بَابُ الْإِشَارَةِ و النَّصِّ عَلى‏ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام (باب ۷۲ )

ح ۲ .  به دلیل منحصر  بفرد بودن جفر در مالکیت و علم به بهره مندی از آن، نظر در جفر مختص نبی و وصی اوست. و به همین دلیل نیز داشتن و خبر از آن از دلایل صدق ادعای امامت است؛ و هُوَ يَنْظُرُ مَعِي فِي الْجَفْرِ، و لَمْ يَنْظُرْ فِيهِ‏ إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وصِيُّ نَبِيٍّ».

ح ۳.  امام سلام الله علیه دستگیر از آتش اند ، و این امر پرده ای از داشتن مقام شفاعت و هدایت می باشد ؛ فَخُذْ بِيَدِي مِنَ النَّار قَالَ: فَأَشَارَ إِلَى ابْنِهِ أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام‏.

ح ۱۴.  در معرفی امام سلام الله علیه توسط امام ، بهترین معرفی صورت می گیرد؛ و هُوَ بَابٌ‏ مِنْ أَبْوَابِ اللَّهِ عَزوَ جَلَ‏، وفِيهِ أُخْرى‏ خَيْرٌ مِنْ هذَا كُلِّه‏؛ او راهی از راه های ورود (به یافتن و داشتن) خداى عز و جل است و امتياز ديگرى دارد كه از همه اينها بهتر است.

.  هر آن چه نزد امام سلام الله علیه  باشد دلیل بر حقیقتی نزد ایشان است؛ أَمَّا الْعِمَامَةُ، فَسُلْطَانُ اللَّهِ عَزَّ و جَلَ‏؛ و أَمَّا السَّيْفُ، فَعِزُّ اللَّهِ تَبَارَكَ و تَعَالى‏؛ وَ أَمَّا الْكِتَابُ، فَنُورُ اللَّهِ تَبَارَكَ و تَعَالى‏؛ و أَمَّا الْعَصَا، فَقُوَّةُ اللَّهِ‏؛ و أَمَّا الْخَاتَمُ، فَجَامِعُ هذِهِ الْأُمُور ؛ عمامه رمز سلطنت الهی است، و شمشير عزت خدا تبارك و تعالى(که در قدرت و استیلا اعلا مرتبه است)، كتاب نور الهی است، و اما عصا  رمز نيروى الهی است و خاتم ( انگشتری)رمز جامع همه اين امور می باشد ( که نشان از داشتن ولایت کلیه الهیه و حاکمیت است).

•  تصریح بر اوصاف امام سلام الله علیه ؛فَأَيُّهُمْ هُوَ ؟ فَقَالَ: هُوَ الَّذِي يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ‏ عَزَّ و جَلَّ، و يَسْمَعُ بِفَهْمِهِ‏، و يَنْطِقُ بِحِكْمَتِهِ، يُصِيبُ فَلَا يُخْطِئُ‏  و يَعْلَمُ فَلَا يَجْهَلُ‏، مُعَلَّماً حُكْماً وَ عِلْما ؛  امام كدام یک از آنها است؟ فرمود: آن كه به نور الهی  مى‏ بيند، و به فهم الهى مى‏ شنود، و به حکمت او سخن مى‏ گويد، درست عمل می کند و خطا ندارد، و علم دارد و نادانى ندارد ، و آموخته ( و یا آموزگار) حکمت و علم است؛ ( و یا به حکمت و علم نشاندار شده).

ح ۱۶.  انکار حقانیت هر امامی، انکار امیرالمؤمنین سلام الله علیه است؛ چرا که: آنچه هر امامی بغیر امیر علیه السلام دارد حقی است که ایشان وراثتا و خلافتا از وجود مبارک امیر المومنین صلوات الله علیه دارد ؛ قَالَ: «مَنْ ظَلَمَ ابْنِي هذَا حَقَّهُ، و جَحَدَ إِمَامَتَهُ مِنْ بَعْدِي، كَانَ كَمَنْ ظَلَمَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام حَقَّهُ، و جَحَدَهُ إِمَامَتَهُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله»؛ فرمودند: هر كه در حق اين پسرم ستم كند و امامتش را پس از من انكار نمايد (چون طايفه واقفيه)، مانند كسى است كه در حق على بن ابى طالب عليهما السلام ستم كرده و امامت او را پس از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله انكار کرده است‏.

 

بَابُ الْإِشَارَةِ و النَّصِّ عَلى‏ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي عليه السلام‌‏ (باب ۷۳)

ح ۱.  مراتب پذیرش و تسلیم شیعیان در برابر امام سلام الله علیه متفاوت است؛ يَرْحَمُ‏ اللَّهُ الْمُفَضَّلَ؛ إِنَّهُ كَانَ لَيَقْنَعُ بِدُونِ هذا ؛ فرمود: خداوند رحمت كند مفضل را كه به كمتر از اين هم قناعت مي كرد.

ح ۲.  دائر مدار امامت _ همچون نبوت_ سن نمی باشد؛ چرا که: کسبی نیست تا موکول به چند و چون استعداد و تلاش شخص باشد؛ بلکه ارثی و وهبی و الهی است؛ «إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ يَتَوَارَثُ أَصَاغِرُنَا عَنْ أَكَابِرِنَا الْقُذَّةَ بِالْقُذَّة ؛ ما خاندانى هستيم كه خردسالانمان مو به مو از بزرگسالان به ارث مي برند.

ح ۷.  اگر دو امام در یک زمان بودند، یکی ساکت و صامت، و دیگری که عهده دار امر امامت در آن زمان است گویا و ناطق خواهد بود؛ مانند: حسنین علیهماالسلام در زمان حضرت امیر علیه السلام، و یا هر کدام از ائمه در زمان پدر خود؛ أَ يَكُونُ‏ إِمَامَانِ؟ قَالَ: لَا، إِلَّا وَ أَحَدُهُمَا صَامِت‏ ؛ ممكن است؛  (در يك زمان) دو امام بوده باشد؟ فرمود: نه، مگر اينكه يكى از آنها ساكت باشد.

توضیح بسیار مهم اینکه: به دلالت آیات و روایات، نبی،نبی بدنیا می آید، وصی وامام  نیز همچنان؛  امام بدنیا می آید؛ نه آنکه بعد از رحلت امام قبلی امام می شود؛ ( به دلالت آیات و روایاتی که ناظر به احوال آنان در بدو ولادت می باشد ؛ که نشان و بیان از نبی و امام بودن آنان علیهم السلام دارد) الا اینکه زمان به عهده گرفتن امر الهی امامت هم زمان با ایام ولادت آنان نبوده ، و مقارن ارتحال صاحب امر قبلی است؛ یعنی: نبی هست ولی مامور به پیامرسانی نیست؛  امام هست ولی امامت نمی کند. و همچنین است که بعد از رحلت نیز، آنان از این مقام منعزل نمی شوند؛ صلوات الله علیهم اجمعین.

ح ۸.  امام سلام الله علیه در تن مبارکشان هم نشانه امامت دارند؛ انْظُرْ بَيْنَ كَتِفَيْهِ‏ فَنَظَرْت‏ فَإِذَا فِي أَحَدِ كَتِفَيْهِ شَبِيهٌ بِالْخَاتَم  ؛ فرمودند ميان دو شانه‏ اش را نگاه كن، من نگاه كردم، ديدم در يك شانه‏ شان مانند مهريست كه در گوشت فرو رفته.

ح ۹.  امام سلام الله علیه در هر زمان پر برکت ترین مولود برای شیعیان آن زمان است؛ چرا که: آنچه از نعمات و خیرات و برکات الهیه از وجود تا هر فیض الهی به موجودات می رسد، از او و به اوست؛ اگر چه این معنا را ندانند؛ چرا که او را نمی شناسند؛ لذا: شیعیان که او را می شناسند بیشترین بهره را از ساحت مقدسه ایشان می توانند، داشته باشند ؛ «هذَا الْمَوْلُودُ الَّذِي لَمْ يُولَدْ مَوْلُودٌ أَعْظَمُ بَرَكَةً عَلى‏ شِيعَتِنَا مِنْه‏ .

ح ۱۲.  اطلاق عبدِ امام سلام الله علیه بودن؛ بَلْ أَنَا لَهُ عَبْد.
در عرف عرب و  و لغت آن «عبد» به معنی خادم مملوک می باشد نه به معنی پرستنده که در عرف فارسی از آن مراد می شود، که این خود منشاء بدفهمی فجیعی در معارف تربیتی و لاجرم تعلیمی کتاب و عترت شده است.

 

بَابُ الْإِشَارَةِ و النَّصِّ عَلى‏ أَبِي مُحَمَّدٍ عليه السلام(باب ۷۵)‏

ح ۳.  نماز بر بدن مطهر امام پیشین از شئون امامت است؛ «صَاحِبُكُمْ بَعْدِيَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيَّ».

ح ۱۱،۱۰.  علم هر آنچه مورد احتیاج است نزد امام سلام الله علیه حاضر است و ابزار امامت فقط نزد ایشان است؛ عِنْدَهُ عِلْمُ مَا يُحْتَاجُ إِلَيْهِ، و مَعَهُ آلَةُ الْإِمَامَة

ح ۱۲.  باب هدایت همیشه روشن و آشکار است؛ لَايُضِلُّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتّى‏ يُبَيِّنَ‏ لَهُمْ مَا يَتَّقُون‏؛ خداى عز و جل هيچ مردمى را پس از آنكه هدايتشان كرده گمراه نكند (یعنی: آنان را بحال خود رها نمی کند) تا هر آن چيزى را كه بايد پاسداری کنند (که اقتضای شآن بندگی و لازمه مصالح و سعادت آنان در دنیا و آخرت است) برايشان بيان كند.

•  خواسته خدای متعال درتقدیم و تأخیر امور  به امام سلام الله علیه واقع می شود؛ يُقَدِّمُ‏ مَا يَشَاءُ اللَّهُ‏، و يُؤَخِّرُ مَا يَشَاءُ اللَّه‏ ؛ (امام)  هر آن چه را که خدای می خواهد، مقدم می کند، و هر آنچه را که خدای می خواهد، به تأخیر می اندازد.

ح ۱۳.  دیدن امام سلام الله علیه و ذکر نام ایشان از نعمت های بزرگ الهی است، که از آثار ظلمت نکبت غیبت، محرومیت از آن دو می باشد؛ إِنَّكُمْ‏ لَاتَرَوْنَ شَخْصَهُ‏، و لَا يَحِلُّ لَكُمْ ذِكْرُهُ‏ بِاسْمِه ؛ شما خودش را نمى‏ بينيد و براى شما روا نيست نامش را ببريد.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید