اجمالا همان طور که تاکنون به مناسبت، مکرر عرض شده، در تعریف کتاب وعترت، ربوبیت (مالکیت، ملکیت، خالقیت، مدبریت، و مدیریت) الهی، به ولایت او توسط ولی او انجام می شود؛ به دست او جاری می شود. در حقیقت ربوبیت الهیه، در نبوت و امامت و ولایت، به ولایت او به واسطه برگزیدگان او جریان می یابد.

لازمه این امر داشتن علم و قدرت متناسب با این مقام خطیر و بالملازمه داشتن طهارت و عصمت در بودن و عمل کردن است؛ تا شخص ربوبی و ربانی بوده باشد؛ برای خدای متعال بوده و برای خدای متعال عمل کرده باشد؛ خدائی بوده باشد.

این مناصب، عهدی از خدای متعال هستند؛ لذا: صاحبان آنها الا و لابد بایستی منتخب و مختار خود حق تعالی باشند، و این در حالی است که نمی شود از غیر او باشد؛ چرا که در توان و صلاحیت غیر او نیست.

یکی از دلائل این امر که اثبات منصوب بودن در این مناصب، بایستی به نص صریح و صحیح باشد، همین است؛ لذا: در کتاب الحجة که در پیش روی ماست، کلینی بزرگ، بخشی از آن را مستقلا به نصوص امامت هر کدام از ائمه دوازده گانه صلوات الله علیهم اجمعین اختصاص داده است.

ومفصل تر آن که:

اگر قرار بر بندگی حق تعالی باشد، که هست؛ بایستی که خلایق به ادب بندگی حق تعالی از سوی او هدایت شوند؛ تعلیم و تربیت شوند.
واین امر یا بی واسطه، به آحاد بندگان بایستی نازل شود؛ و یا به واسطه معلم و مربی تعلیم و تربیت شده الهی.
شقّ اول منطقی و معقول و مقدور نیست؛ چرا که: این منزلت؛ یعنی: دریافت علم و تربیت بی واسطه از حق تعالی از طرفی توان درخور خود را لازم دارد، که آن داشتن طاقت تحمل حضور در محضر حق تعالی و عظمت بی کران در بی کران اوست و از طرفی طاقت تحمل اسرار و معارف وعلوم الهیه و اتیان به بندگی و  عملکردی متناسب با آن؛ که خط قرمز آن «وَ لا تَتَّبِعِ‏ الْهَوى‏»؛ (ص: ۲۶)؛  از طرفی و «فَاسْتَقِمْ‏ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَك‏»؛ (هود: ۱۱۲)؛ از طرفی و ذکربلا نسیان حق تعالی از طرفی دیگر است، که غفلت از او پشت کردن به او و لاجرم بیرون رفتن از بندگی اوست. و عملکرد آدم شایع در زمان و زمانه، همان عملکرد او در صورت تشرّف به مرتبه نبوّت نیز هست.

پس: چه لطفی است نداشتن آن منزلت برای غیر آنان که برگزیدگان حق تعالی هستند، که از عقوبت سهمگین عالم بی عمل و بد عمل بدورند و این در حالی است که آنان به واسطه رهبران الهی، در بیرون، ونور عقل که از  مقام نورانی همان رهبران است، در درون، امکان دسترسی به تعلیم و تربیت الهی را دارند؛ علت مطابقت احکام عقل و شرع به همین دلیل است: همجنسی و همسانی مصدر هر دو با یکدیگر الا در میزان شدت و ضعف در بودن، و لاجرم در وسعت و دقت در عملکرد؛ تفاوت دو بینهایت کوچک و بزرگ.

پس امر در هدایت الهی به بندگی خود، منحصر در ارسال رسل و نصب خلیفه برای آنان است؛ چنان که سنّت الهیه همواره این چنین بوده؛ که اگر بهتر از این شدنی بود خدای متعال همان را کرده بود که او علیم و خبیر و حکیم و بصیر است.
و البته ارسال رسل و نصب خلیفه برای آنان، لوازم و مقتضیات خاص خود را دارد که در این سنّت مبارکه الهیه رعایت شده؛ از جمله آنان لزوم اثبات صداقت نبی و رسول و خلیفه و امام، و شناخته شدن او. که در صورت مخدوش بودن هر کدام از آن دو، اثبات حجّیت حجّت الهی مخدوش است. واین امر همان معنایی است که در باب۶۲؛ «اموری که حجّیت و امامت امام را اثبات می کند» گذشت.
وهمچنان که پیش از این و به مناسبت همان باب اشاره شد، صریح ترین و روشن ترین و قوی ترین دلیل بر امامت امام و خلیفه، وصیّت است. وپس از آن فضائلی از علم و قدرت که نشانه از الهی بودن او باشد؛ و چنین است که در کتب امامی در مبحث امامت، برای اثبات امامت و حجّیت هر کدام از ائمّه دوازده گانه اول بر نص و سپس بر سایر فضائل استناد فرموده اند؛ که از جمله آن تالیفات، آثاری مانند کتاب های ذیل می باشند:

اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات؛ شیخ حرّ عاملی (م: ۱۱۰۴ق)؛ ۷ مجلد.
غایة المرام؛ سید هاشم بحرانی (م: ۱۱۰۷ ق)؛ ۷ مجلد
عبقات الانوار؛ میر حامد حسین هندی (م: ۱۳۰۶ق)؛ بالغ بر ۱۰۰ مجلددر طرح تالیف اولیه ان . مجلداتی که مولف موفق به تالیف انهاشده و قابل دسترسی است بالغ بر ۳۰ جلد می باشد.

الغدیر فی الکتاب و السنّة؛ علّامه شیخ عبدالحسین امینی (م: ۱۳۹۰ق)؛ ۱۱ مجلد

و اینک آن چه در این کتاب الحجّة پیش روی ماست؛ باب های۶۴ تا۷۶، نصوص وارده از خدای متعال در قرآن مجید در امامت ائمّه هدی ونیز از سوی رسول اکرم و سایر امامان علیه و علیهم السلام می باشد.

نصوص وارده از ناحیه اقدس الهی در هر امری، همان است که از طرف او به رسولان وحی و توسط آنان ابلاغ می شود.
این موارد ممکن است از قبیل کلامی باشد که بایستی در کتاب آسمانی آن پیامبر آورده شود، و یا از قبیل تبیین و توضیح و تفصیل و تفسیر و تأویل مواردی است که در کتاب آسمانی آمده.
اعلی مورد از این موارد و جامع ترین آنها، اتفاقی است که در دین حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه وآله رخ داده است.
سابقاً در مورد حقیقت قرآن مجید، به مناسبت مطالبی را عرض کرده ام، و این که: حقیقت قرآن، همان حقیقت حیّ لایموت خلق است؛ (تفسیر العیاشی،۲: ۲۰۳ از امام باقر علیه السلام)؛ که به ولایت الهیه تبیین و تفصیل یافته؛ همان مقام نورانی که خدای متعال آن را مقام نورانی حبیب خود و نفس نفیس ایشان قرار داده است، و خود جهت تعریف و تعلیم آن به شخص شخیص رسول اکرم صلی الله علیه و آله، آن را برای ایشان قرائت می فرمایند؛ لذا: به دلیل دوام این قرائت، به دلیل نامتناهی بودن آن، نام آن را متناسب با آن «قرآن» نامیده که نشانه از دوام قرائت الهیه این کلام است که صفت اوست نه فعل او؛ (توحید صدوق: ۲۶۵ از امیرالمومنین علیه السلام)؛ که صفت تا اتصاف موصوف به آن، مربوط و منسوب به موصوف است.
و جامع این معنا که حقیقت قرآن مجید امیرالمؤمنین علیه السلام اند و دوام مقروء و منطوق بودن آن، فرمایش نورانی خود آن حضرت است که فرمودند:
«هَذَا كِتَابُ‏ اللَّهِ‏ الصَّامِتُ‏ وَ أَنَا كِتَابُ اللَّهِ النَّاطِق‏» (وسائل الشیعه ۱۸: ۲۰)؛ این کتاب ساکت خداست و من کتاب گویای خدا هستم.
که در بخش اول نظر به ظاهر کتاب است، و در بخش دوم نظر به باطن و حقیقت آن.
(طالبان تفصیل این معانی و آنچه از این قبیل است مراجعه فرمایند به کتاب: غرائب قرآن و قرناء آن).

و همچنین عرض شد که آیه و واقعه مباهله نشانگر نفس نفیس رسول اکرم صلی الله علیه و آله، همان خلیفه و وصی و برادر ایشان حضرت علیّ مرتضی صلوات الله علیه است. و چنین است که علم کتاب نزد اوست؛ که حقیقت کتاب خود اوست. و چنین است که قرآن هدایت به امام می کند؛ (بنگرید به: آیه شریفه "إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي‏ لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَم"؛ (الاسراء: ۹)؛ و روایات ذیل آن)؛ لذا: کسی معرفت درست نسبت به قرآن مجید دارد که در تمام مطالب و موارد، آن را در رابطه با وجود مبارک امام علیه السلام بفهمد. و گذشته از هدایت کلِّ کتاب به "مَنْ عِنْدَهُ‏ عِلْمُ‏ الْكِتاب‏"؛ (الرعد:۴۳)؛ آیاتی برجسته تر و صریح تر و آشکارتر دلالت بر این امر می کنند؛ مانند آیات ذیل:

آیه تطهیر؛ "إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ‏ عَنْكُمُ‏ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً"؛ (الاحزاب: ۳۳)
جز این نیست که خدا همواره می خواهد هرگونه پلیدی و آلودگی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را پاک و پاکیزه فرماید.
 که دلالت بر طهارت همیشگی اهل بیت علیهم السلام از مطلق ناپاکی اعم از مادی، معنوی، علمی، اعتقادی، اخلاقی، رفتاری، ظاهری، و باطنی کرده و دلالت بر عصمت علی الاطلاق آنان علیهم السلام می کند.
آیه مباهله؛ "... ِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ‏ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ"؛ (آل عمران: ۶۱)
 بگو بیایید دعوت کنیم فرزندانمان را و فرزندانتان را و زنانمان را و زنانتان را و ما خودمان را و شما خودتان را سپس مباهله کنیم:
 پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
که امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به عنوان نفس نفیس و شخص شخیص رسول اکرم صلوات الله علیه وآله، و همین طور خاندان ایشان را به عنوان شریکان ایشان در ابلاغ رسالت معرفی می کند.
آیه مودت؛ "قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ‏ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏"؛ (شوری: ۲۳)

بگو (ای پیامبر) من برای آن چه از خدای برای شما آورده ام (از معرفت، هدایت، حقیقت، دیانت، و جنت) مزدی نمی خواهم؛ مگر دوست داشتن شدید و دوستی کردن با آن بانویی که نزدیکتر از همه به من است و نزدیکانم؛ که دلالت بر وجوب دوست داشتن شدید و دوستی کردن با ساحت مقدسه زهرای اطهر و خاندان رسالت صلوات الله علیهم اجمعین می کند.
آیه اکمال دین؛ "... الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ‏ لَكُمْ‏ دينَكُمْ‏ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً"؛ (المائده: ۳)
امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم و خرسند شدم که اسلام دینتان باشد.
 که نشانه ولایت امیر المومنین علیه السلام به عنوان حقیقت همه دین، و وجوب التزام به آن می باشد؛ که ظاهر بی باطن ناقص و بیهوده، و باطن بی ظاهر ناقص و فاسد است.
آیه انّما؛ "إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ‏ راكِعُون‏"؛ (المائده: ۵۵)
جز این نیست که ولیّ (مالک و مَلِک) شما خداست و رسولش و کسانی که ایمان آورده؛ همانان که نماز را برپا می دارند و زکات می دهند در حالی که در رکوع هستند.
که نشانه یکی بودن ولایت خدای متعال و رسولش و امیرالمومنین و ائمّه علیهم السلام می باشد.
جسارتاً عرض می کنم: اگر در مورد وجود مبارک رسول اکرم و امیرالمومنین و اهل بیت ایشان علیهم السلام به جز این آیه، هیچ نشانه دیگری نبود، همین آیه به تنهایی کفایت از بیان همه مقامات و کمالات الهیه برای آنان می کرد.
آیه اطاعت از...اولوالامر؛ "يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي‏ الْأَمْرِ مِنْكُم‏"؛ (نساء: ۵۹)
ای کسانی که ایمان آوردید از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولوالامر (ولایتداران؛ صاحب کاران؛ کارگردانان) اطاعت کنید.

نشانه است بر این که وجود مبارک امیر المؤمنین و ائمّه علیه و علیهم السلام کارگردانان (اولوالامر)؛ امور الهی و صاحب کاران مردمان هستند؛ چرا که: خواست خدای متعال در تکوین و تشریع همان مشیّت و اراده الهیه آنان است؛ لذا: اطاعت از آنان بر خلایق فرض است.

واما آن چه از نصوص امامت و ولایت و خلافت وجود مبارک امیر المومنین علیه السلام بر زبان مبارک «وَ ما يَنْطِقُ‏ عَنِ‏ الْهَوى‏* إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ‏ يُوحى‏»؛ (النجم:۳)؛  رسول اکرم صلی الله علیه وآله جاری شده صدها حدیث است که از شدت کثرت آنها، ناباوران به منزلت اعلای ایشان در رابطه با خدای متعال و رسول او، نتوانستند آنها را نقل نکنند؛ لذا: کتابهای آنها مشحون از آن احادیث می باشد، که تالیف کتابی از آنها «موسوعه امامت» در ۴۰ مجلد است.
نمی از یم از آن همه حدیث و نص در مورد مولای ما به عنوان نمونه احادیث ذیل است:
حدیث طیر؛ انس بن مالک گوید:
کان عند النبی صلی الله علیه و آله طائر قد طبخ له، فقال: "اللهم ائتنی باحبّ خلقک الیک یاکل معی، فجاء علیّ علیه السلام فاکل معه منه".
(بحارالانوار۳۸: ۳۵۵ از الطرایف؛ سنن الترمذی۵: ۳۰۰)
نزد پیامبر صلی الله علیه وآله پرنده ای بود که برای ایشان پخته شده بود، پس فرمودند: خدایا محبوب ترین خلق ات نزد خودت را بیاور که با من بخورد؛ آنگاه علی علیه السلام آمد، سپس با ایشان از آن میل فرمودند.

حدیث رایت؛ امام صادق علیه السلام فرمودند:
 "انّ النبی صلی الله علیه و آله قال یوم خیبر: لاعطین الرایه غداً رجلاً یحبّ الله و رسوله و یحبّه الله و رسوله ما یرجع حتی یفتح الله علی یدیه؛ فدفع الرایه الی علی علیه السلام ففتح الله تعالی علی یدیه".
(علل الشرایع: ۱۶۲؛ صحیح بخاری۳: ۱۰۸۶)

به راستی که حتما فردا پرچم را به مردی می دهم که خدا و رسولش را دوست می دارد و خدا و رسولش او را دوست می دارند، باز نمی گردد مگر این که خدا به دست او فتح می کند؛ آنگاه پرچم را به علی علیه السلام داد؛ پس خدای متعال به دست او فتح کرد.

حدیث منزلت؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمودند:
 "انت منّی بمنزله هارون من موسی الّا انّه لا نبیّ بعدی".
(روضه الواعظین ۱: ۸۹؛ تاریخ ابن عساکر ۱: ۲۸۵)
تو نسبت به من به منزله ی هارون نسبت به موسی هستی مگر آن که پیامبری بعد از من نمی باشد.

حدیث مدینه العلم؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
"انا مدینه العلم و علیّ بابها فمن اراد العلم فلیات الباب".
(بحارالانوار ۴۰: ۲۰۶ از العمده؛ المستدرک علی الصحیحین ۳: ۱۳۷)
من شهر علمم و علی درب آن است؛ پس هر که خواهان علم باشد باید که از درب آید.

حدیث غدیر؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر در حالی که دست علی را گرفته بودند فرمودند:
 "من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه".
 (الاحتجاج ۱: ۶۰؛ تاریخ بغداد ۸: ۲۸۹)
هر که من مولای اویم؛ (بر او اولویت و ولایت دارم)؛ پس: این علی است که  مولای اوست.

حدیث ثقلین؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند:
"انّی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا بعدی کتاب الله و عترتی اهل بیتی و انّهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض"
(ارشادالقلوب ۱: ۱۳۱؛ صحیح مسلم ۷: ۱۲۲)
همانا من دو چیز گرانقدر میان شما بجا می گذارم مادام که بدان دو آمیخته و درآویخته باشید هرگز بعد از من گمراه نمی شوید: کتاب خدا و خاندانم؛ اهل بیتم، و آن دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا آن که در حوض بر من وارد شوند؛ (یعنی: بامن در روح فاطمی؛ حوض، و نور علوی؛ کوثر در آمیزند).  

علاقمندان به شرحی از مقامات و کمالات ایشان و فهرست پردازش شده از احادیث و نصوص مربوط به آن حضرت به کتاب "تمنای قبسی از آتش طور" مراجعه فرمایند.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید