّا أَصْحابَ الْيَمِينِ‏ ؛ مدثر : ۳۹ ؟ قَالَ: «هُمْ و اللَّهِ شِيعَتُنَا»:

عرض كردم: «جز اصحاب يمين» فرمودند: آنها به خدا شيعيان ما باشند

 

•  حقیقت صلات که به معنی «توجه» است، در آمدن به ولایت ولی الله سلام الله علیه و پیوند با ایشان است ، که محض توجه به حق تعالی است ؛ قُلْتُ: «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ؛مدثر : ۴۳»؟ قَالَ: «إِنَّا لَمْ نَتَوَلَ‏ وصِيَّ مُحَمَّدٍ و الْأَوْصِيَاءَ مِنْ بَعْدِهِ، وَ لَايُصَلُّونَ عَلَيْهِمْ‏»:

عرض كردم: «ما از نمازگزاران نبوديم» فرمودند: ما ولایت وصى پیامبر و اوصياء بعد از ایشان را نپذیرفته و بر آنها توجه نمی کردیم.

• و چنین است که إعراض از ولایت موجب غفلت است؛ قُلْتُ: «فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ ؛ مدثر :۴۹؟ قَالَ: «عَنِ الْوَلَايَةِ مُعْرِضِينَ»:

عرض كردم: «پس آنها را چه شده كه از اين تذكر روى گردانند؟» فرمودند:  از ولايت روى گردانند.

 

• بنا بر آنچه عرض شد، هدایت و نجات و سعادت بنده در گرو در آمدن او به ولایت الهیه ولی است، و خدای متعال از لطف و رحمت و کرم و رأفت خود، این ولایت را در عوالم پیشین بر بندگان معرفی و برای قبول آن ، نذر و عهد موکدی ازبندگان گرفته است ؛ قُلْتُ: قَوْلُهُ: «يُوفُونَ بِالنَّذْرِ ؛ إنسان :۷» ؟ قَالَ: «يُوفُونَ لِلَّهِ بِالنَّذْرِ الَّذِي أَخَذَ عَلَيْهِمْ فِي‏ الْمِيثَاقِ مِنْ ولَايَتِنَا»:

عرض كردم: فرمایش خدا : «به نذر وفا مي كنند» (که تا جان در بدن دارند به آن وفا کنند؛ و جان در راه وفای به آن بدهند) فرمودند: يعنى به پيمانى كه خدا در ميثاق درباره ولايت ما از آنها گرفته وفا مي كنند.

• و همچنانکه عرض شد قرآن بر محوریت ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه نازل گردیده است؛ قُلْتُ: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ تَنْزِيلًا ؛ إنسان : ۲۳»؟ قَالَ: «بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ تَنْزِيلًا»:

عرض كردم: «ما اين قرآن را به طوری خاص نازل كرديم» فرمودند: بر محوریت ولايت امیرالمؤمنین عليه السلام نازل شده است.

 

• خلق اول که همان نور ولایت الهی است، به جلوه ای حقیقت علم است، و به جلوه ای حقیقت رحمت، که فعل اوست نه ذات تو  ؛ مهر الهی به ماسوای خود ؛که همه از او و به او هستند ؛ بدون آنکه بودنشان اعتباری و صوری و خیالی باشد؛ قُلْتُ: «يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ ؛إنسان :۳۱» ؟ قَالَ: فِي ولَايَتِنَا:

عرض كردم: « (او) هر كه را خواهد در رحمت خود داخل كند » فرمودند : يعنى: در ولايت ما.

•  لذا: در حقیقت ظلم به امام سلام الله علیه تحقق ظلم به خدای متعال است همان طور که ولایت ایشان همان ولایت الله است؛ قَالَ‏: «وَ الظَّالِمِينَ‏ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً ؛ إنسان :۳۱»؛  أَلَا تَرى‏ أَنَّ اللَّهَ يَقُولُ: «وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ؛ بقره :۵۷»؟ قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ أَعَزُّ و أَمْنَعُ مِنْ أَنْ يُظْلَمَ‏ أَوْ يَنْسُبَ نَفْسَهُ إِلى‏ ظُلْمٍ‏ ، و لكِنَّ اللَّهَ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ، فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ، و ولَايَتَنَا ولَايَتَهُ :

فرمودند : «و (او) براى ستمگران عذابى دردناك آماده ساخته» مگر نمی بينى كه خدا فرمايد: «به ما ستم نكردند بلکه به خودشان ستم مي كنند» (امام) فرمودند: همانا خدا گرامي تر و عالى‏تر از آنست كه ستم بيند يا خود را به ستم نسبت دهد، بلکه خدا ما را به خود آمیخته ساخت و ستم به ما را ستم به خود، و ولايت ما را ولايت خويش قرار داد .

 

•  چاه ویل (بدترین و سخت ترین قسمت جهنم) جایگاه تکذیب کنندگان ولایت الهیه امیرالمؤمنین سلام الله علیه می باشد ؛ قُلْتُ: «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ ؛ مرسلات :۱۵»؟ قَالَ: «يَقُولُ: ويْلٌ‏ لِلْمُكَذِّبِينَ يَا مُحَمَّدُ، بِمَا أَوْحَيْتُ إِلَيْكَ مِنْ ولَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ‏ عليه السلام»:

عرض كردم: «در آن روز (چاه) ویل مهیای تكذيب‏ كنندگان است» فرمودند: يعنى اى محمد چاه ویل برای تكذيب‏ كنندگان ولايت امیرالمؤمنین عليه السلام‏ می باشد.

•  سنت الهی در امتحان امت ها در تبعیت و اطاعت از اوصیای انبیاء می باشد؛ «أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلِينَ‏ ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِينَ‏ ؛ مرسلات ؟ :۱۶-۱۷ قَالَ: «الْأَوَّلِينَ الَّذِينَ كَذَّبُوا الرُّسُلَ فِي طَاعَةِ الْأَوْصِيَاءِ» :

«مگر پيشينيان را هلاك نكرديم؟ و ديگران را نيز به دنبال آنها هلاک کنیم؟» فرمودند: پيشينيان آنهايند كه پيامبران را در مورد اطاعت از اوصياء تكذيب کردند.

 

•  آن بزرگترین عقوبت به دلیل ارتکاب بزرکترین جرم است: جسارت به عزیزترینان الهی؛ یعنی: صاحبان ولایت او که تمام بندگی و محبت حق تعالی هستند ؛ یعنی: آل پیامبر صلی الله علیه و آله  ؛ «كَذلِكَ‏ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِينَ‏ ؛مرسلات: ۱۸» ؟ قَالَ: «مَنْ أَجْرَمَ إِلى‏ آلِ مُحَمَّدٍ ، و رَكِبَ مِنْ وصِيِّهِ‏ مَا رَكِبَ‏» :
 
«با نافرمانان اين گونه رفتار ميكنيم» فرمودند: آنها كه نسبت به آل محمد صلی الله علیه و آله نافرمانى نموده و در مورد وصی ایشان كردند آنچه كردند.

•  خدا داران، فقط اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و شیعیان ایشان اند؛ قُلْتُ: «إِنَّ الْمُتَّقِينَ‏ ؛ مرسلات : ۴۱» ؟ قَالَ: «نَحْنُ- و اللَّهِ- و شِيعَتُنَا، لَيْسَ عَلى‏ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ غَيْرُنَا، و سَائِرُ النَّاسِ مِنْهَا بُرَآءُ» :

عرض كردم: «همانا خدا داران» فرمودند: به خدا قسم ما هستيم و شيعيان ما، جز ما كسى از ملت ابراهيم نیست، و مردم ديگر از آن بركنار اند.

 

• آن که و آنان که برتارک خلقت حق تعالی ایستاده اند، هم آنان نیز در قیامت برفراز و قله آن ایستاده اند. دنیا ظرف حقیری برای تحقق عظمت الهی ولایت آنان علیهم السلام است . آن محل مناسب برای آن رونمائی از آن عظمت  ، قیامت است؛ اصلا قیامت،قیامت برپائی و رخ نمائی حقه حقیقت ولایت و عظمت آنان است ؛ لذا: آنروز در حالیکه هیچ کس حق سخن ندارد ، آنان اذن سخن گفتن دارند ؛ قُلْتُ: «يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ‏ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ‏ ؛ نبأ :۳۸(الْآيَةَ)؟ قَالَ‏: «نَحْنُ- و اللَّهِ- الْمَأْذُونُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ و الْقَائِلُونَ صَوَاباً»:

عرض كردم: «روزى كه روح و فرشتگان ایستاده، صف كشيده و سخن نمی گويند .. تا آخر آيه (كه فرمايد: مگر كسى كه خدا به او اجازه دهد و او درست گويد») فرمودند: به خدا ما هستيم كه در روز قيامت اجازه داريم (سخن گوئيم) و درست گوئيم.

•  هر آنچه امام سلام الله علیه بفرمایند مورد پذیرش قرار می گیرد؛ قُلْتُ: مَا تَقُولُونَ إِذَا تَكَلَّمْتُمْ؟ قَالَ: «نُمَجِّدُ رَبَّنَا، و نُصَلِّي عَلى‏ نَبِيِّنَا، و نَشْفَعُ لِشِيعَتِنَا، فَلَا يَرُدُّنَا رَبُّنَا» :

عرض كردم: آنگاه كه  سخن گوئيد چه خواهيد فرمود؟ فرمودند : بزرگى پروردگار خود را گوئيم و بر پيامبر خود درود فرستيم و از شيعيان خود شفاعت كنيم، و پروردگار ، ما را رد نفرماید.

توضیح اینکه: آنان که به صفت « مجد» الهی  خدای متعال را به آن خواهند ستود، عبارت از جلوه جانانه ای از مقام نورانی بلاتعین رسول اکرم صلی الله علبه وآله است که خدای متعال را به بی نشانی تعریف می کند.

•  فاجر کسی است که در حق اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین دشمنی می کند ؛  قُلْتُ: «كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ‏ ؛مطففین : ۷ »؟ قَالَ: «هُمُ الَّذِينَ فَجَرُوا فِي حَقِّ الْأَئِمَّةِ، وَ اعْتَدَوْا عَلَيْهِمْ‏» :

عرض كردم: «نه، اصلا نامه (عمل)  گنهكاران در سجين است » فرمودند: آنها كسانى هستند كه نسبت به حق ائمه سلام الله علیهم نافرمانى خدا كردند و بر ايشان ستم نمودند.

•  بزرگی زشتی تکذیب امیرالمؤمنین سلام الله علیه در دنیا مشخص نمی گردد؛  قُلْتُ: «ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذِي‏ كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ‏ ؛ مطففین : ۱۷ »؟ قَالَ: «يَعْنِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‏» . قلت : تنزیل ؟ قال : نعم . :

عرض كردم: «سپس گفته مى‏ شود: اينست آنچه تكذيبش مي كردید »؛ فرمودند: يعنى اميرالمؤمنين عليه السلام . عرض کردم : این تنزیل است؟ فرمودند: بله.

یعنی : آن حقیقتی که با این آیه، و بصورت این آیه برقلب مبارک رسول الله صلی الله علیه و آله شرف نزول یافته، این معناست.

 

 

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید