بابُ‏  مَوْلِدِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله و وفَاتِه‏ (۱۱۱)

ح ۱و۲ . برترین آفریده خدای متعال ، رسول الله صلی الله علیه و آله می باشند ؛ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله سَيِّدَ ولْدِ آدَمَ‏؟ فَقَالَ: «كَانَ واللَّهِ‏ سَيِّدَ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ‏؛ و مَا بَرَأَ اللَّهُ بَرِيَّةً خَيْراً مِنْ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله‏»:

(حسين بن عبد اللَّه گويد:) به امام صادق عليه السلام عرض كردم: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله سرور (آقا و پیشوا) فرزندان آدم هستند؟ فرمودند به خدا قسم ایشان سرور همه مخلوق خدا هستند، و خدا هيچ مخلوقى را بهتر از حضرت محمد صلّى اللَّه- عليه و آله نيافريده است.

سابقا عرض شد که آیه شریفه «فتبارک الله أحسن الخالقین» تبریک خدای متعال به خود به عنوان احسن الخالقین، در خلقت وجود مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و اله می باشد، که نشانه از أحسن المخلوقین بودن آن گوهر بی همتا و بی مانند و یکتا در خلقت حق تعالی از اول تا ابد است.

 

ح ۳ . حقیقت نورانی خلق اول، حقیقیتی احد و واحد است که اولا رسول خدا و ثانیا امیرالمؤمنین سلام الله علیهما و آلهما  می باشد ؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ و تَعَالى‏: يَا مُحَمَّدُ، إِنِّي خَلَقْتُكَ و عَلِيّاً نُوراً- يَعْنِي رُوحاً بِلَا بَدَنٍ‏- قَبْلَ أَنْ أَخْلُقَ‏ سَمَاوَاتِي و أَرْضِي و عَرْشِي و بَحْرِي‏ :

امام صادق عليه السلام فرمودند: خداى تبارك و تعالى فرمايند: اى محمد! من تو و على را به صورت نورى آفریدم - يعنى روحى بدون پيكر - قبل از آنكه آسمان و زمين و عرش و دريايم را بيافرينم.

توضیح اینکه: ظاهرا« یعنی روحا بلابدن» افزوده مولف برای توضیح بوده وجزء حدیث نیست، و این اتفاق  بکرات در مواضع مختلف، در تالیف کافی شریف افتاده است. و با توجه به روایات متعدد در بیان وقایع اوائل خلقت و حتی حدیث حاضر، این افزوده همخوانی با آنها نداشته و مخل معنا است.
 

•  تهلیل و تمجید خدا در تمامی مراحل آفرینش توسط رسول خدا و امیرالمؤمنین سلام الله علیهما و آلهما تحقق یافته ؛ فَلَمْ تَزَلْ تُهَلِّلُنِي‏ و تُمَجِّدُنِي‏ ، ثُمَ‏ جَمَعْتُ رُوحَيْكُمَا، فَجَعَلْتُهُمَا واحِدَةً، فَكَانَتْ تُمَجِّدُنِي‏ وَ تُقَدِّسُنِي‏ و تُهَلِّلُنِي، ثُمَّ قَسَمْتُهَا ثِنْتَيْنِ‏ ، و قَسَمْتُ الثِّنْتَيْنِ‏ ثِنْتَيْنِ‏، فَصَارَتْ أَرْبَعَةً: مُحَمَّدٌ واحِدٌ، و عَلِيٌّ واحِدٌ، و الْحَسَنُ و الْحُسَيْنُ اثْنَانِ‏:

پس تو همواره در حال اقرار به يكتائى و بزرگی من بودی (هستی)، سپس روح شما دو را جمع نمودم و يكى ساختم، پس آن روح مرا تمجيد و تقديس و تهليل‏ (اقرار به بزرگی و پاکی و یگانگی) ميگفت، پس از مدتی آن را به دو قسمت كردم و باز هر يک از آن دو قسمت را به دو قسمت تقسیم نمودم تا چهار روح شد، محمد يكى، على يكى، حسن و حسين دو تا.

•  خلقت حضرت زهرا سلام الله علیها ابتدایی جدا از دیگران دارد؛ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ‏ فَاطِمَةَ مِنْ نُورٍ ابْتَدَأَهَا رُوحاً بِلَا بَدَنٍ :

سپس خدا حضرت فاطمه سلام الله علیها را از نورى كه در ابتدا روحى بدون پيكر بود آفريد.

•  عجین شدن خلقت فاطمی سلام الله علیها با خلقت محمدی سلام الله علیه و آله؛ ثُمَّ مَسَحَنَا بِيَمِينِهِ‏، فَأَفْضى‏ نُورَهُ‏ فِينَا»:

آنگاه به راست (لطف) خود ما را مسح كرد و نورش را به ما رسانيد.

توضیح اینکه : با توجه به سایر روایات که مکمل این روایت و مبین آن می باشند، مقام نورانی حضرت صدیقه طاهره از نور عظمت حق تعالی که همان مقام بلاتعین خلق اول است، خلق و از همان نور روح مطهرو مقدس  ایشان که همان روح القدس است آفریده شده، و این روح باذن الله مسکن و منزل انوار بقیه معصومین از اهل بیت علیهم السلام شده اند.

ح ۴. نفخ روح الهی (نور حضرت زهرا سلام الله علیها) بر رسول خدا صلی الله علیه و آله  تکریم رسول است؛سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ: أَوْحَى اللَّهُ تَعَالى‏ إِلى‏ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله: يَا مُحَمَّدُ ، إِنِّي خَلَقْتُكَ‏ و لَمْ تَكُ شَيْئاً، و نَفَخْتُ فِيكَ مِنْ رُوحِي‏ كَرَامَةً مِنِّي:

 (ابوحمزه گويد:) شنيدم از امام باقر سلام الله علیه كه مى‏ فرمودند:
خدا به حضرت محمد صلی الله علیه و آله وحى فرمودند: اى محمد، به راستى من تو را آفريدم، تو چيزى نبودى و از روح خود در تو دميدم و به آن تو را گرامى و ارجمند داشتم.  

• محوریت موجودیت انسان، روح اوست ؛ لذا: موجودیت بیرونی آن حضرت نیز به سبب داشتن این روح  مقدس و مطهر که خود مصدر عصمت می باشد، تکریم الهی ایشان بوده، و موجب مطاع شدن وی برای دیگران می گردد؛ أَكْرَمْتُكَ بِهَا حِينَ أَوْجَبْتُ‏ لَكَ الطَّاعَةَ عَلى‏ خَلْقِي جَمِيعاً، فَمَنْ أَطَاعَكَ، فَقَدْ أَطَاعَنِي‏، و مَنْ عَصَاكَ فَقَدْ عَصَانِي، وَ أَوْجَبْتُ ذلِكَ فِي عَلِيٍّ و فِي نَسْلِهِ مِمَّنِ‏ اخْتَصَصْتُهُ مِنْهُمْ لِنَفْسِي»:

تو را گرامی داشتم به سبب آن (روح) آن زمان كه اطاعت تو را بر همه آفريده‏ هاى خود واجب نمودم، هر كه تو را اطاعت کند، مرا فرمان برده است و هر كه تو را نافرمانى كند مرا نافرمانى كرده و اين را درباره امیرالمؤمنین و فرزندانش، آنهایی از ایشان كه به خود مخصوص کردم واجب نمودم.

توضیح بیشتر اینکه: با توجه به خلقت مقام نورانی حضرت صدیقه طاهره از مقام نورانی بلاتعین خلق اول، معظم لها در این مرتبه خلقتی مستقل دارند و روح مطهر ایشان مخلوق از همین نور می باشد، و باتوجه به زاده شدن ایشان از رسول اکرم صلی الله علیه، وی بضعة الرسول و بنت رسول الله هستند، و با توجه به اینکه عقل در انسان به منزله پدر و روح به منزله مادر می باشد، و روح مقدس ایشان، همان روح رسول الله صلی الله علیه وآله است، معظم لها أم ابیها می باشند، اگر چه بنت رسول الله صلوات الله علیهما و آلهما هستند.

 

ح ۵. مبحث خلقت مشکلترین مباحث در معارف الهیه است؛ و اگر چه این معنا در همه مباحث معارف الهیه عمومیت دارد، ولی با این همه در این مورد خصوصا و بسیار بیش از هر موردی چنین است که اگر واقع امر و حقیقت مطلب به انسان تفهیم نشود، کسی فهم درستی از واقعه نمی تواند داشته باشد؛ لذا: تمام اختلافات در فهم از دین و زندگی و توحید و حیات و انسان، و پیدایش این همه مکاتب گوناگون بین دینداران - با دین های مختلف -  و بی دینان، همه به دلیل تلقی های مختلف از خلقت می باشد . لذا : از موارد اختلافی میان شیعیان نیز همین معنا بوده و هست؛  كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي عليه السلام، فَأَجْرَيْتُ اخْتِلَافَ الشِّيعَةِ، فَقَالَ: «يَا مُحَمَّدُ، إِنَّ اللَّهَ- تَبَارَكَ و تَعَالى‏- لَمْ يَزَلْ مُتَفَرِّداً بِوَحْدَانِيَّتِهِ‏ ، ثُمَّ خَلَقَ مُحَمَّداً و عَلِيّاً و فَاطِمَةَ، فَمَكَثُوا أَلْفَ دَهْرٍ :

(محمد بن سنان گويد:) من نزد امام جواد سلام الله علیه بودم و از اختلاف شيعه سخن گفتم، فرمودند: اى محمد، به راستى خدای تبارك و تعالى هميشه يگانه و یکتا بود، سپس حضرات محمد و على و فاطمه سلام الله علیهم و آلهم را آفريد و هزار روزگار درنگ فرمود.

•  شاهد بودن رسول خدا و امیرالمؤمنین و حضرت صدیقه سلام الله علیهم و آلهم بر جریان خلقت به همین دلیل است : اول بودن در خلقت، و خلق شدن بقیه از آنان و به آنان؛  ثُمَّ خَلَقَ جَمِيعَ الْأَشْيَاءِ، فَأَشْهَدَهُمْ خَلْقَهَا :

سپس همه چيز را آفريد و آنان (ذوات مقدسه ) را شاهد بر آفرينش قرار داد.

•  وجوب مطاع بودن ایشان بر همه آفریده ها ؛ چرا که موجودیت سایرین به ولایت الهیه آنان می باشد؛ و أَجْرى‏ طَاعَتَهُمْ عَلَيْهَا :

 و اطاعت از آنان را بر همه چيز جاری فرمود.

•  و به همان دلیل است تفویض امور آفرینش به ایشان؛ وَ فَوَّضَ أُمُورَهَا إِلَيْهِمْ‏ :

و امورشان را به ایشان وا گذار نمود.

• لذا: حلال و حرام به خواست ایشان است؛ فَهُمْ يُحِلُّونَ مَا يَشَاؤُونَ‏، و يُحَرِّمُونَ مَا يَشَاؤُونَ :

پس آنان اند كه حلال كنند هر چه را بخواهند و حرام كنند هر چه را بخواهند.
 
• چرا که: خواست ایشان همان خواست خداست؛ و لَنْ يَشَاؤُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ‏ تَبَارَكَ و تَعَالى‏ :

و هرگز نخواهند جز آنچه را که خدای تبارك و تعالى بخواهد.

چرا که: مقام بلاتعین ایشان همان «مشیئة الله» است - که بیان آن  در مبحث خلقت، در کتاب التوحید گذشت.

•  لذا: پیش افتادن از امام سلام الله علیه و عقب ماندن از ایشان سبب هلاکت و نابودی است، و همراهی با ایشان سبب نجات و رسیدن به جایی است که باید. ؛ ثُمَّ قَالَ: يَا مُحَمَّدُ، هذِهِ الدِّيَانَةُ الَّتِي مَنْ تَقَدَّمَهَا مَرَقَ‏ ، و مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا مَحَقَ‏ ، و مَنْ لَزِمَهَا لَحِقَ‏ :

سپس فرمودند: اى محمد، اين است آن آئینی كه هر كه از آن پيش افتد، بيرون گشته و هر كه از آن عقب ماند نابود گردد و هر كه بدان پایبند شود،
به مقصد رسد

ح ۶ . برتری رسول خدا صلی الله علیه و آله از جمیع انبیاء به اوّلیت در ایمان و سبقت در اقرار به خدای متعال است ؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: «أَنَّ بَعْضَ قُرَيْشٍ قَالَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: بِأَيِّ شَيْ‏ءٍ سَبَقْتَ الْأَنْبِيَاءَ و أَنْتَ بُعِثْتَ آخِرَهُمْ و خَاتَمَهُمْ؟
قَالَ‏: إِنِّي كُنْتُ أَوَّلَ مَنْ آمَنَ بِرَبِّي‏، و أَوَّلَ مَنْ أَجَابَ حِينَ أَخَذَ اللَّهُ‏ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ‏ «وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏» ، فَكُنْتُ أَنَا أَوَّلَ‏ نَبِيٍّ قَالَ: بَلى‏، فَسَبَقْتُهُمْ بِالْإِقْرَارِ بِاللَّهِ» :

از امام صادق سلام الله علیه ؛ يكى از قريش به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض كرد: به چه سبب شما از همه پيامبران پيش افتادید با اين كه پس از همه مبعوث شدید و  پايان آنهائید؟ فرمودند: من نخستين كسی بودم كه به پروردگارم ایمان آوردم و نخستين كسی بودم كه پاسخ دادم آن هنگام که خدا از پيامبران پيمان گرفت و آنان را بر خويش گواه ساخت كه: آيا من پروردگار شما نيستم ؟ گفتند: چرا ؛ پس من اولین پيامبری بودم كه گفتم: بله، و از همه در اقرار جلو افتادم.

توضیح بیشتر اینکه: سبقت در اقرار نشانه از سبقت در معرفت و تسلیم شدن و اطاعت است.

 

ح ۷ .  اول و اعلا مخلوقین ، اهل بیت سلام الله علیهم بودند و هستند و لاغیر؛ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: كَيْفَ كُنْتُمْ حَيْثُ كُنْتُمْ فِي ؟ فَقَالَ: «يَا مُفَضَّلُ، كُنَّا عِنْدَ رَبِّنَا- لَيْسَ عِنْدَهُ أَحَدٌ غَيْرُنَا- فِي ظُلَّةٍ خَضْرَاءَ، نُسَبِّحُهُ‏ وَ نُقَدِّسُهُ و نُهَلِّلُهُ و نُمَجِّدُهُ‏ ، و مَا مِنْ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ و لَاذِي رُوحٍ غَيْرُنَا حَتّى‏ بَدَا لَهُ فِي خَلْقِ الْأَشْيَاءِ، فَخَلَقَ مَا شَاءَ كَيْفَ شَاءَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ و غَيْرِهِمْ:

(مفضل گويد:) به امام صادق سلام الله علیه گفتم: چگونه بوديد آنگاه كه شما در اظله بودید؟ فرمودند: اى مفضل، نزد پروردگار خود بوديم - در حالی که نزد او كسى جز ما نبود - در سايه ای سبز رنگ، او را تسبيح مى‏ گفتيم و تقديس مى‏ كرديم و به يگانگى مى‏ ستوديم و به بزرگی ياد مى‏ نموديم، جز ما نه فرشته مقربى بود و نه صاحب روحى ، تا آنكه براى او آفرينش همه چيز آغاز شد و هر چه را خواست به هر کیفیتی که خواست از فرشته‏ ها و ديگران آفرید.

توضیح اینکه : در خلقت عوالم، خلقت عالم انوار مقدم بر خلقت عالم ارواح، و آن  مقدم بر خلقت عالم ابدان می باشد.

ودر عالم انوار خلقت بلاتعین خلق اول مقدم بر تعین مقام نورانی هر کدام از ذوات مقدسه اهل بیت علیهم السلام می باشد .

نسبت مقام متعین آنان علیهم السلام به مقام بلاتعین آنان از شدت وابستگی، مانند نسبت ظل( سایه) به ذی ظل (صاحب سایه) است . منظور از در اظله بودن اهل بیت علیهم السلام، بودن در این مرتبه است. و تعلق روح به آن انوار مقدس ، در این مرتبه بوده است.

نکته بسیار مهم و بایسته توجه اینکه :
در بعضی روایات خلقت اهل بیت علیهم السلام به خدای متعال نسبت داده شده و خلقت ماسوای آنان ، به آنان. و در روایاتی دیگر همه به خدای متعال نسبت داده شده است.
وجه جمع بین این روایات این است:
نسبت دادن فعل به آمر آن در حالیکه خود عامل آن نبوده ، معمول است؛ خصوصا اگر عامل به ولایت آمر عمل کرده باشد ؛ لذا : هر دو دسته از روایات به نوبه خود درست می باشند ؛ لذا: هم فرمایش حضرت امیر درست است که می فرماید: « نحن صنایع ربنا و الخلق صنایع لنا» و هم فرمایش وجود مبارک امام زمان علیه السلام که : «نحن صنایع الله و الخلق صنایعنا».

•  و در این فرآیند است که علمِ آفریدن و  آفریده ها را خدا متعال به امام سلام الله علیه عطا فرموده است؛ و ثُمَّ أَنْهى‏ عِلْمَ ذلِكَ‏ إِلَيْنَا :

و سپس علم آن را به ما داد.

 

ح ۸ . اولین کسانی که خدای متعال نام آنان را بلند مرتبه فرمود و رفعت بخشید رسول خدا و امیرالمؤمنین سلام الله علیهما و آلهما بود؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ‏: قَالَ: «إِنَّا أَوَّلُ أَهْلِ بَيْتٍ نَوَّهَ‏ اللَّهُ‏ بِأَسْمَائِنَا، إِنَّهُ لَمَّا خَلَقَ‏ السَّمَاوَاتِ و الْأَرْضَ أَمَرَ مُنَادِياً، فَنَادى‏: أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ- ثَلَاثاً- أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ- ثَلَاثاً- أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً- ثَلَاثاً-»:

از امام صادق سلام الله علیه نقل شده که ایشان مى‏ فرمودند: همانا ما نخستين خانداني هستیم كه خدا نام ما را بلند فرمود، به راستى آن گاه که خدا آسمانها و زمين را آفرید به منادی ای فرمان داد؛ پس فریاد زد، شهادت می دهم كه معبودی نيست جز خدا- سه مرتبه- شهادت میدهم  كه محمد پیامبر خدا است- سه مرتبه- شهادت می دهم كه به راستی على اميرالمؤمنين است -سه مرتبه-.

ح ۹ . آیات و روایات مشحون از بیانات و دلالات صریح و روشن و عقلی بر ازلی نبودن خلقت و ابتدا داشتن آن می کند؛ تا جائیکه عقل و نقل از طرفی حکم می کنند براینکه در صورت ابتدا نداشتن خلقت فرقی بین خالق و مخلوق نبوده ، و همین سنگ بنای-نستجیر بالله - انکار حق تعالی است؛
لذا : در آیات و روایات و دلالت عقل، هدایت و دعوت به خدائی می شود که هست ولی از شدت تباین بامخلوق ، مخلوق راهی به معرفت او نداشته؛ لذا : از طرفی نمی شود گفت نیست، و از طرفی نمی شود گفت چیست؛ هستی و چیستی او غیر هستی و چیستی مخلوق اوست که خود آفریده، و معرفت به او فقط به تعریف خود او یافتنی است . و چنین است که یکتائی و یگانگی او به معنی بی مانندی و بی همتائی اوست، و دلیل حیرت ما؛  از هر جهت ، بودن او بی مانند و بی همتاست ؛ « یا هو، یا من لایعلم ما هو، و لاکیف هو، و لاأین هو، و لاحیث هو الا هو؛ فرازی از دعای مشلول».
فهم این معنا عجز انسان را در معرفت حق تعالی  برای او آشکار، و دغدغه های گنگ او را در فقدان معرفت حق تعالی  آرام می کند، و در عوض راه درستی در ‌پیش پای او باز می کند: سعی در دوام توجه و تذکر به حضور او؛ دیده شدن به او، و لزوم حفظ ادب حضور او، با رعایت احکام و اداب و سنن دین و آئین مرضی او، با دستی به دعا و چشمی گریان که اللهم عرفنی نفسک؛

 عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام‏، قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ كَانَ إِذْ لَاكَانَ‏ ، فَخَلَقَ الْكَانَ‏ و الْمَكَانَ‏ :

از امام صادق سلام الله علیه ، فرمودند: به راستى خدا بود هنگامی که بودی نبود، پس بودن و جای آن را آفريد.

•  نوریّتِ انوار ، خلق خدا است؛ وَ خَلَقَ نُورَ الْأَنْوَارِ الَّذِي نُوِّرَتْ مِنْهُ الْأَنْوَارُ، و أَجْرى‏ فِيهِ‏ مِنْ نُورِهِ الَّذِي نُوِّرَتْ مِنْهُ الْأَنْوَارُ :

و نور الانوار را كه نورانیت تمامی انوار از آن است را آفرید ، و بر او از نور خود كه از آن ، همه نورها نورانیت یابند ، روانه فرمود.

توضیح اینکه :
۱. «کان»  « وخلق نور الانوار ...»  همان خلق اول است که از آن در حدیث حدوث اسما ، در باب حدوث اسماء ، در کتاب التوحید به « ان الله تکلم بکلمة فجعله نورا » تعبیر شده ، و « مکان» همان «روح » است که در همانجا آمده که منزل و مسکن آن نور می باشد . طالبان تفصیل به آنجا مراجعه فرمایند.

۲.تعبیر نور الله ،بمعنی نوری که جزئی از خدا هست، نیست ؛ اضافه تبعیضیه؛ یعنی: از خدا و از جنس حق تعالی بودن نیست ؛ بلکه: اضافه تشریفی است به دلیل شدت شرافت و کرامت و قرب او نزد حق تعالی که او را به خود منسوب می فرماید؛ مانند : بیت الله؛ و گرنه خدای متعال که مانند ما موجودی در خانه ای نیست. و این شرافت برای آن نور  به دلیل آیه و نشانه بودن اوست فقط برای حق تعالی، و لاغیر، و نه حتی برای خود که در مرتبه لاهوت و بلاتعین است و هویت ندارد.

•  مقام نورانی رسول خدا و امیرالمؤمنین سلام الله علیهما و آلهما ، همان حقیقت انوار(علم و عقل و وجود و ...) می باشد ؛  و هُوَ النُّورُ الَّذِي‏ خَلَقَ مِنْهُ مُحَمَّداً و عَلِيّاً، فَلَمْ يَزَالَا نُورَيْنِ أَوَّلَيْنِ؛ إِذْ لَاشَيْ‏ءَ كُوِّنَ قَبْلَهُمَا :

و آن نورى است كه از آن حضرات محمد و على صلی الله علیهما و آلهما را آفريد پس هميشه اين دو، نورهاى نخستين هستند، زيرا چيزى قبل از آنها پديدار نگشته بود.

•  عصمت همیشگی انوار ؛ فَلَمْ يَزَالَا يَجْرِيَانِ طَاهِرَيْنِ مُطَهَّرَيْنِ فِي الْأَصْلَابِ الطَّاهِرَةِ حَتَّى افْتَرَقَا فِي أَطْهَرِ طَاهِرَيْنِ‏: فِي عَبْدِ اللَّهِ و أَبِي طَالِبٍ عليهما السلام :

پس همیشه آن دو جریان داشته اند، در حالی که پاك کننده و پاكيزه اند در صلب های پاك (پاک از شرک) تا سر انجام در دو پاک ترین پاكان، در عبدالله و ابى طالب سلام الله علیهما از هم جدا می شوند.

 

ح ۱۰ . اوّلین در آفرینش خدا ، رسول خدا و اهل بیت ایشان سلام الله علیهم اجمعین می باشند؛ قَالَ لِي‏ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام: «يَا جَابِرُ، إِنَّ اللَّهَ أَوَّلَ مَا خَلَقَ‏، خَلَقَ مُحَمَّداً و عِتْرَتَهُ الْهُدَاةَ الْمُهْتَدِينَ‏ ، فَكَانُوا أَشْبَاحَ نُورٍ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ». قُلْتُ: و مَا الْأَشْبَاحُ؟ قَالَ: «ظِلُّ النُّورِ، أَبْدَانٌ نُورَانِيَّةٌ  بِلَا أَرْوَاحٍ‏ :

(جابر بن يزيد جعفی گويد :) امام باقر سلام الله علیه فرمودند: اى جابر، همانا خدا نخستین چيزى كه آفريد، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و خاندان هدایتگر و رهیافته او بود و همه شبح های نورانی بودند در برابر خدا، گفتم: اشباح چيستند؟ فرمودند: سايه نور، پيكر‏هاى درخشان بدون ‏روح .

سابقا هم توضیح داده شد که : مرتبه متعین نورانی وجود مبارک آنان نسبت به مرتبه غیر متعین، مانند نسبت سایه ( ظل ) به صاحب سایه است؛ نور در  مرتبه دوم همان اولی است الا تعین یافتن و منسوب بودن آن به یکی از معصومین مطهرین علیهم السلام.

•  تأیید همه عترت طاهره سلام الله علیهم اجمعین به یک حقیقت روحانی؛ و كَانَ‏ مُؤَيَّداً بِرُوحٍ‏ واحِدَةٍ ، و هِيَ رُوحُ الْقُدُسِ:

و همه به يك روح كمك مى‏ شوند كه آن روح القدس است.

توضیح اینکه : فعال بودن مقام نورانی و عملکرد او ؛ چه در انسان و چه در اسماء و صفات و چه در آیات ،به سبب و آلتیت و وسیله روح و یا ملکی است که حامل- و اصطلاحا - موکل آن است ؛ و چنین است معنی تائید آن انوار مقدسه به روح القدس .

توضیح بیشتر اینکه :
بنابر احادیث وارده روح القدس مقام ملکوتی حضرت فاطمه اطهر و روح مطهر ایشان است ؛  « روح القدس در فاطمه است»، و «روح القدس فاطمه است»؛ (تاویل الآیات : ۷۹۲ ؛ تفسیر فرات کوفی : ۵۸۲ )، که اولا روح مقدس و مطهررسول اکرم ونفس نفیس ایشان امیر المومنین و ائمه اطهار علیهم السلام و همه انبیا و اوصیا و اولیا می باشد ؛ (حدیث حاضر ؛ و بصائر الدرجات ۴۵۳:۱ )  ؛ یعنی : منزل و مسکن مقام نورانی آنان علیهم السلام - به شرحی که در مبحث خلقت در کتاب التوحید ، گذشت-.

نکته بسیار مهم و قابل تامل اینکه:
تنفس در انسان کار روح اوست ؛ « کنت اذ لم تکن...و لا روح تنفس ...؛ فرازی از دعای یستشیر»، و صوت و الفاظ و کلمات همان نفس بر آمده از روح است که هنگام عبور از حنجره مصوت می شوند ؛ و اعمال و افعال انسان اعم از افعال اشرف نفس- بالاخص- و یا افعال اخس نفس که به آلتیت بدن انجام می شود، در حقیقت مخلوق روح می باشند؛ لذا : برخوردار از وجود و هستی او ، و جلوه او هستند؛ پس : در تعین دین و آئین انبیاء و اولیاء علیهم السلام و ظهور و بروز آنها، در وجوه و ابعاد مختلف؛ اعم از لفظی و یا فعلی، عنصر تشکیل دهنده، وجود مبارک آن علیا مخدره می باشد. و این است یکی از معانی عنصر النبوة بودن ایشان ؛ ( بصائر الدرجات ۵۹:۱)، و دائر مدار بودن معرفت ایشان در مقامات و کمالات انبیاء و اولیاء علیهم السلام.

 

•   روح القدس حقیقتی است که بندگی خدا به سبب آن محقق می گردد؛ فَبِهِ كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ و عِتْرَتُهُ :

به سبب او (روح القدس) پیامبر و خاندانش، خدا را بندگی می کنند.

•  برخی ویژگی ها و آثار داشتن روح القدس: حلم ؛ علم؛ نیکویی ؛ برگزیدگی؛  و لِذلِكَ‏ خَلَقَهُمْ‏ حُلَمَاءَ، عُلَمَاءَ ، بَرَرَةً، أَصْفِيَاءَ، يَعْبُدُونَ اللَّهَ بِالصَّلَاةِ و الصَّوْمِ و السُّجُودِ و التَّسْبِيحِ و التَّهْلِيلِ، و يُصَلُّونَ الصَّلَوَاتِ‏ ، و يَحُجُّونَ و يَصُومُونَ:

و از اين جهت خدای آنها را بُردباران، دانایان، نيكو کرداران  و برگزیدگان آفريد؛ به نماز و روزه و سجده و تسبيح و تهليل عبادت خدا کنند. به آن ( روح القدس) نمازها را مى‏ خوانند و حج را به جا مى‏ آورند و روزه مى‏ گیرند.

 

ح ۱۱ .  نورانیت جسم رسول خدا صلی الله علیه و آله از طرفی و شدت لطافت تن مبارک ایشان از طرف دیگر، سبب سایه نداشتن وجود مبارک ایشان بود؛ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام، قَالَ: كَانَ فِي رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله ثَلَاثَةٌ لَمْ تَكُنْ‏ فِي أَحَدٍ غَيْرِهِ: لَمْ يَكُنْ لَهُ فَيْ‏ءٌ :

امام باقر عليه السلام فرمودند: در رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله سه چيز بود كه در هيچ كس جز ایشان نبود: سايه نداشتند.

•  سابقا عرض شد که در خلقت، همه پدیده ها بو دارند؛ خوبان و خوب ها بوی خوش، و به عکس به عکس. حال از اینجا می توان قیاس از عطر خوش وجود مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آله و شدت آن کرد؛ و كَانَ لَايَمُرُّ فِي طَرِيقٍ فَيُمَرُّ فِيهِ‏ بَعْدَ يَوْمَيْنِ أَوْ ثَلَاثَةٍ إِلَّا عُرِفَ‏ أَنَّهُ قَدْ مَرَّ فِيهِ؛ لِطِيبِ عَرْفِهِ‏ :

 از راهى عبور نمی فرمودند مگر آنكه هر كس بعد از دو یا سه روز از آنجا ميگذشت به واسطه ی بوى خوش ایشان مي فهمید پيامبر از آنجا عبور كرده اند.

•  تواضع و خضوع همه آفرینش در برابر رسول خدا صلی الله علیه و آله؛ و كَانَ لَايَمُرُّ بِحَجَرٍ و لَابِشَجَرٍ إِلَّا سَجَدَ لَهُ‏ :

 از هيچ سنگ و درختى عبور نمي كردند، جز آنكه او براى ایشان سجده مى‏ كرد.

 

ح ۱۲ . از مقتضیات اول و اعلا و احسن المخلوقین بودن معظم له، جایگاه خاص ایشان در آفرینش است؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «لَمَّا عُرِجَ بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله‏، انْتَهى‏ بِهِ جَبْرَئِيلُ عليه السلام إِلى‏ مَكَانٍ‏، فَخَلّى‏ عَنْهُ‏ ، فَقَالَ لَهُ: يَا جَبْرَئِيلُ، أَتُخَلِّينِي‏ عَلى‏ هذِهِ الْحَالِ‏ ؟ فَقَالَ: امْضِهْ‏؛ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ وطِئْتَ‏ مَكَاناً مَا وطِئَهُ بَشَرٌ، و مَا مَشى‏ فِيهِ بَشَرٌ قَبْلَكَ» :

امام صادق عليه السلام فرمودند: چون رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله را به معراج بردند، جبرئيل علیه السلام ایشان را که به جائى رسانيد، تنها گذاشت. آن حضرت فرمودند: اى جبرئيل! در چنين حالى مرا تنها مي گذارى؟! او عرض کرد: بروید، به خدا سوگند، شما در جايى قدم گذاشته‏ اید كه هيچ بشرى پیش از شما به آنجا قدم نگذاشته و  در آنجا راه نرفته است.

توضیح اینکه:
مرتبه ای که حضرت جبرئیل علیه السلام توان جلوتر رفتن از آن را ندارند، انتهای عالم ملکوت است، که عالم ملائکة الله علیهم السلام است.

 

ح ۱۳ . سابقا هم عرض شد که مقام نورانی آن حضرت، همان نور اول و اولی در خلقت حق تعالی است، که همان حقیقت گسترده در خلقت است؛ همان نور وجود. و معراج معظم له صلی الله علیه و آله سیر دادن خدای متعال است ایشان را در مراتب نوری خود آن حضرت، از ادنی مرتبه در خلقت  تا اعلا مرتبه آن. و از جلوه های آن، مشاهده ایشان است نفس نفیس خود را در اعلا مرتبه که مقام نورانی امیر علیه السلام باشد . و این است مبنای فرمایش ایشان که فرمود : « یا علی خدا را نشناخت مگر من و تو ، و مرا نشناخت مگر خدا و تو ، و تو را نشناخت مگر خدا و من؛ مختصر بصائر: ۳۳۱ »  ؛
و سپس نمایاندن خدای متعال خودرا به خودش، به خود حبیبش در مقام لاهوتی او؛ یعنی:  بی واسطه هیچ آیه و آینه ایی؛ حتی نفس حبیبش که عزیزترین اوست؛ که امیر علیه السلام در دعای صباح از آن معرفت علیا که اعلی مرتبه در معرفت حق تعالی است، چنین یاد می فرماید:
« یامن دل علی ذاته بذاته»؛
و در دعای شعبانیه که دعای معطم له و همه ائمه علیه و علیهم السلام است، چنین :
« الهی هب لی کمال الانقطاع الیک، وانر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک، حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور، و فتصل الی معدن العظمة، و تصیر ارپاحنا معلقة بعز قدسک ..‌.»

و این مرتبه و معرفت، تمنای اوحدی از انبیاء و اولیاء ، و دلیل استقبال آنان علیهم السلام از بلایای عظیم ، و بلکه اعظم آنها  برای نیل به کمال انقطاع از غیر حق تعالی در رابطه با او بوده است؛ رفتن پشت در و صبر بر در و دیوار و مسمار؛ رفتن به مسجد؛ گودی قتلگاه و اسیری؛ و مصیبت غیبت؛ و فرج آل محمد علیهم السلام  که تمنای آنان برای خودشان می باشد، برای حق تعالی ومعرفت علیا، و لقا در ملأ اعلا است.

و چنین است که می توان گفت: «معراج» تعریف عینی خدای متعال است خود و رسول الله و نفس نفیس ایشان را به ایشان ، و « قرآن »تعریف علمی هم آنان به ایشان.

سَأَلَ أَبُو بَصِيرٍ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام و أَنَا حَاضِرٌ، فَقَالَ‏: جُعِلْتُ فِدَاكَ، كَمْ عُرِجَ بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله؟ فَقَالَ‏ : «مَرَّتَيْنِ‏، فَأَوْقَفَهُ‏ جَبْرَئِيلُ مَوْقِفاً، فَقَالَ لَهُ: مَكَانَكَ‏ يَا مُحَمَّدُ، فَلَقَدْ وَقَفْتَ مَوْقِفاً مَا وقَفَهُ مَلَكٌ‏ قَطُّ و لَا نَبِيٌّ:

(على بن ابى حمزه گويد:) ابوبصير از امام صادق عليه السلام سؤالی پرسيد و من حاضر بودم عرض كرد:
قربانتان گردم، پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله را چند مرتبه به معراج بردند؟ فرمودند: دو مرتبه، پس جبرئيل ایشان را در مقامى نگه داشت و عرضه داشت: جایگاه شماست اى محمد! قطعا در جايى  توقف فرمودید كه هرگز هيچ فرشته و پيامبرى در آنجا نايستاده است.

نکته قابل ذکر در اینجا آنکه :
طبق دلالت سایر احادیث ، معراج ایشان ده ها بار بوده ؛ شاید وجه جمع بین این دو عدد این باشد که دو بار آن اخص از بقیه موارد بوده است؛ الله العالم.

•  صلوات الهی (توجه خاص خدا) در معراج که نشان از  سبقت رحمت او از غضب او می باشد ؛ إِنَّ رَبَّكَ يُصَلِّي‏ ، فَقَالَ: يَا جَبْرَئِيلُ، و كَيْفَ يُصَلِّي؟ قَالَ: يَقُولُ: سُبُّوحٌ، قُدُّوسٌ‏ ، أَنَا رَبُّ الْمَلَائِكَةِ و الرُّوحِ، سَبَقَتْ رَحْمَتِي غَضَبِي‏. فَقَالَ‏ : اللَّهُمَّ عَفْوَكَ‏ عَفْوَكَ‏» :

(در آن موقف حضرت جبرئیل عرض کرد که:) همانا پروردگارت در صلات است، فرمودند: اى جبرئيل! او چگونه  صلات می گزارد؟ عرض کرد: مي فرمايد: سبوح، قدوس، منم پروردگار ملائكه و روح كه رحمتم بر غضبم پيشى دارد؛ پس رسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه داشتند: بار خدايا بخشش تو را استدعا دارم ، بخشش تو را استدعا دارم.

توجه فرمائید که:
اولا، « صلاة» به معنی « توجه خاص» است، نه  فعلی که از لوازم آن حرکات خاصی هم باشد.
ثانیا، قدر ذکر « سبوح قدوس رب الملائکة و الروح » را که ذکر الهی است بدانیم؛ خصوصا در ضمن اذکار رکوع و سجده در نماز.
 
• نمایان شدن قرب بی بدیل و بی نظیر الهی رسول خدا صلی الله علیه و آله در معراج ؛ قَالَ: «وَ كَانَ‏ كَمَا قَالَ اللَّهُ: «قابَ قَوْسَيْنِ‏ أَوْ أَدْنى‏ ؛ نجم :۹ » ». فَقَالَ لَهُ أَبُو بَصِيرٍ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، مَا «قابَ قَوْسَيْنِ‏ أَوْ أَدْنى‏ »؟ قَالَ‏: «مَا بَيْنَ سِيَتِهَا إِلى‏ رَأْسِهَا ». فَقَالَ‏: «كَانَ‏ بَيْنَهُمَا حِجَابٌ يَتَلَأْلَأُ بَخَفْقٍ‏ - و لَاأَعْلَمُهُ إِلَّا و قَدْ قَالَ‏: زَبَرْجَدٌ- فَنَظَرَ فِي‏ مِثْلِ سَمِ‏ الْإِبْرَةِ إِلى‏ مَا شَاءَ اللَّهُ‏ مِنْ نُورِ الْعَظَمَةِ:

 

امام فرمودند: و همچنان بود كه خدا فرمايد: «قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏»، ابوبصير به حضرت عرض كرد: قربانتان گردم، قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏ چيست؟ فرمودند: به مقدار فاصله ميان هلالى كمان تا سرش، سپس فرمودند: و در ميان آن دو حجابى جُنبان و درخشنده بود. و من نفمیدم به گمانم فرمودند: زبرجدى بود، پس پيامبر نور عظمت ( که مقام نورانی بلاتعین و لاهوتی خودشان است)را به اندازه سوراخ سوزن تا آن قدر که خدا خواست (از كمترين درجه تا بالاترين مرتبه) مشاهده فرمودند.

توضیح اینکه :
همچنانکه در مبحث خلقت عرض شد: نور عظمت حق تعالی، همان مقام نورانی بلاتعین رسول الله صلی الله علیه و آله ، و مرتبه لاهوتی ایشان است که فقط نشان از خدای متعال دارد نه وجود مبارک ایشان؛ و همان است که  در دعای شعبانیه تمنای آن می شود.

• إظهار خلافت امیرالمؤمنین سلام الله علیه از ناحیه  حق تعالی در معراج ؛ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ و تَعَالى‏: يَا مُحَمَّدُ، قَالَ‏: لَبَّيْكَ رَبِّي‏ ، قَالَ: مَنْ لِأُمَّتِكَ مِنْ بَعْدِكَ؟ قَالَ: اللَّهُ أَعْلَمُ، قَالَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ، و سَيِّدُ الْمُسْلِمِينَ‏، و قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ‏»:

و خداى تبارك و تعالى فرمودند: اى محمد! عرض كردند: لبيك پروردگارم؛ فرمودند: چه کسی بعد از تو برای امت تو ست؟ (رهبرشان و سرورشان كيست؟). عرض كردند: خدا داناتر است . فرمودند: على بن ابى طالب سلام الله علیهما، امير مؤمنان و سرور مسلمانان و پيشواى روسفيدان، است.

•  ولایت امیرالمؤمنین سلام الله علیه گوهری آسمانی است؛ قَالَ: ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام لِأَبِي بَصِيرٍ: «يَا أَبَا مُحَمَّدٍ، واللَّهِ، مَا جَاءَتْ ولَايَةُ عَلِيٍّ مِنَ الْأَرْضِ‏، و لكِنْ جَاءَتْ مِنَ السَّمَاءِ مُشَافَهَةً»:
سپس امام صادق عليه السلام به ابوبصير فرمودند: اى ابا محمد! به خدا قسم ولايت على عليه السلام از زمين نيامده، بلكه شفاهاً (مستقیما از خدای متعال و) از آسمان رسيده است.

ح ۱۴ . توصیف ظاهر مبارک و مطهر و منور رسول خدا صلی الله علیه و آله؛ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام: صِفْ لِي نَبِيَّ اللَّهِ صلی الله علیه و آله.
قَالَ: «كَانَ‏ نَبِيُّ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَبْيَضَ، مُشْرَبَ‏ حُمْرَةٍ، أَدْعَجَ‏ الْعَيْنَيْنِ‏ ، مَقْرُونَ‏ الْحَاجِبَيْنِ‏، شَثْنَ‏ الْأَطْرَافِ‏ ، كَأَنَّ الذَّهَبَ أُفْرِغَ عَلى‏ بَرَاثِنِهِ‏ ، عَظِيمَ مُشَاشَةِ الْمَنْكِبَيْنِ‏، إِذَا الْتَفَتَ يَلْتَفِتُ جَمِيعاً مِنْ شِدَّةِ اسْتِرْسَالِهِ‏ ، سُرْبَتُهُ‏ سَائِلَةٌ مِنْ لَبَّتِهِ‏ إِلى‏ سُرَّتِهِ كَأَنَّهَا وسَطُ الْفِضَّةِ الْمُصَفَّاةِ، و كَأَنَّ عُنُقَهُ إِلى‏ كَاهِلِهِ‏ إِبْرِيقُ‏ فِضَّةٍ، يَكَادُ أَنْفُهُ‏ إِذَا شَرِبَ أَنْ يَرِدَ الْمَاءَ، و إِذَا مَشى‏ تَكَفَّأَ كَأَنَّهُ يَنْزِلُ‏ فِي صَبَبٍ‏ ، لَمْ يُرَ مِثْلُ نَبِيِّ اللَّهِ‏ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ صلى الله عليه و آله» :

(جابر گويد:) به امام باقر عليه السلام عرض كردم: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله را برايم وصف فرمایید. فرمودند: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله رنگشان سفيد مايل به سرخى بود، چشمانشان سياه و درشت، ابروانشان به هم پيوسته، كف دستان و پايشان پرگوشت و غير كوتاه بود و از سفيدى گويا در قالب نقره بودند، سر استخوانهاى شانه‏ شان درشت بود، از شدت انس و مهرى كه با مردم داشتند هر گاه متوجه كسى مي شدند، با تمام بدن به او رو مي کردند ، رشته موئى از گودى گلويشان تا سر نافشان كشيده و مانند خط ميان صفحه ه‏اى از نقره درخشان بود ‏،گردنشان تا دو شانه شان مانند نقره درخشان بود ، بينى كشيده‏ اى داشتند كه هنگام نوشيدن آب، نزديك بود آب را عقب زند، و چون راه ميرفتند محکم قدم بر می داشتند ، مثل اينكه به سرازيرى مي روند، مانند پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله ديده نشده، نه پيش از ایشان و نه بعد از ایشان صلى اللَّه عليه و آله.

 

ح ۱۵ . سابقه شناخت وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله امت خود را، در عالم طینت، که گل آنان بیخته شده، و سابقه نبوت ایشان، پیش از آن عالم بوده؛ که فرمود: « آدم بین آب و گل بود که من نبی بودم؛ مناقب ابن شهر آشوب ۲۱۴:۱ » . و به تبع معظم له همین حکم در مورد امیرالمومنین و ولایت ایشان هم جاریست؛
 عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله قَالَ: إِنَّ اللَّهَ مَثَّلَ لِي أُمَّتِي فِي الطِّينِ‏:

امام صادق عليه السلام فرمودند: همانا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: خدا امت مرا در (عالم) طينت برايم نمایان فرمود.

• و در آنجا اسامی همه امت را برای رسول خدا صلی الله علیه و آله تعلیم فرمود؛ و عَلَّمَنِي أَسْمَاءَهُمْ‏ كَمَا عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا :
و نامهاى ايشان را به من تعلیم فرمود، چنان كه همه نامها را به آدم آموخت.

•  مردمان با نشانه هایشان از قبل مشخص اند ؛ فَمَرَّ بِي أَصْحَابُ الرَّايَاتِ‏ :
آنگاه پرچمداران (خلفاء و رؤسای مکاتب ؛ علمداران ؛ مدعیان ) بر من گذشتند.

•  عنایات ویژه خدای متعال و رسول صلی الله علیه و آله به شیعیان امیرالمؤمنین سلام الله علیه، همانجا؛  فَاسْتَغْفَرْتُ لِعَلِيٍّ و شِيعَتِهِ، إِنَّ رَبِّي وعَدَنِي فِي شِيعَةِ عَلِيٍّ خَصْلَةً ، قِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ مَا هِيَ؟ قَالَ: الْمَغْفِرَةُ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ‏، و أَنْ‏ لَايُغَادِرَ مِنْهُمْ صَغِيرَةً و لَاكَبِيرَةً ، وَ لَهُمْ تُبَدَّلُ السَّيِّئَاتُ‏ حَسَنَاتٍ‏» :

پس من براى علی سلام الله علیه و شيعيانش آمرزش خواستم؛ پروردگارم درباره شيعيان على ویژگی ای را به من وعده فرمود . عرض شد: ای رسول خدا، آن چيست؟ فرمودند: آمرزش براى ايمان آورندگانشان، و بخشش از گناهان كوچك و بزرگ آنها، و اينكه  برای ایشان تبديل سیئه به حسنه باشد.

تأمل فرمائید :
 تبدیل سیئه به حسنه که خدای متعال در قرآن محید هم از آن یاد فرموده؛ ( فرقان : ۷۰ ) تا جائیکه یکی از نامهای پروردگار « مبدل السیئات بالحسنات » است ، غیر از مغفرت سیئات و یا دادن توفیق توبه است. این اکسیر محبت علی علیه و آله السلام است که خدای متعال به طفیل آن مس زنگ زده اعمال شیعیان او  را زر ، و  دانی آنها را عالی می فرماید.

 

ح ۱۶.  در حالیکه مقام نورانی رسول الله صلی الله علی و آله همه علم فعلی حق تعالی است؛ پس: یکی از مظاهر آن این خواهد بود که در تمامی لحظات نام بهشتیان و دوزخیان نزد ایشان حاضر باشد؛ و به تعبیر عامیانه: در مشت ایشان باشد؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله النَّاسَ‏ ، ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ الْيُمْنى‏ قَابِضاً عَلى‏ كَفِّهِ‏، ثُمَّ قَالَ: أَ تَدْرُونَ‏- أَيُّهَا النَّاسُ- مَا فِي كَفِّي؟ قَالُوا: اللَّهُ و رَسُولُهُ أَعْلَمُ، فَقَالَ‏: فِيهَا أَسْمَاءُ أَهْلِ الْجَنَّةِ و أَسْمَاءُ آبَائِهِمْ و قَبَائِلِهِمْ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
ثُمَّ رَفَعَ يَدَهُ الشِّمَالَ‏ ، فَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ، أَ تَدْرُونَ مَا فِي كَفِّي‏؟ قَالُوا: اللَّهُ و رَسُولُهُ أَعْلَمُ، فَقَالَ‏: أَسْمَاءُ أَهْلِ النَّارِ و أَسْمَاءُ آبَائِهِمْ و قَبَائِلِهِمْ‏ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيَامَةِ .
ثُمَّ قَالَ: حَكَمَ اللَّهُ‏ و عَدَلَ، حَكَمَ اللَّهُ‏ و عَدَلَ‏، حَكَمَ اللَّهُ و عَدَلَ‏ ، فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ، وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ ؛ شوری :۷ » :

امام صادق عليه السلام فرمودند: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله براى مردم خطبه خواندند، سپس دست راست خود را مشت شده بلند كردند، و فرمودند: اى مردم! مى‏دانيد در دست من چيست؟ گفتند: خدا و پيامبرش داناترند. فرمودند: در آن نامهاى اهل بهشت و نامهاى پدران و قبايل آنها تا روز قيامت می باشد ، سپس دست چپشان را بلند كردند و فرمودند: اى مردم! ميدانيد در اين دستم چيست؟ گفتند: خدا و پيامبرش داناترند، فرمودند:
نامهاى دوزخيان و نامهاى پدران و قبايل آنهاست تا روز قيامت، سپس فرمودند: خدا حكم فرموده و عدالت نموده، خدا حكم فرموده و عدالت نموده، گروهى در بهشت و گروهى در دوزخند.

 

ح ۱۷. زشتی عمل بندگان و بزرگی گناهانشان مانع از تفضّل خدا و برانگیختن بهترین خلقش در میان ایشان نگردید؛ و این امر شاید به دلیل شدت شرافت و کرامت آن حضرت نزد حق تعالی از طرفی و از طرفی دیگر اینکه این امت، در هرحال امت ایشانند، باشد؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فِي خُطْبَةٍ لَهُ خَاصَّةً يَذْكُرُ فِيهَا حَالَ النَّبِيِّ و الْأَئِمَّةِ عليهم السلام وَ صِفَاتِهِمْ: «فَلَمْ يَمْنَعْ رَبَّنَا- لِحِلْمِهِ‏ و أَنَاتِهِ‏ و عَطْفِهِ- مَا كَانَ‏ مِنْ عَظِيمِ جُرْمِهِمْ و قَبِيحِ أَفْعَالِهِمْ أَنِ انْتَجَبَ لَهُمْ أَحَبَّ أَنْبِيَائِهِ إِلَيْهِ، و أَكْرَمَهُمْ عَلَيْهِ مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله:

امام صادق عليه السلام در خطبه‏ اى كه فقط به بیان حال و صفات پيامبر و ائمه صلوات الله علیهم اختصاص دارد مي فرمايند: خدا به سبب بردبارى و وقار و مهربانیش، گناهان بزرگ و كارهاى زشت مردم، او را مانع نشد كه براى آنها محبوبترین و بخشنده ترین پيامبرانش را، حضرت محمد بن عبد اللَّه (صلی الله علیهما و آله) برگزیند.

•  تمامی تشریفات ظاهری بشری برای رسول خدا صلی الله علیه و آله مهیا گردیده است؛ فِي حَوْمَةِ الْعِزِّ مَوْلِدُهُ‏، و فِي دَوْمَةِ الْكَرَمِ مَحْتِدُهُ‏ ، غَيْرَ مَشُوبٍ‏ حَسَبُهُ‏، و لَا مَمْزُوجٍ نَسَبُهُ‏، و لَامَجْهُولٍ عِنْدَ أَهْلِ الْعِلْمِ‏ صِفَتُهُ‏ :

ولادتشان در عظیم ترین جایگاه، و اصیل ترین بخشندگان، حسبشان خالص و نسبشان پاک و صفاتشان بر دانشمندان نامعلوم نبود.

 

•  انبیاء و اولیاء و عالمان در ادیان گذشته به رسول الله صلی الله علیه و آله معرفت داشتند و به ایشان بشارت داده اند ؛ بَشَّرَتْ‏ بِهِ الْأَنْبِيَاءُ فِي كُتُبِهَا، وَ نَطَقَتْ بِهِ‏ الْعُلَمَاءُ بِنَعْتِهَا، و تَأَمَّلَتْهُ‏ الْحُكَمَاءُ بِوَصْفِهَا :

پيامبران در كتب خود به وجودشان مژده داده اند، و عالمان به صفاتشان از ایشان سخن گفته اند و حكيمان در اوصافشان انديشه کرده اند.

•  ویژگی های خاص رسول الله صلی الله علیه؛ مُهَذَّبٌ لَا يُدَانى‏ هَاشِمِيٌّ لَا يُوَازى‏، أَبْطَحِيٌ‏ لَايُسَامى :

پاکیزه ای بودند بی نظیر، هاشمى نسبى بى‏ مانند، اهل مکه ای( که حرم الله است) بودند که بالاتری از ایشان نبود.

•  اوصافی که رسول خدا صلی الله علیه و آله آنها را معنا بخشیدند؛ شِيمَتُهُ‏ الْحَيَاءُ، و طَبِيعَتُهُ السَّخَاءُ، مَجْبُولٌ‏ عَلى‏ أَوْقَارِ النُّبُوَّةِ و أَخْلَاقِهَا، مَطْبُوعٌ عَلى‏ أَوْصَافِ الرِّسَالَةِ و أَحْلَامِهَا :

حيا با ایشان آمیخته و بخشش در ایشان نمایان بود، بر متانت‏ ها و رفتار نبوت سرشته شده و وصف ها و صبوری های رسالت بر ایشان مهر شده بود.

یعنی: خود نماینگر الهی بودن خود، و احسن المخلوقین بودن آن احسن الخالقین بودند.

 

•  رسول خدا صلی الله علیه و آله نهایت تقدیرات الهی هستند؛ إِلى‏ أَنِ انْتَهَتْ‏ بِهِ أَسْبَابُ مَقَادِيرِ اللَّهِ إِلى‏ أَوْقَاتِهَا، و جَرى‏ بِأَمْرِ اللَّهِ الْقَضَاءُ فِيهِ إِلى‏ نِهَايَاتِهَا، أَدَّاهُ‏ مَحْتُومُ قَضَاءِ اللَّهِ إِلى‏ غَايَاتِهَا :

تا آن زمان كه به وجود ایشان (رسول خدا صلی الله علیه و آله ) مقدرات خدا به نهایتش رسید و در وقت خود قرار گرفت، و به امر خدا در مورد ایشان حکم شد که به نهایت برسد، حكم حتمى خدا ایشان را به سر انجام رساند.

•  همه امت های پیشین بشارت به وجود ایشان داده اند؛  تُبَشِّرُ بِهِ كُلُّ أُمَّةٍ مَنْ بَعْدَهَا، و يَدْفَعُهُ كُلُّ أَبٍ إِلى‏ أَبٍ مِنْ ظَهْرٍ إِلى‏ ظَهْرٍ :

هر امتى امت پس از خود را به وجودشان مژده داد، و پشت به پشت هر پدرى ایشان را به پدر ديگر تحويل داد.

 

•  طهارت خاص در اجداد رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد؛ لَمْ يَخْلِطْهُ فِي عُنْصُرِهِ‏ سِفَاحٌ‏ ، و لَمْ‏ يُنَجِّسْهُ‏  فِي وِلَادَتِهِ نِكَاحٌ‏، مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلى‏ أَبِيهِ عَبْدِ اللَّهِ فِي خَيْرِ فِرْقَةٍ، و أَكْرَمِ سِبْطٍ ، وَ أَمْنَعِ رَهْطٍ ، و أَكْلَا حَمْلٍ‏ ، و أَوْدَعِ حِجْرٍ :

از زمان حضرت آدم تا پدرشان حضرت عبد اللَّه اصل و حسبشان به زنا آميخته نشد و ولادت ایشان با نزديكى حرامی ناپاک نگشت، ولادتشان در نیکوترین طايفه و گراميترين نواده و شريفترين قبيله و محفوظ ترين جایگاه حمل و امانت‏دارترين دامن بود.

•  توجهات خاص الهی به رسول الله صلی الله علیه و آله از ابتدا بوده است؛ اصْطَفَاهُ اللَّهُ و ارْتَضَاهُ و اجْتَبَاهُ، و آتَاهُ مِنَ الْعِلْمِ مَفَاتِيحَهُ‏ ، و مِنَ الْحُكْمِ‏ يَنَابِيعَهُ‏ ، ابْتَعَثَهُ‏  رَحْمَةً لِلْعِبَادِ، و رَبِيعاً لِلْبِلَادِ :

خدا ایشان را برگزيد و پسنديد و انتخاب كرد، و كليدهاى دانش و سرچشمه‏ هاى حكمت را به ایشان داد. ایشان را مبعوث فرمود تا رحمت بر بندگان و بهار برای سرزمین ها باشند.

یعنی: صرف حضور ایشان در عالم، سبب شکفته شدن گل رحمت در دل آدمیان و شادابی و طراوت طبیعت در سرزمین ها گردیده است؛ لذا: از نکات مهم و قابل توجه و دقت نظر اینکه : فرهنگ بشری و درک و فهم انسانی و روابط اجتماعی، در تاریخ، بعد از تولد ایشان متفاوت از قبل از آن شده است .

 

• مقام منیع بی مانند و بی همتا و یکتای ایشان در حالیکه از جنبه ای علم فعلی حق تعالی است، از جنبه ای دیگر رحمت الهی است، و « رحمت»؛ یعنی : مهربانی و دلسوزی ، و خدایش ایشان را اینچنین خواسته است؛ لذا : حضور نورانی ایشان در پیکره خلقت و شریعت، به واسطه نفس نفیس ایشان ؛ یعنی: وجود مبارک خلیفه و وزیر ایشان ؛ یعنی: امیرالمومنین علی بن ابی طالب ، سبب جاری شدن  لطف الهی در وجود و موجودیت  به بندگان  شده است ؛ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْهِ الْكِتَابَ، فِيهِ الْبَيَانُ و التِّبْيَانُ‏ «قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ‏ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ‏» ، قَدْ بَيَّنَهُ‏  لِلنَّاسِ‏، و نَهَجَهُ‏ بِعِلْمٍ قَدْ فَصَّلَهُ، و دِينٍ قَدْ أَوْضَحَهُ، و فَرَائِضَ قَدْ أَوْجَبَهَا، وَ حُدُودٍ حَدَّهَا لِلنَّاسِ و بَيَّنَهَا، و أُمُورٍ قَدْ كَشَفَهَا لِخَلْقِهِ و أَعْلَنَهَا ، فِيهَا دَلَالَةٌ إِلَى النَّجَاةِ، و مَعَالِمُ‏ تَدْعُو إِلى‏ هُدَاهُ‏ :

و خدا كتاب را بر ایشان نازل فرمود كه روشنی و توضيح هر چيز در آنست، «خواندنی ای آشکار (به زبان عربی) بدون كجى، باشد مردم خدادار گردند»، آن را براى مردم روشن كرد، و راهی را برای ایشان قرار داد و با روشنایی تفصيلش داد و دينى نهاد و واضحش ساخت و واجباتى كه آنها را لازم نمود و حدودى كه براى مردم وضع كرد و روشن نمود و امورى كه آنها را براى مخلوقش كشف كرد و آگاهشان ساخت در آن امور راهنمائى به سوى نجات است و نشانه‏ هائى كه به هدايت خدا دعوت كند.

•  رسول خدا صلی الله علیه و آله تمامی آنچه مأمور بودند را رساندند؛ فَبَلَّغَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله مَا أُرْسِلَ بِهِ‏، و صَدَعَ بِمَا أُمِرَ ، و أَدّى‏ مَا حُمِّلَ مِنْ أَثْقَالِ النُّبُوَّةِ، و صَبَرَ لِرَبِّهِ‏، و جَاهَدَ فِي سَبِيلِهِ‏، و نَصَحَ لِأُمَّتِهِ‏، وَ دَعَاهُمْ إِلَى النَّجَاةِ، و حَثَّهُمْ عَلَى الذِّكْرِ، و دَلَّهُمْ عَلى‏ سَبِيلِ الْهُدى‏، بِمَنَاهِجَ و دَوَاعٍ أَسَّسَ لِلْعِبَادِ أَسَاسَهَا ، و مَنَارٍ رَفَعَ لَهُمْ‏ أَعْلَامَهَا، كَيْلَا يَضِلُّوا مِنْ بَعْدِهِ، و كَانَ بِهِمْ رَؤُوفاً رَحِيماً :

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله رسالتشان را تبليغ كردند و مأموريتشان را آشكار ساخت و بارهاى سنگين نبوت را كه به گردن گرفته بودند، به منزل رسانيدند، و به خاطر پروردگارشان صبر كردند، و در راهش تلاش نمودند و براى امتشان خيرخواهى كردند و ايشان را به نجات دعوت كردند، و به ياد خدا تشويق نمودند، و به راه هدايت راهنما بودند، به سبب راه ها و انگيزه‏ هايى كه پايه‏ هاى آن را براى بندگان پى‏ ريزى كردند و مناره‏ هائى كه نشانه‏ هايش را برافراشتند تا مردم پس از ایشان گمراه نشوند و آن حضرت نسبت به مردم دلسوز و مهربان بودند.

 

ح ۱۸. حضرت ابوطالب سلام الله علیه امانت دار وصایای الهی و وصیی از اوصیا بودند؛ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الْأَوَّلَ عليه السلام‏: أَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله مَحْجُوجاً بِأَبِي طَالِبٍ‏ ؟ فَقَالَ: «لَا، و لكِنَّهُ‏ كَانَ‏ مُسْتَوْدَعاً لِلْوَصَايَا، فَدَفَعَهَا إِلَيْهِ صلى الله عليه و آله» :قَالَ: قُلْتُ: فَدَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصَايَا عَلى‏ أَنَّهُ مَحْجُوجٌ‏ بِهِ؟ فَقَالَ: «لَوْ كَانَ مَحْجُوجاً بِهِ، مَا دَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصِيَّةَ»:  

(درست بن ابى منصور) از حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام پرسيد كه: آيا ابوطالب بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله حجت بود؟ فرمودند: نه، بلكه وصاياى (پيامبران) نزد ایشان به امانت بود و ایشان آنها را تحويل پيامبر دادند، راوى گويد: من گفتم: وصايا را به ایشان دادند، به خاطر این كه بر ایشان حجت بود؟ فرمودند: اگر بر ایشان حجت می بود، وصيت را تحويل ایشان نمى‏ داد.

•  حضرت ابوطالب سلام الله علیه مؤمن به رسول خدا صلی الله علیه و آله و همه آن چه ایشان آورده بودند، بودند؛ قَالَ: فَقُلْتُ: فَمَا كَانَ حَالُ أَبِي طَالِبٍ‏ ؟ قَالَ: «أَقَرَّ بِالنَّبِيِّ و بِمَا جَاءَ بِهِ، و دَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصَايَا، و مَاتَ‏ مِنْ يَوْمِهِ‏»:

عرض كردم: پس حال ابوطالب (از نظر عقيده) چگونه بود؟ فرمودند: ایشان به پيامبر و آنچه آورده بودند، اقرار كرد، و وصايا را به ایشان تحويل داد و همان روز درگذشت.

 

ح ۱۹. سنگینی مصیبت آل الله پس از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله؛ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام، قَالَ: «لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله بَاتَ آلُ مُحَمَّدٍ عليهم السلام بِأَطْوَلِ لَيْلَةٍ حَتّى‏ ظَنُّوا أَنْ لَاسَمَاءَ تُظِلُّهُمْ؛ و لَاأَرْضَ تُقِلُّهُمْ‏ ؛ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله وتَرَ الْأَقْرَبِينَ‏ وَ الْأَبْعَدِينَ‏ فِي اللَّهِ‏:

امام باقر عليه السلام فرمودند: آن هنگام که رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله قبض روح شدند، آل ایشان عليهم السلام (از شدت غم و اندوه) درازترين شب را گذرانيدند تا آنجا كه گمان کردند نه آسمانى هست که سایه افکند و نه زمينى كه آنها را بر دوش كشد. زيرا رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله خويش و بيگانه را در  خدائی بودن متحد ساخته بودند.

•  تسلی دادن خدای متعال به آل الله در مصیبت رسول الله صلی الله علیه و آله؛ فَبَيْنَا هُمْ‏ كَذلِكَ إِذْ أَتَاهُمْ‏ آتٍ‏- لَايَرَوْنَهُ و يَسْمَعُونَ كَلَامَهُ- فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ‏ و رَحْمَةُ اللَّهِ و بَرَكَاتُهُ، إِنَّ فِي اللَّهِ عَزَاءً مِنْ كُلِّ مُصِيبَةٍ، و نَجَاةً مِنْ كُلِّ هَلَكَةٍ، و دَرَكاً لِمَا فَاتَ: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ‏ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ‏ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَمَنْ‏ زُحْزِحَ‏ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ ؛ آل عمران : ۱۸۵» :

در آن ميان كه ايشان چنان حالى داشتند، واردى بر ايشان آمد، که او را نمى‏ ديدند ولی سخنش را مى‏ شنيدند، و او مى‏ گفت: سلام و رحمت و بركات خدا بر شما خاندان باد؛ همانا آرامشی الهی در هر مصيبتى هست، و نجاتی الهی از هر هلاکتی، و بهره ای الهی برای هر امر از دست رفته‏ اى؛ «هر جاندارى مرگ را مى‏ چشد، و روز قيامت پاداش هاى شما را تمام داده خواهد شد؛ هر كه را از دوزخ دور کنند و به بهشت وارد سازند قطعا رستگار است، و زندگى دنيا جز كالاى فريب نباشد».

 

•  قطره ای از فضائل آل الله صلوات الله علیهم اجمعین؛ إِنَّ اللَّهَ اخْتَارَكُمْ‏ وَ فَضَّلَكُمْ و طَهَّرَكُمْ‏ ، و جَعَلَكُمْ أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّهِ‏، و اسْتَوْدَعَكُمْ عِلْمَهُ‏ ، و أَوْرَثَكُمْ كِتَابَهُ‏ وَ جَعَلَكُمْ تَابُوتَ عِلْمِهِ‏ و عَصَا عِزِّهِ‏، و ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلًا مِنْ نُورِهِ‏ ، و عَصَمَكُمْ مِنَ الزَّلَلِ‏، وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَنِ‏، فَتَعَزَّوْا بِعَزَاءِ اللَّهِ؛ فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ يَنْزِعْ‏ مِنْكُمْ رَحْمَتَهُ‏، و لَنْ يُزِيلَ عَنْكُمْ نِعْمَتَهُ‏ :

همانا خدا شما را برگزيده و برترى داده و پاك نموده و خانواده پيامبرش قرار داده و علم خود را به شما سپرده و كتاب خود را به شما به ارث داده و شما را صندوق علم و صاحب منصبان عزتش ساخته و از نور خود براى شما مثل زده و شما را از لغزش محفوظ داشته و از فتنه‏ ها ايمن ساخته؛ پس شما به تسلی الهی تسليت يابيد؛ زيرا خدا رحمتش را از شما باز نگرفته و نعمتش را زايل نفرموده است.

• و نیز برخی ویژگی های هم ایشان علیهم السلام؛ فَأَنْتُمْ أَهْلُ اللَّهِ‏- عَزَّ و جَلَ‏- الَّذِينَ بِهِمْ تَمَّتِ النِّعْمَةُ، و اجْتَمَعَتِ الْفُرْقَةُ ، وَ ائْتَلَفَتِ الْكَلِمَةُ، و أَنْتُمْ أَوْلِيَاؤُهُ‏؛ فَمَنْ تَوَلَّاكُمْ‏ فَازَ؛ و مَنْ ظَلَمَ حَقَّكُمْ زَهَقَ‏ ؛ مَوَدَّتُكُمْ مِنَ اللَّهِ واجِبَةٌ فِي كِتَابِهِ‏ عَلى‏ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ، ثُمَّ اللَّهُ عَلى‏ نَصْرِكُمْ- إِذَا يَشَاءُ- قَدِيرٌ؛ فَاصْبِرُوا لِعَوَاقِبِ الْأُمُورِ؛ فَإِنَّهَا إِلَى اللَّهِ تَصِير :

•  شما اهل خداى عز و جل هستيد، که به شما، همه نعمت كامل گشته، و همه پراكندگى گرد آمده و الفت میان كلمه پيدا شده و شما اولياء خدائيد، هر كه ولایت شما را بپذیرد رستگار شده، و هر كه به حق شما ظلم کند، هلاك گردیده، دوست داشتن شدید نسبت به شما و پایبند آن بودن از جانب خدا در قرآن بر بندگان مؤمن واجب گشته، علاوه بر همه اينها خدا هر گاه بخواهد شما را يارى كند تواناست. پس شما هم براى عاقبت امر شكيبا باشيد، زيرا عاقبت كارها به سوى خدا است؛

یعنی: زندگی با شما و برای شما دلنشین و گوارا و بر بستر خیر و خرمی روان است

 

•  اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله امانت الهی اند؛ قَدْ قَبَّلَكُمُ اللَّهُ‏ مِنْ نَبِيِّهِ ودِيعَةً، وَ اسْتَوْدَعَكُمْ أَوْلِيَاءَهُ‏ الْمُؤْمِنِينَ فِي الْأَرْضِ‏ فَمَنْ أَدّى‏ أَمَانَتَهُ‏ آتَاهُ‏ اللَّهُ صِدْقَهُ‏، فَأَنْتُمُ الْأَمَانَةُ الْمُسْتَوْدَعَةُ، و لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ و الطَّاعَةُ الْمَفْرُوضَةُ ، و قَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و قَدْ أَكْمَلَ لَكُمُ الدِّينَ‏، و بَيَّنَ لَكُمْ سَبِيلَ الْمَخْرَجِ‏، فَلَمْ يَتْرُكْ لِجَاهِلٍ حُجَّةً، فَمَنْ جَهِلَ أَوْ تَجَاهَلَ أَوْ أَنْكَرَ أَوْ نَسِيَ أَوْ تَنَاسى‏، فَعَلَى اللَّهِ حِسَابُهُ، و اللَّهُ مِنْ وَرَاءِ حَوَائِجِكُمْ‏، و أَسْتَوْدِعُكُمُ اللَّهَ‏، و السَّلَامُ عَلَيْكُمْ» :

خدا شما را به عنوان امانت از پيامبرش پذيرفته، و به اولياء مؤمنينش كه در روى زمين هستند سپرده است. هر كه امانت خود را ادا کند، خدا پاداش راستى و درستيش را به او دهد. شما هستيد آن امانت سپرده شده و اظهار دوستى شما و اطاعت مردم نسبت به شما واجب و لازم است، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله قبض روح گردیدند، در حالى كه دين را براى شما كامل كردند، و راه نجات را روشن فرمودند، و براى هيچ نادانى عذرى باقى نگذاشتند پس هر كه نادان ماند، يا خود را بنادانى زند، يا انكار كند يا فراموش نمايد، و يا خود را به فراموشى زند، حسابش با خدا است، و خدا دنبال حوائج شما است (خواست شما را به جا می آورد)، شما را به خدا مى‏ سپارم، درود بر شما باد.

فَسَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام: مِمَّنْ‏ أَتَاهُمُ التَّعْزِيَةُ؟ فَقَالَ: «مِنَ اللَّهِ تَبَارَكَ و تَعَالى‏» :

من از امام باقر عليه السلام پرسيدم: اين تسليت از جانب كه براى آنها آمد؟ فرمودند: از جانب خداى تبارك و تعالى.

 

ح ۲۰ . نورانیت ظاهری رسول الله صلی الله علیه و آله ؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله إِذَا رُئِيَ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ، رُئِيَ لَهُ نُورٌ كَأَنَّهُ شِقَّةُ قَمَرٍ» :

امام صادق عليه السلام فرمودند: هرگاه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در شب تاریک ديده  مي شدند نورى مانند پاره ماه از ایشان دیده می شد.

بقول شاعر: پری رو تاب مستوری ندارد.

ح ۲۱ . تمامی اصلاب و ارحام و کفیلان پیامبر صلی الله علیه و آله از طاهر و مطهر؛ لذا: از آتش در امان اند؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام‏، قَالَ: «نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عليه السلام عَلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله، فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ، إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ، و يَقُولُ: إِنِّي قَدْ  حَرَّمْتُ النَّارَ عَلى‏ صُلْبٍ أَنْزَلَكَ‏ ، و بَطْنٍ حَمَلَكَ، وَ حِجْرٍ كَفَلَكَ‏ ؛ فَالصُّلْبُ‏ صُلْبُ أَبِيكَ‏ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، و الْبَطْنُ‏ الَّذِي حَمَلَكَ فَآمِنَةُ بِنْتُ و هْبٍ، و أَمَّا حِجْرٌ كَفَلَكَ‏ ، فَحِجْرُ أَبِي طَالِبٍ‏» :

امام صادق سلام الله علیه فرمودند: جبرئيل عليه السلام بر پيامبر نازل شد و عرضه داشت: اى محمد! پروردگارت به شما سلام ميرساند و ميفرمايد: من آتش دوزخ را حرام كردم بر پشتی كه تو را فرود آورد، و شكمى كه تو را حمل نمود، و دامانى كه تو را پروراند: آن پشت، پشت عبد اللَّه بن عبد المطلب است، و شكمى كه تو را حمل نمود، آمنه بنت وهب، و اما دامانى كه تو را پروراند، دامان ابى طالب است.

 

ح ۲۲ . عظمت خاص جناب عبدالمطلب علی نبینا و آله و علیه السلام در قیامت؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام‏، قَالَ: «يُحْشَرُ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أُمَّةً  وحْدَهُ‏ ، عَلَيْهِ سِيمَاءُ الْأَنْبِيَاءِ و هَيْبَةُ الْمُلُوكِ» :

امام صادق سلام الله علیه فرمودند: عبدالمطلب روز قيامت يك امت برانگیخته شود؛ در حالیکه سيماى پيامبران و هيبت سلاطين را داشته باشد.

ح ۲۳ . اعتقاد و باور به بداء از مهمترین باور های نظام آفرینش است؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام‏، قَالَ‏: «إِنَّ عَبْدَ الْمُطَّلِبِ أَوَّلُ مَنْ قَالَ بِالْبَدَاءِ، يُبْعَثُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أُمَّةً وحْدَهُ‏ ، عَلَيْهِ بَهَاءُ الْمُلُوكِ و سِيمَاءُ الْأَنْبِيَاءِ» :

امام صادق سلام الله علیه فرمودند: عبدالمطلب نخستين كسى است كه به بدا معتقد بود، او روز قيامت يك امت مبعوث شود؛ در حالیکه درخشندگی سلاطين و چهره پيامبران را دارد.

ح ۲۴ . علاقه شدید جناب عبدالمطلب به رسول خدا صلی الله علیه و آله ؛ َ، ...  و لَمَّا رَأى‏ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله، أَخَذَهُ فَقَبَّلَهُ، و قَالَ‏: يَا بُنَيَّ، لَا وَجَّهْتُكَ بَعْدَ هذَا فِي شَيْ‏ءٍ؛ فَإِنِّي أَخَافُ أَنْ تُغْتَالَ‏  فَتُقْتَلَ‏» :

... چون چشمش به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله افتاد، ایشان را در آغوش گرفت و بوسيد و فرمود: پسر جانم؛ پس از اين تو را دنبال كارى نفرستم، زيرا ميترسم، ناگهان ترور و كشته شوى.

 

ح ۲۵ . ایمان راسخ جناب عبدالمطلب به خدای متعال و ولایت او؛ .... فَقَالَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ: أَنَا رَبُّ الْإِبِلِ، و لِهذَا الْبَيْتِ رَبٌّ يَمْنَعُهُ، فَرُدَّتْ‏ إِلَيْهِ‏ إِبِلُهُ :

... پس عبد المطلب گفت: من صاحب شتران هستم و خانه صاحبى دارد كه آن را نگه ميدارد؛ پس: (در اثر هیبت این کلام) شتران را باو پس دادند.

• جلوه ای دیگر از جلالت آن حضرت: قدرت تکلم ایشان با حیوانات؛ و انْصَرَفَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ نَحْوَ مَنْزِلِهِ، فَمَرَّ بِالْفِيلِ فِي مُنْصَرَفِهِ‏ ، فَقَالَ لِلْفِيلِ: يَا مَحْمُودُ، فَحَرَّكَ الْفِيلُ رَأْسَهُ، فَقَالَ لَهُ: أَ تَدْرِي‏  لِمَ جَاؤُوا بِكَ؟ فَقَالَ الْفِيلُّ بِرَأْسِهِ: لَا، فَقَالَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ: جَاؤُوا بِكَ لِتَهْدِمَ بَيْتَ رَبِّكَ، أَ فَتُرَاكَ فَاعِلَ ذلِكَ؟ فَقَالَ بِرَأْسِهِ: لَا...

و عبد المطلب به سمت منزلش برگشت. هنگام مراجعت به فيل برخورد، به او فرمود: اى محمود! فيل سرش را حركت داد، به او فرمود: ميدانى تو را براى چه آورده‏ اند؟ فيل با سر اشاره كرد: نه. عبدالمطلب فرمود: تو را آورده‏ اند تا خانه پروردگارت را خراب كنى، چنين كارى را انجام ميدهى؟ با سر اشاره كرد: نه ...

 

ح ۲۵ . ایمان راسخ جناب عبدالمطلب به خدای متعال و ولایت او؛ .... فَقَالَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ: أَنَا رَبُّ الْإِبِلِ، و لِهذَا الْبَيْتِ رَبٌّ يَمْنَعُهُ، فَرُدَّتْ‏ إِلَيْهِ‏ إِبِلُهُ :

... پس عبد المطلب گفت: من صاحب شتران هستم و خانه صاحبى دارد كه آن را نگه ميدارد؛ پس: (در اثر هیبت این کلام) شتران را باو پس دادند.

• جلوه ای دیگر از جلالت آن حضرت: قدرت تکلم ایشان با حیوانات؛ و انْصَرَفَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ نَحْوَ مَنْزِلِهِ، فَمَرَّ بِالْفِيلِ فِي مُنْصَرَفِهِ‏ ، فَقَالَ لِلْفِيلِ: يَا مَحْمُودُ، فَحَرَّكَ الْفِيلُ رَأْسَهُ، فَقَالَ لَهُ: أَ تَدْرِي‏  لِمَ جَاؤُوا بِكَ؟ فَقَالَ الْفِيلُّ بِرَأْسِهِ: لَا، فَقَالَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ: جَاؤُوا بِكَ لِتَهْدِمَ بَيْتَ رَبِّكَ، أَ فَتُرَاكَ فَاعِلَ ذلِكَ؟ فَقَالَ بِرَأْسِهِ: لَا...

و عبد المطلب به سمت منزلش برگشت. هنگام مراجعت به فيل برخورد، به او فرمود: اى محمود! فيل سرش را حركت داد، به او فرمود: ميدانى تو را براى چه آورده‏ اند؟ فيل با سر اشاره كرد: نه. عبدالمطلب فرمود: تو را آورده‏ اند تا خانه پروردگارت را خراب كنى، چنين كارى را انجام ميدهى؟ با سر اشاره كرد: نه ...

 

ح ۲۸ . ایمان حضرت ابوطالب علی نبینا و آله و علیه السلام مانند اصحاب کهف است؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام‏، قَالَ: «إِنَّ مَثَلَ أَبِي طَالِبٍ مَثَلُ‏ أَصْحَابِ الْكَهْفِ، أَسَرُّوا الْإِيمَانَ و أَظْهَرُوا الشِّرْكَ‏، فَآتَاهُمُ اللَّهُ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ‏» :

امام صادق سلام الله علیه فرمودند: نشانه ابوطالب همانند اصحاب كهف است كه ايمان را پنهان كردند و شرك را آشکار داشتند، پس خدا پاداششان را دو بار به آنها داد. (يك بار به جهت ايمان آوردن و يك بار به جهت تقيه كردن).

 ح ۳۱. حمایت حضرت ابوطالب از رسول خدا صلی الله علیه و آله موجب استقرار ایشان در مکه بود؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام‏، قَالَ: «لَمَّا تُوُفِّيَ أَبُوطَالِبٍ، نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عليه السلام عَلى‏ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله، فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ، اخْرُجْ مِنْ مَكَّةَ؛ فَلَيْسَ لَكَ فِيهَا نَاصِرٌ، و ثَارَتْ‏ قُرَيْشٌ‏ بِالنَّبِيِّ صلى الله عليه و آله، فَخَرَجَ هَارِباً حَتّى‏ جَاءَ إِلى‏ جَبَلٍ بِمَكَّةَ - يُقَالُ لَهُ: الْحَجُونُ‏- فَصَارَ إِلَيْهِ» :

امام صادق سلام الله علیه فرمودند: چون حضرت ابوطالب وفات يافت، حضرت جبرئيل بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نازل شد و عرض كرد: اى محمد! از مكه خارج شو ؛ زيرا در اينجا ياورى ندارى .
و قريش هم بر پيامبر هجوم آوردند. حضرت از آنجا فرار كردند تا به يكى از كوه هاى مكه كه به آن حَجون ميگفتند رسيدند و در آنجا ماندند.

 

ح ۳۴ . برترین های آفرینش در بیان امیرالمؤمنین سلام الله علیه؛ فَقَالَ: «إِنَّ خَيْرَ الْخَلْقِ يَوْمَ يَجْمَعُهُمُ‏ اللَّهُ‏ الرُّسُلُ‏، و إِنَّ أَفْضَلَ الرُّسُلِ مُحَمَّدٌ صلى الله عليه و آله‏، وَ إِنَّ أَفْضَلَ كُلِّ أُمَّةٍ بَعْدَ نَبِيِّهَا و صِيُّ نَبِيِّهَا حَتّى‏ يُدْرِكَهُ نَبِيٌّ، أَلَا و إِنَّ أَفْضَلَ الْأَوْصِيَاءِ وَصِيُّ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ و آلِهِ السَّلَامُ، أَلَا و إِنَّ أَفْضَلَ الْخَلْقِ بَعْدَ الْأَوْصِيَاءِ الشُّهَدَاءُ، أَلَا و إِنَّ أَفْضَلَ الشُّهَدَاءِ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ‏ و جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، لَهُ جَنَاحَانِ خَضِيبَانِ‏، يَطِيرُ بِهِمَا فِي الْجَنَّةِ، لَمْ يُنْحَلْ‏ أَحَدٌ مِنْ هذِهِ الْأُمَّةِ جَنَاحَانِ‏ غَيْرُهُ، شَيْ‏ءٌ كَرَّمَ اللَّهُ‏ بِهِ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله و شَرَّفَهُ‏ ، و السِّبْطَانِ‏ - الْحَسَنُ و الْحُسَيْنُ- و الْمَهْدِيُ‏  عليهم السلام يَجْعَلُهُ اللَّهُ مَنْ شَاءَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ»:

(اصبغ بن نباته حنظلى گويد: امير المؤمنين عليه السلام را ديدم روزى كه بصره را فتح كردند و بر شتر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله سوار بودند.) فرمودند: بهترين مخلوق روزى كه خدا گردشان می آورد، پيامبرانند و بهترين پيامبران محمد صلى اللَّه عليه و آله است و بهترين شخص از هر امتى بعد از پيامبر آنها وصیّ اوست تا آنكه پيامبرى در زمان او آيد (پس آن پيامبر از وصى پيامبر سابق افضل است) و همانا بهترين اوصياء، وصىّ محمد صلی الله عليه و آله است، همانا بهترين مخلوق بعد از اوصياء، شهيدانند، همانا بهترين شهيدان حمزة بن عبدالمطلب و جعفر بن ابى طالب است كه دو بال تر و تازه دارد و با آنها در بهشت پرواز مي كند، و به احدى از اين امت جز او دو بال عطا نشده است، خدا آن را براى احترام به محمد صلى اللَّه عليه و آله و تشريف ایشان عطا كرده است. و ديگر دو نوه پيامبر، حسن و حسين و مهدى عليهم السلام ‏اند .و خدا هر كه را از ما خاندان که بخواهد مهدى قرار می دهد.

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید