بَابٌ فِيهِ نُتَفٌ‏ و جَوَامِعُ مِنَ الرِّوَايَةِ فِي الْوَلَايَة (۱۰۹)

ح ۱ . معیار و ملاک گروه بندی ارزشی  بندگان در همه عوالم، به میزان تسلیم بودن آنان به ولایت الهیه است، که بنا به دلالت خدای متعال در آیه «انما» همان ولایت  ولی الله سلام الله علیه می باشد؛ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ أَخَذَ مِيثَاقَ شِيعَتِنَا بِالْوَلَايَةِ- و هُمْ ذَرٌّ- يَوْمَ أَخَذَ الْمِيثَاقَ عَلَى الذَّرِّ، و الْإِقْرَارَ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ، و لِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله بِالنُّبُوَّةِ» :

(بكير بن اعين گويد:) امام باقر عليه السلام فرمودند: خدا از شيعيان ما پيمان ولايت گرفت، در حالى كه ذره بودند، همان روزى كه از همه ذره‏ ها پيمان و اقرار گرفت، به ربوبيت خود و نبوت حضرت محمد صلّى اللَّه عليه و آله.

 

ح ۲ . رعایت  تناسب میان ظرف و مظروف حکمی عقلی است، و این امر در آفرینش الهی رعایت شده است؛ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام، قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْخَلْقَ، فَخَلَقَ مَا أَحَبَ‏ مِمَّا أَحَبَ‏، و كَانَ مَا أَحَبَّ أَنْ خَلَقَهُ‏ مِنْ طِينَةِ الْجَنَّةِ، و خَلَقَ مَا أَبْغَضَ مِمَّا أَبْغَضَ‏ ، و كَانَ‏ مَا أَبْغَضَ أَنْ خَلَقَهُ‏ مِنْ طِينَةِ النَّارِ‏ »:

(عقبه گويد:) امام باقر عليه السلام فرمودند: خدا مخلوقات را آفريد، و هر آنچه را كه دوست مي داشت از ماده‏ اى كه دوست داشت آفريد، و آنچه را دوست داشت از گِل بهشت آفريد. و هر مخلوقى را كه دوست نداشت از ماده‏ اى كه دوست نداشت آفريد، و آنچه را دوست نداشت از گِل دوزخ آفريد.

توضیح اینکه:

از وقتی حضور آدم در اولین عالم در پهنه آفرینش پیدا شده، همراه با عقل و اختیار بوده؛ لذا: توانایی او در انتخاب سعادت و شقاوت بطوری بوده که حتی علم الهی هم دخالتی در آن نداشته، اما نتایج آن لاجرم گریبانگیر او بوده است.

و از جمله جلوه های رحمت و لطف و رأفت الهی در فرآیند خلقت، یکی قراردادن گل متناسب با دل آدمیان است؛ تا در روال پیمون راه انتخابی خود، دچار مشفت مضاعف به دلیل ناهماهنگی بین گل و دل خود نشوند، و دیگری قرار دادن زندگی در دنیا، به عنوان فرصت و مجالی مجدد، برای جبران خرابکاری و کم کاری در عوالم گذشته می باشد.


•  ظل حقیقت هر مخلوقی، واقعیت موجودیت اوست که هست که هیچ چیزی از خود ندارد؛ چون سایه نسبت به صاحبش؛ ثُمَّ بَعَثَهُمْ فِي الظِّلَالِ‏. فَقُلْتُ: و أَيُّ شَيْ‏ءٍ الظِّلَالُ؟ قَالَ‏ : «أَ لَمْ تَرَ إِلى‏ ظِلِّكَ‏ فِي الشَّمْسِ شَيْ‏ءٌ، و لَيْسَ بِشَيْ‏ءٍ:

سپس آنها را در سايه‏ مبعوث كرد. عرض كردم: سايه چيست؟ فرمودند: آیا سايه خودت در برابر خورشيد نمی بینی که چيزى هست و چيزى‏ نيست (يعنى چيزيست كه قابل انکار نیست؛ الا اینکه هر چیزش بالغیر است).

•  انبیاء برای دعوت مردمان به اقرار به خدای متعال مبعوث گردیدند؛ ثُمَّ بَعَثَ اللَّهُ‏ فِيهِمُ‏ النَّبِيِّينَ‏ يَدْعُونَهُمْ‏ إِلَى الْإِقْرَارِ بِاللَّهِ‏، و هُوَ قَوْلُهُ: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ‏ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ ؛ زخرف :۸۷»:

سپس خدا پيامبران را در ميان آنان مبعوث فرمود تا ايشان را به اقرار به خدا دعوت كنند، اينست فرمایش خدا: «و اگر از آنها بپرسى چه كسى خلقشان كرده است؟ خواهند گفت: خدا».

•  خدای متعال مردمان را به اجابت انبیاء و نیز در برابر ولایت امامان سلام الله علیهم دعوت فرموده است؛ ثُمَّ دَعَاهُمْ‏ إِلَى الْإِقْرَارِ بِالنَّبِيِّينَ، فَأَقَرَّ بَعْضُهُمْ‏، و أَنْكَرَ بَعْضُهُمْ‏، ثُمَ‏ دَعَاهُمْ‏ الى‏ ولَايَتِنَا، فَأَقَرَّ بِهَا- و اللَّهِ- مَنْ أَحَبَ‏، و أَنْكَرَهَا مَنْ أَبْغَضَ‏، و هُوَ قَوْلُهُ‏: «فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا بِهِ‏ مِنْ قَبْلُ‏ ؛ یونس :۷۴ » ». ثُمَ‏ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام: «كَانَ التَّكْذِيبُ ثَمَ‏ »:

سپس خدا ايشان را به اقرار نسبت به پيامبران دعوت كرد، بعضى اقرار و بعضى انكار نمودند، آنگاه به ولايت ما دعوتشان فرمود، به خدا قسم كسى به آن اقرار كرد كه دوستدار او بود و آنكه دشمنی داشت، انكار كرد؛ اينست فرمایش خدا: «به آنچه از پيش (در عالم ذر) تكذيب كرده‏ اند، ايمان نخواهند آورد»؛ سپس امام باقر عليه السلام فرمودند: تكذيب (آنها) در آنجا (عالم ذر) بود.

 

ح ۳. عرض شد:
 فضیلت هرکسی نزد خدای متعال به میزان نسبت او با  ولایت مطلق الهی است؛  قبول آن؛ تسلیم بودن به آن؛ که در آیه شریفه «انما» مصادیق صاحبان آن تعیین شده؛
 لذا:  افضل مردمان ؛ انبیاء علیهم السلام هستند، که بر ولایت الهی که همان ولایت امامان سلام الله علیهم می باشد بر انگیخته شده اند؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «وَلَايَتُنَا ولَايَةُ اللَّهِ‏ الَّتِي لَمْ يَبْعَثْ‏ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِهَا»:

امام صادق عليه السلام فرمودند: ولايت ما همان ولايت خداست كه خدا هيچ پيامبرى را جز به آن مبعوث نفرمود.

ح ۴. فضیلت انبیاء علیهم السلام به میزان معرفتشان به حق امامان سلام الله علیهم و برتری دادن ایشان به دیگران است؛ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ: «مَا مِنْ نَبِيٍّ جَاءَ قَطُّ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ حَقِّنَا، و تَفْضِيلِنَا عَلى‏ مَنْ سِوَانَا»:

شنیدم که امام صادق عليه السلام مي فرمودند: هيچ پيامبرى نيامد، مگر به معرفت حق ما و برترى دادن ما بر ديگران.

 

ح ۵ . هم چنین است در مورد ملائکه که به تولای ولایت امامان سلام الله علیه افتخار می کنند؛ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام، قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: «وَ اللَّهِ، إِنَّ فِي السَّمَاءِ لَسَبْعِينَ صَفّاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ، لَوِ اجْتَمَعَ أَهْلُ الْأَرْضِ كُلُّهُمْ يُحْصُونَ‏ عَدَدَ كُلِّ صَفٍ‏ مِنْهُمْ‏، مَا أَحْصَوْهُمْ، وَ إِنَّهُمْ لَيَدِينُونَ بِوَلَايَتِنَا»:

امام باقر عليه السلام مي فرمودند: به خدا قسم؛ به درستیکه در آسمان، هفتاد صف از ملائكه است، اگر تمام مردم زمين جمع شوند كه يك صف آنها را بشمارند، نتوانند، و آن فرشتگان همگى به ولايت ما زندگی می کنند.

ح ۶ . اصل در نبوت انبیاء ، نبوت رسول الله صلی الله علیه و آله، و اصل در ولایت اولیاء ،ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه است که آنرا خلافتا و وراثتا از رسول اکرم صلی الله علیه و آله دارد ، و این دو امری است که همه مخلوقات در همه عوالم مأمور به پذیرش و تبلیغ آن هستند ؛ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ‏ عليه السلام، قَالَ: «وَلَايَةُ عَلِيٍّ مَكْتُوبَةٌ فِي جَمِيعِ صُحُفِ‏ الْأَنْبِيَاءِ، وَ لَنْ‏ يَبْعَثَ‏ اللَّهُ رَسُولًا إِلَّا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله، و وصِيَّةِ عَلِيٍّ عليه السلام»:

حضرت ابو الحسن الرضا عليه السلام فرمودند: ولايت حضرت على عليه السلام در تمام كتب پيامبران نوشته شده است و خدا هيچ پيامبرى را مبعوث نفرمود ، مگر به نبوت حضرت محمد صلّى اللَّه عليه و آله و وصايت حضرت على عليه السلام‏.

 

ح ۷ . قبول نبوت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و پیام ایشان بر مردمان مشکل نیست: شنیدن است و پذیرفتن حقانیت آن، همچنانکه تجربه آنرا به کرات اثبات کرده است؛ چه بسیار کسانی که با مطالعه ترجمه قران که دست و پا شکسته، و نارسا، و به قول عامیانه غلط غلوط می باشد، مسلمان شده اند؛  اما در قبول ولایت امیر علیه السلام که همان ولایت خدا و رسول وی می باشد، در جا زده اند؛ که آن، هم قبول سرسپردن است و هم دل سپردن. و چنین است که امیرالمؤمنین سلام الله علیه نشانه ی خدا در میان مخلوقات، برای معین شدن مومن از غیر مومن می باشند؛ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام، قَالَ: إِنَّ اللَّهَ- عَزَّ و جَلَّ- نَصَبَ عَلِيّاً عليه السلام عَلَماً بَيْنَهُ و بَيْنَ خَلْقِهِ .

• و چنین است که در نظام آفرینش معرفت امیرالمؤمنین سلام الله علیه، ایمان، و انکار ایشان، کفر است؛ فَمَنْ عَرَفَهُ‏ كَانَ مُؤْمِناً، و مَنْ أَنْكَرَهُ‏ كَانَ كَافِراً .

• و جهالت نسبت به حضرتشان گمگشتگی است؛ که ایشان از سوی خدای متعال و رسولش هم راه هستند، هم راهنما ، و هم راهبر  ؛ و مَنْ جَهِلَهُ‏ كَانَ ضَالًّا .

• و آنکه برای ایشان در منزلتی که دارد شریک قرار دهد، در حقیقت مشرک است؛ چرا که: در ولایت الهیه مطلقه او برای دیگری شریک قرار داده است. ؛  و مَنْ نَصَبَ مَعَهُ شَيْئاً  كَانَ مُشْرِكاً .

• و چنین است که بندگی مقبول حق تعالی و لاجرم ورود به بهشت به ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه می باشد؛ و مَنْ جَاءَ بِوَلَايَتِهِ‏ دَخَلَ الْجَنَّةَ.

 

ح ۸ . و چنین است آنکه به گردانیدن و چرخانیدین (ولایت) امیر علیه السلام، می گردد و می چرخد، تکلیف الهی خود را هم به راستی می داند، و هم ادای انرا بدرستی می تواند؛ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ: «إِنَّ عَلِيّاً عليه السلام‏ بَابٌ‏ فَتَحَهُ اللَّهُ؛ فَمَنْ دَخَلَهُ‏ كَانَ مُؤْمِناً، وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ‏  كَانَ كَافِراً، و مَنْ لَمْ يَدْخُلْ فِيهِ و لَمْ يَخْرُجْ‏ مِنْهُ كَانَ فِي الطَّبَقَةِ الَّذِينَ‏ قَالَ اللَّهُ‏ تَبَارَكَ و تَعَالى‏: لِي‏ فِيهِمُ الْمَشِيئَةُ»:

(ابوحمزه گويد:) شنيدم امام باقر عليه السلام مي فرمودند: همانا حضرت على عليه السلام دری هستند كه خدا آن را (به روى بندگانش) گشوده، هر كه از آن وارد شود مؤمن است و هر كه از آن خارج گردد كافر است، و هر كسی که نه داخل شود و نه خارج گردد (به دلیل عدم معرفت نسبت به آن حضرت و یا هر دلیل دیگری، بی طرف باشد) در زمره كسانى است كه خداى تبارك و تعالى درباره ايشان فرموده است: من درباره آنها به خواست خود رفتار كنم؛

یعنی: تعیین تکلیف آنان به عهده مقام منیع مشیئة الله است؛ فتامل.

 

ح ۹ . سبب سعادت و شقاوت، با وجود داشتن عقل و اختیار ، اطاعت و عصیان است. و پیدایش این معانی در عوالم گذشته، به گاه اخذ پیمان از بندگان رخ داده - که تفصیل آن در مبحث خلقت مستندا عرض شد- ، و چنین بود شیعه شدن شیعیان اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین در عالم ذر، به گاه اخذ میثاق ؛ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام‏ يَقُولُ: «إِنَّ اللَّهَ أَخَذَ مِيثَاقَ شِيعَتِنَا بِالْوَلَايَةِ لَنَا- و هُمْ ذَرٌّ- يَوْمَ أَخَذَ الْمِيثَاقَ عَلَى الذَّرِّ بِالْإِقْرَارِ لَهُ‏ بِالرُّبُوبِيَّةِ، و لِمُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله بِالنُّبُوَّةِ :

امام باقر سلام الله علیه مى‏ فرمودند: خدا از شيعيان ما هنگامی كه در عالم ذر بودند، به ولايت ما پيمان گرفت، روزى كه از همه در عالم ذر به ربوبيت خود و به نبوت حضرت محمد صلّى اللَّه عليه و آله پيمان گرفت.

•  امت رسول الله صلی الله علیه و آله در عالم ذر به حضرتشان معرفی شده اند؛ و عَرَضَ اللَّهُ- جَلَّ و عَزَّ - عَلى‏ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله أُمَّتَهُ فِي الطِّينِ‏ و هُمْ أَظِلَّةٌ  :

و خداى جل و عز امت رسولش صلی الله علیه و آله را در گِل در حالی که سايه‏ هائی بودند (موجودیت هر کدام به تبع حقیقت آنان معلوم و مقدر شده بود) بر ایشان ارائه فرمود.

•  و از جلالت شأن شیعیان رسول الله صلی الله علیه و آله و حقیقت آنان  اینکه خدای متعال آنان را از گلی خلق فرموده که حضرت آدم را خلق فرموده؛ و خَلَقَهُمْ مِنَ الطِّينَةِ الَّتِي خُلِقَ‏ مِنْهَا آدَمُ :

و آنان را از گلى آفريد كه حضرت آدم علیه السلام از آن آفريده شده بود.

و شاهد براین معنا اینکه :
 چنین است که از شیعیان صاحب معنا و علم و معرفت هستند کسانی که می توانند حضور مبارک حضرت «آدم» علیه السلام را در موطن نفس خود وجدان کنند.

•  در آفرینش، عالم ارواح پیش از عالم ابدان خلق شده؛ و خَلَقَ اللَّهُ أَرْوَاحَ شِيعَتِنَا قَبْلَ أَبْدَانِهِمْ بِأَلْفَيْ عَامٍ‏ ، وَ عَرَضَهُمْ عَلَيْهِ‏ :

و خدا ارواح شيعيان ما را دو هزار سال پيش از بدن هايشان آفريد، و ايشان را بر پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله عرضه داشت.‏

•  شناختن رسول الله و امیرالمؤمنین سلام الله علیهما و آلهما  شیعیانشان را در عالم ذر رخ داده است؛ و عَرَّفَهُمْ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله‏، و عَرَّفَهُمْ عَلِيّاً عليه السلام

•  امام سلام الله علیه شیعیانشان را از طرز و طور سخن گفتنشان نیز می شناسند؛ و نَحْنُ نَعْرِفُهُمْ فِي لَحْنِ‏ الْقَوْلِ‏.

پس: از این فرمایش فهم می شود که شخصیت هر شخصی در طرز و طور سخن گفتن او نمایان و تعریف می شود، و باطن هر کسی در طرز و طور گفتار او ظاهر شده، و آنرا نشان می دهد.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید