خلقت؛ ظهور
ظهور؛ ظهور زیبایی
شریعت؛ آئین و فرایند ظهور
غیبت؛ برآیند نکبت زشتی و تاریکی

حضور ولایی صاحبان ولایت الهیه از جمله بر مدرکات انسان، او را ناتوان از معرفت آنان و افعالشان می کند، مگر به تعریف و تفهیم خدای متعال. و از اهم آن معارف و علوم، معرفت ساحت مقدسه امام زمان علیه السلام و حقیقت غیبت و ظهور و حکمت های آن هاست.

اصلا حقیقت خلقت، خلق حقیقت الهیه و ظهور مقام نورانی حبیب حق تعالی برای اوست. و سپس بسط و گسترش همان در بدنه خلقت، و تشریع آئینی که براساس آن، آن محبوب الهی از ناحیه هر بنده مختاری سر برآورده، شکفته شود.

هر فاعلی در فعل خود ظاهر شده و جلوه می کند؛ هر فعلی پیش از تعریف خود جلوه گاه فاعل خود است و تعریف او ؛ و چنین است که خلقت جلوه گاه حق تعالی  به حبیب خود است و تعریف او ، که فعل اوست ،بدون آنکه دیده شود ، و افعال وجود مبارک حبیب و احباء او ؛ ولی و اولیاء او ، ظهور و جلوه آنانند و تعریف آنان برای حق تعالی ؛ چرا که بفرموده امام حسین علیه السلام:« رضا الله رضانا اهل بیت ؛        »

و چنین است تجلی ولایت الهیه رسول الله صلی الله علیه و آله السلام وحقیقت  نبوت ایشان ، از ناحیه مقدسه حضرت امیر علیه السلام -که نفس نفیس ایشان می باشند - و ولایت الهیه معظم له ، و معرفی ایشان به همین عنوان ، و بکرات و مرات ، خصوصا در مواقع و مواقفی مانند غدیر و مباهله ،

و همچنین است کربلا که جلوه گاه و ظهور امام حسین علیه السلام است ، به تحمل مشتاقانه اعظم مصائب ،برای خدای متعال ، که عالم را به آتش کشیده ، و گزارشگر این جلوه جلیل جمیل  خود خدای متعال است که به آن سوگند می خورد:« کهعیص» ، و وجود مبارک زینب کبرا که فرمود : « ما رأیت الا جمیلا » .

و نیز همچنین است ظهور ساحت مقدسه صاحب الزمان علیه السلام که با آن همه  حسن الهی ، قیامت صغرا است ، بدلیل محدودیت عالم دنیا ؛ پس چه خواهد بود قیامت کبرا در عظمت و جلالت در محدودیت بی حد عالم عقبا.

و باز همچنین است تدین بی ولایت ولی الله که قبول در گاه الهی نیست ؛ چرا که صورت بی معناست ، و خدای متعال به اعلا صوت در غدیر اعلام فرموده که صورت دین مردمان  ، با حقیقت و معنای ولایت الهیه علی و آل علی علیه وعلیهم السلام است که کامل شده و تمامیت می یابد ،  و گرنه بی معنی و  ناقص و باطل است.

از منظری جریان نبوت و رسالت و سپس امامت، براین اساس معنی می شود: هدایت بندگان مختار برای اینکه خود جلوه گاه حقیقت حبیب الهی شوند؛ پس آنگاه به انتظار آن تمام حسن الهی و کمال صدق و عدل حبیب او باشند.

با این توصیح که: پیام الهی توسط نبی و رسول در هر شرایطی بایستی به مخاطبین ابلاغ شود، ولی اقامت امامت امام موکول به اقبال مامومین و مخاطبین می باشد. و چنین است دلیل پیدایی غیبت و نهان زیستی امام در  جریان امامت، برای حفظ جان وجود مبارک وی، به سبب کوتاهی ما مردمان در ایجاد امنیت برای او، و محافظت از ایشان، و مدد حضرتش در زدودن زشتی زشت خویان از زمین، و برقراری جلوه های زیبایی وجود مبارک خود در آن.

از جمله نکات بسیار مهم و قابل توجه که در احادیث مربوط به غیبت لحاظ بوده و در تجربه، وجدانی و عیانی است، نکبت غیبت به دلیل عدم دخالت و تصرف معمول ایشان در امور زندگی فردی و جمعی، با وجود مبسوط الید بودن حضرتش می باشد.

از تعبیر «خورشید پس ابر»؛ (کمال الدین۲۵۳:۱ از رسول اکرم صلی الله علیه و آله؛ ۹۹۲۰۷:۱ از امام صادق علیه السلام، و ایشان از امام باقر علیه السلام، هم ایشان از امام سجاد علیه السلام؛ ۲: ۴۸۵ توقیع مبارکه امام زمان علیه السلام)؛ که در جواب از نحوه بهره مندی از ساحت مقدسه ایشان فرموده اند؛ و متاسفانه به غلط به نحوه  بهره رساندن حضرتش به ماسوی معنی شده، در حالیکه سوال از نحوه بهره مندی ما از ایشان در غیبت است که دسترسی به ایشان نیست،؛و ما هر نوع درخواستی از حضرتش داریم .
 از این حدیث دو معنی مستفاد می شود:
اولی ناظر به همان جواب از سوال نحوه بهره مندی از ساحت مقدسه ایشان است، که از جمله جاهایی که توضیح این جواب آمده، کتاب «گل سرخی از خراب آباد» است،

 و دیگری بیان نحوه دخالت ایشان در امر مردمان؛ اعم از فردی و اجتماعی؛ و البته در هر موردی به قدر و به نحوی که رأیشان اقتضا کند؛ به تعبیر قرآن مجید: «بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء»؛ (مائده: ۶۴)، و «یحکم ما یرید»؛ (مائده: ۱)، و «یفعل ما یشاء»؛ (آل عمران: ۴۰، حج: ۱۸). که مشیت و اراده و فعل او الهی است؛ که او خلیفة الله و ولی الله است.

فهم کاربردی از این جواب در سوال از نحوه بهره مندی از ایشان، همان حکم اول تقواست؛ یعنی: سعی در دوام توجه به دیده شدن ما از طرف آن حضرت؛ در حالیکه ما ایشان را نمی بینیم؛ یعنی:

سعی در دوام توجه به حضور ولایی و احاطی آن حضرت، در درون و بیرون عالم و ما. این روش همان دستورالعمل و حکم اول تقواست، و تقوا در دین الهی و احکام اصلی آن در بندگی، شاه کلید نیل به مقامات و کمالات الهیه و اعلای آن است.

نکبت اصلی در غیبت، گم کردن خود ایشان و غیبت معرفت ایشان است، تا جایی که «یرونه و لایعرفونه»؛ (کمال الدین۲: ۳۵۱ از امام صادق علیه السلام)؛ در حالی که شناختن هر کسی به ظاهر و به صورت، کمترین حد از شناخت او است، «یرونه و لایعرفونه»؛ در حالی که او را می بینند، با این همه نمی شناسندش.

و از نکبت های غیبت، گم کردن معرفت هر چیزی و هر خیری است( باب ۸۶)؛ چرا که: آن وجود مبارک، خلیفه رسول صلی الله علیه و آله است که فرمود:

 «اول ما خلق الله نور نبیک -یا جابر- ثم خلق منه کل خیر»؛ (بحارلانوار۱۵: ۲۴ ؛ ۲۵: ۲۲؛  ۵۴: ۱۷۰)؛ و چنین است که در ایام امامت امام هر زمان و ولی هر عصری ، «خلق منه کل خیر»؛ هر خیری در خلقت الهیه از مقام نورانی ایشان خلق می شود؛ (همان) .

حقیقت هر چیزی وخیری در خلقت الهی از مقام نورانی ایشان خلق شده؛ پس:

۱. اگر به وجود مبارک ایشان معرفتی نبوده باشد، نسبت به حقیقت هیچ چیزی وخیری، در تکوین و در تشریع، کسی معرفت نخواهد داشت.

 و این در حالی است که به فرمایش امیر علیه السلام: «قیمة کل امرء و قدره معرفته»؛ (معانی الاخبار: ۱ ، امام صادق از امام باقر علیهما السلام).

و کمی از تحلیل و تعلیل حدیث شریف« من مات و لایعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه» اینست؛ یعنی: بی معرفت امام زمان علیه السلام بویی از معرفت و حقیقت و اسلام و ایمان به مشام دل و جان نخواهد خورد( باب های ۸۶ ، ۸۷)؛ که بی معرفت اصل، معرفت فرع ممکن نیست.

۲. آن حقیقت الهیه تاکنون همیشه غایب بوده. و ناظر بر آن قران مجید است و آیه شریفه « یومنون بالغیب» در اول سوره بقره و روایت ذیل آن که « الغیب: الحجة الغایب» و سایر ایات ناظر بر غایب بودن بودن آن حقیقت الهیه. و در سال  ۲۵۵ و یا ۲۶۰ قمری این حقیقت (غایب بودن حقیقت الهیه و غیبت حجت) آشکار شده.

۳. بر این اساس « ظهور» ظاهر شدن آن حقیقت از هر جایی است که او حاضر در باطن آنست. و چنین است که بقول حافظ: « جهان بس فتنه خواهد شد از آن چشم و از آن ابرو »؛
و چنین است که ظهور، ظهور همه حسن الهی است، پس آنگاه کدام دل سنگ است که بتواند دامن از کف ندهد؛ مگر آن دو دزد شقی و هر کسی که از حوض  ان دو خورده باشد.
و چنین است ترکیب شدن دل و گل هر  خلقی از حق تعالی، با معرفت و محبت او، هنگامی که آن حقیقت الهیه  درون او، بیرونی می شود؛ از او ظاهر می شود .
و چنین است که به آن هنگام شیون شیدائی از همه فراز می شود.
حال خود را در دیدن بار نخست کعبه مکرمه؛ بیت الله بیاد دارید؟: های های گریه بی بهانه . حال ، بیت الله کجا و ولی الله کجا ؟! بقیة الله کجا؟!
او همان «یدالله» است که خدای متعال در پایان سوره یس از او یاد می فرماید که او سلطان عالم ملکوت است؛ پس: او بر جان و دل آدمیان حاکمیت دارد، و چنین است که در ظهور خود، بعد از دلبری از آنان، آدمیان را بر تقوای الهی که شاه کلید ارتقاء در مقامات و کمالات است، همدل و همنفس خواهد فرمود: « جامع الکلمة علی التقوی»؛ (فرازی از دعای ندبه)، و چنین است سبب سر و  سامان یافتن انسان و جوامع انسانی .

خلاصه آنکه اقامه دین با محوریت تقوا و خداداری- چه در فرد و چه در جمع- بدیان دین شدنی است ،و اقامه مردمان به قسط و عدل ، به همو که دیان دین و جامع کلمه بر تقوا ،و  سلطان عالم ملکوت ، و مالک و ملک دل و جان مردمان است ، ممکن است .

و باتوجه به این معنا که اقامه امامت و ولایت امام  چه در فرد و چه در جمع بستگی به اقبال و عزم مأموم و مأمومین دارد  ، می توان در یافت که رخت بر بستن امامت و ولایت وجود مبارک  اهل بیت علیهم السلام در عینیت جامعه و اوج گرفتن و شدت یافتن آن با غیبت ، نشانه اکید از عدم اقبال و نبودن عزم راسخ در مردمان نسبت به حضور و ظهور وجود مسعود آن حضرت است، و « حکایت همچنان باقی ».


و این به معنای شدت نیاز و بلکه وجوب دست بکار شدن و داشتن طرح و برنامه و تلاش  ،  در خرد جامعه، و در کلان بین الملل ،  در جهت تسهیل و تعجیل در ظهورآن جان جانان جهان و انسان است ؛
همچنانکه مخالفین شیطانی مهدویت ،از روز مطرح شدن این اعتقاد،دست بکار تخریب علمی و عملی  آن شده ، و امروزه مثلث شوم صهیونیسم-فراماسونری- بهائیت با اتحاد و وابستگی و همکاری با یکدیگربه این امر مشغولند ؛ تشکیل دولت غاصب و تمام تحرکاتی که در رابطه با آن است،در رابطه با همین معنا و اعتقاد و برای پیش گیری از تحقق آن و تغییر در مسیر تاریخ می باشد.

و از نکبت های غیبت، از جنبه معرفتی ،از دست دادن فهم عمیق و دقیق و درست نسبت به خوبی خوبی ها ،و بدی بدی ها ؛  نیکی نیکی ها، و زشتی زشتی هاست ؛ که از آثار آن کمرنگ شدن تقید به باید ها و نباید ها در رفتار ها است ؛ مگر کسانی که ایمان به امامت و ولایت الهیه حضرتش در قلبشان ثابت شده است .
 
واز نکبت های غیبت از جنبه عملی ،
سخت بودن خوب بودن و رعایت خوبی  هاست؛ اگرچه ظاهرا ساده باشند؛( باب ۸۰).

و نیز از جمله آن ها: کم بها و کم اثر و کم نتیجه بودن نیکی ها ، به دلیل زنگ زدن دلهای مردمان و غبار گرفتن آنها به دلیل غفلت از صاحب الزمان علیه السلام است، و برعکس در باره بدی ها.

 

و این همه از نکبت های غلیظ غیبت؛ به دلیل اسارت ما در طبیعت، و قاعده «از دل برود هر آنچه از دیده برفت»، غفلت از آن نازنین است که مصدر همه معایب و نواقص معرفتی و عقیدتی و رفتاری ما در مبحث امامت و ولایت و حقیقت اطاعت و بیعت در آن، شده است.

و این همه که عرض شد غیر از بیداد بی امان ستمکاران در مجال غیبت حضرتش از عینیت عالم است؛( باب های۸۱ ، ۸۵ ).

و توضیح بیشتر آن، آن که:

ما وجود مبارک ائمه علیهم السلام را بر حق می دانیم، ولی احساس این که آنان علیهم السلام امام و ما مأموم هستیم، نداریم؛ و توجه به اینکه آنان ولی امر و صاحب کار ما و ما از آن آنان و کارگر آنان علیهم‌السلام هستیم، نداریم.

و بدتر از نداشتن آن، ندانستن آن است؛ متذکر نبودن به آن است؛ جهل مرکب به آن است، که داریم و از نوع غلیظ آن هم داریم ، و آن گمان این است که چون ان را می دانیم ، پس معنا و حقیقت  انرا نیز دارائیم.

السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده( فرازی از زیارت آل یس)

از منزلت ولایی الهی حضرتش از طرفی  و از طرف دیگر وظیفه شیعه در قبال ایشان که همان عهد و میثاق موکد در خلقت از ادمیان در رابطه با التزام به  وجود مبارک ایشان و قبول ولایت ( مالکیت و ملکیت)آن حضرت است (باب ۸۰) ، به سادگی فهم می شود که با وجود غیبت کبرای عالمگیر،فرج فردی مقدور است ؛ ( باب ۸۴) :

 و اما راه کار بهره مندی از ایشان به نحو والا و فراگیر در زندگی:
اگر مى خواهيد، او را داشته باشيد، بايد او را مالک داشته هاى خود بدانید،

و اگر خواسته باشید او شما را داشته باشد، بايد او را مالک خود بدانید؛
و سپس به لوازم هر کدام مقید باشید.
 البته ورود به هر کدام موکول به قبولی ایشان است؛ و گرنه بايد که ناز او را كشيد، كه نازش كشيدنى است.

بعضی از حرفها چرت آدم را پاره می کنند؛ این حرف هم از آن حرفهاست:
این چند دهه عمر را چه  می کردیم؟ و چه شیعه ای برای امام زمان علیه السلام، و چه خادمی برای آقا و سرور و ولی امر (صاحب کار) خود بوده ایم که برای یک بار هم حضور وجود معظم له را در خانه خود نیافته ایم؟!!؛ احساس نکرده ایم؛ یعنی:

 ایشان حتی یک بار هم فرش خانه ما را با پای مبارک خود متبرک نفرموده اند!!؟ معنی این امر یعنی چه؟!؛ یعنی: خانه، خانه بیگانه بوده؟!

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید