ح ۳۹ . معنای سلام و صلوات بر رسول خدا صلی الله علیه و آله ؛ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: مَا مَعْنَى السَّلَامِ‏ عَلى‏ رَسُولِ اللَّهِ‏ صلى الله عليه و آله ؟ فَقَالَ: «إِنَّ اللَّهَ- تَبَارَكَ و تَعَالى‏- لَمَّا خَلَقَ‏ نَبِيَّهُ و وصِيَّهُ و ابْنَتَهُ و ابْنَيْهِ و جَمِيعَ الْأَئِمَّةِ، و خَلَقَ شِيعَتَهُمْ، أَخَذَ عَلَيْهِمُ‏ الْمِيثَاقَ‏، و أَنْ يَصْبِرُوا و يُصَابِرُوا و يُرَابِطُوا ، وَ أَنْ يَتَّقُوا اللَّهَ؛ و وعَدَهُمْ أَنْ يُسَلِّمَ لَهُمُ الْأَرْضَ الْمُبَارَكَةَ و الْحَرَمَ الْآمِنَ‏، و أَنْ يُنَزِّلَ‏ لَهُمُ الْبَيْتَ الْمَعْمُورَ، و يُظْهِرَ لَهُمُ السَّقْفَ الْمَرْفُوعَ‏ ، و يُرِيحَهُمْ مِنْ عَدُوِّهِمْ و الْأَرْضِ‏  الَّتِي يُبَدِّلُهَا اللَّهُ مِنَ السَّلَامِ‏ و يُسَلِّمُ مَا فِيهَا لَهُمْ‏، لَاشِيَةَ فِيهَا- قَالَ: لَاخُصُومَةَ فِيهَا لِعَدُوِّهِمْ‏ - و أَنْ يَكُونَ لَهُمْ فِيهَا مَا يُحِبُّونَ؛ و أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله عَلى‏ جَمِيعِ الْأَئِمَّةِ وَ شِيعَتِهِمُ‏ الْمِيثَاقَ بِذلِكَ، و إِنَّمَا السَّلَامُ عَلَيْهِ‏ تَذْكِرَةُ نَفْسِ الْمِيثَاقِ، و تَجْدِيدٌ لَهُ عَلَى اللَّهِ لَعَلَّهُ‏ أَنْ يُعَجِّلَهُ‏ - جَلَّ و عَزَّ- و يُعَجِّلَ‏ السَّلَامَ لَكُمْ بِجَمِيعِ مَا فِيهِ‏» :

(داود بن كثير رقى گويد:) به امام صادق عليه السلام عرض كردم: معنى سلام بر رسول خدا چيست؟
فرمودند: همانا خداى تبارك و تعالى (در عوالم پیش از دنیا) پيامبرش و وصى ایشان و دختر و دو پسرشان و امامان ديگر و همه شيعيان را خلق فرمود، و از آنها پيمان گرفت كه (در بلاها) صبر كنند و (در برابر دشمنان خدا ) پايدارى كنند و (با یکدیگر ) در ارتباط باشند و این که خدادار زندگی کنند.
و خدا به آنها وعده فرمود كه زمين مبارك و حرم امن را تسليمشان كند ، و بيت المعمور را برايشان نازل فرماید ، و سقف افراشته را برای آنها نمايان سازد ، و ايشان را از دشمنشان و از آفات زمين - كه خدا به جهت سلامتى آنها از شرور تبديل فرموده - آسوده كند ، و آنچه را در زمين است تسلیم ایشان سازد ، و لكه‏ اى در آن نباشد (يعنى) در زمين ناسازگارى با دشمن وجود نداشته باشد- ، و هر چه را دوست داشته باشند، در زمين براى آنها موجود باشد. و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از همه امامان و شيعيانشان اين پيمان را گرفتند؛ و سلام بر آن حضرت يادآورى اين پيمان و تجديد آنست بر خداوند ، تا شايد خداى جل و عز در رسيدن وقت اين پيمان تعجيل فرماید  و سلامت و سازش را با تمام آنچه در آن پيمان بود، براى شما به زودی آماده سازد.

توضیح بیشتر این که :
نقطه مرکزی در معنی « صلاة » ، « توجه » است ؛ پس: معنی  آیه شریفه که امر بر صلوات برایشان می کند ، این است که: خدای متعال دائما به وجود مبارک یگانه حبیب و عزیزش ، توجه دارد ؛ لذا : آنچه در خلقت و شریعت الهی است ، به طفیل او و بولایت او و برای اوست؛ حال  تکلیف شما بندگان مختار که دعوت به ایمان شده و آشنا به آن هستید این است که اگر قصد بندگی خداپسندانه و خداپسند شدن دارید، با تأسی به حق تعالی و در همراهی با او ، با دوام توجه به او و فرستادن صلوات به ایشان ، خود را  تسلیم تسلیم او کنید.

ح ۴۰ . تدبیر امور الهی به ولایت رسول الله  صلی الله علیه و آله صورت می گیرد ؛ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ صَفِيِّكَ‏ وَ خَلِيلِكَ‏ و نَجِيِّكَ‏ ، الْمُدَبِّرِ لِأَمْرِكَ» :

از امام صادق عليه السلام فرمودند: پروردگارا! توجه خاص فرما بر محمد برگزيده و دوست و هم رازت كه تدبيركننده امر تو است.

سابقا هم مکرر عرض شده که خلق اول که حقیقت بلاتعین وجود مبارک حبیب حق تعالی ؛ محمد مصطفی صلی الله علیه و آله است ، تنها حقیقتی است که خدای متعال بالمباشره در خلق آن عمل فرموده ، و آنچه پس از آن در خلقت و شریعت رخ داده و می دهد به ولایت ایشان که به ولایت الله عمل می کند ، عمل شده ؛ لذا: به این ترتیب در تدبیر و تقدیر امور با اصالت وجود مبارک ایشان که ولایتشان از ناحیه مبارکه امارت نفس نفیس ایشان ؛ یعنی: امیر مومنان اعمال می گردد ، و با محوریت رعایت و رضایت روح و قلب مطهر و مقدس معظم له ؛ یعنی: حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها ، و بامباشرت وجود مبارک ولی وقت که خلیفه ایشان است ،  انجام می شود.

و چنین است که از اعلی مرتبه تا ادنی مرتبه چه در تدبیر و تقدیر امور در خلقت ، و چه در تشریع امور در شریعت ، به ولایت و امارت الهیه و با مباشرت وجود مبارک ولی الله عمل شده ؛ لذا: فعل منسوب به خدای متعال است ، و  چنین است که عرض می شود : « یا من له التدبیر و التقدیر ؛ فرازی از دعای مشلول» که اسمی از  اسامی ترکیبی حق تعالی است و اسم او غیر او می باشد، در حالیکه مراد از آن، اوست؛ الحمدلله اولا و آخرا.

 

بَابُ‏ مَوْلِدِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ‏ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْه‏(۱۱۳)

ح ۱ . از لوازم طهارت وجود مبارک اهل بیت علیهم السلام که در آیه تطهیر ( احزاب : ۳۳ ) از آن خبر داده شده ، طهارت اصلاب پدران و ارحام مادرانی است که ذره وجود جسمانی آنان علیهم السلام در آن مسیر انتقال یافته تا به آخرین منزل خود برسد .
از جمله شاخصترین افراد الهی در این مسیر ، وجود مبارک فاطمه بنت اسد علیهاالسلام والده گرامی امیر المؤمنین و ، و وجود مارک حضرت ابوطالب علیه السلام پدر عالی مقام آن حضرت می باشد  ،که از فضایل ایشان در مطالب پیش رو گفتگو خواهد شد ؛ و از جمله آنها  :
  آگاهی جناب ابوطالب علیه السلام به فضائل امیرالمؤمنین سلام الله علیه قبل از ولادت ایشان می باشد ؛ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: «إِنَ‏ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَدٍ جَاءَتْ إِلى‏ أَبِي طَالِبٍ لِتُبَشِّرَهُ‏ بِمَوْلِدِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله، فَقَالَ‏ أَبُو طَالِبٍ: اصْبِرِي‏ سَبْتاً أُبَشِّرْكِ‏ بِمِثْلِهِ إِلَّا النُّبُوَّةَ» وَ قَالَ: «السَّبْتُ ثَلَاثُونَ سَنَةً، و كَانَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله‏ وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام‏ ثَلَاثُونَ سَنَةً»:

امام صادق عليه السلام فرمودند: فاطمه بنت اسد نزد ابوطالب آمد تا او را به ولادت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مژده دهد، ابوطالب فرمود: يك "سبت" صبر كن، من هم تو را به شخصى مانند او غير از نبوت مژده خواهم داد . امام صادق عليه السلام فرمودند: "سبت" ۳۰ سال است و فاصله ميان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام سى سال بود.

 

ح ۳ . شوق شدید بانو فاطمه بنت اسد به رسول خدا صلی الله علیه و آله و دلبستگی و ایمان  به معظم له ؛ لذا: قبول رنج و سختی بسیار در رسیدن به ایشان ؛  عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام، قَالَ: «إِنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَدٍ أُمَّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام كَانَتْ أَوَّلَ امْرَأَةٍ هَاجَرَتْ‏ إِلى‏ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله مِنْ مَكَّةَ إِلَى الْمَدِينَةِ عَلى‏ قَدَمَيْهَا، و كَانَتْ مِنْ أَبَرِّ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ‏ صلى الله عليه و آله:

امام صادق عليه السلام فرمودند: فاطمه بنت اسد مادر اميرالمؤمنين نخستين زنى بود كه پياده از مكه به مدينه به سوى پيامبر صلی الله علیه و آله مهاجرت كرد و از همه مردم نسبت به پيامبر نیکورفتار تر بود.

•  و متقابلا از توجهات ویژه رسول خدا صلی الله علیه و آله به ایشان و جلوه هائی از عظمت شأن معظم لها اینکه:

 فَسَمِعَتْ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله و هُوَ يَقُولُ: إِنَّ النَّاسَ يُحْشَرُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عُرَاةً كَمَا وُلِدُوا، فَقَالَتْ: وا سَوْأَتَاهْ‏ ، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: فَإِنِّي أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يَبْعَثَكِ كَاسِيَةً؛
 و سَمِعَتْهُ يَذْكُرُ ضَغْطَةَ الْقَبْرِ، فَقَالَتْ: وا ضَعْفَاهْ، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: فَإِنِّي أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يَكْفِيَكِ ذلِكِ:

( ۱ ) از پيامبر شنيد كه مي فرمودند: مردم روز قيامت برهنه مادر زاد محشور شوند ، پس گفت: واى از اين رسوائى! پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به او فرمودند: همانا من از خدا مسألت می کنم كه تو را پوشیده محشور فرماید،
( ۲ )و نيز از آن حضرت شنيد كه فشار قبر را يادآور مى‏ شدند. (فاطمه بنت اسد) عرض کرد: واى از ناتوانى!، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به او فرمودند: من از خدا مسألت می کنم تو را در آنجا کفایت کند.

•  عظمت اجر عمل ایشان که نشان از عظمت خداداری ( تقوا) ایشان است ؛ وَ قَالَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله يَوْماً: إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُعْتِقَ جَارِيَتِي‏ هذِهِ، فَقَالَ لَهَا: إِنْ فَعَلْتِ، أَعْتَقَ اللَّهُ بِكُلِّ عُضْوٍ مِنْهَا عُضْواً مِنْكِ مِنَ النَّارِ:

( ۳ ) روزى به رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله عرض كرد: من مي خواهم اين كنيز خود را آزاد كنم، آن حضرت به او فرمودند: اگر چنين كنى، خدا در برابر هر عضوى از او يك عضو تو را از آتش دوزخ آزاد كند .
 
•  عظمت بانو فاطمه بنت اسد در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله ؛ فَلَمَّا مَرِضَتْ، أَوْصَتْ إِلى‏ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله، و أَمَرَتْ أَنْ يُعْتِقَ‏ خَادِمَهَا ، و اعْتُقِلَ‏ لِسَانُهَا، فَجَعَلَتْ تُومِيُ إِلى‏ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله إِيمَاءً، فَقَبِلَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله وصِيَّتَهَا :

( ۴ ) پس چون بيمار شد، به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله وصيت كرد و سفارش نمود خادمش را آزاد كنند ، در حالیکه زبانش بسته شده بود ؛ لذا به پيامبر  اشاره كرد و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله وصيتش را پذيرفتند.

•  عظمت مصیبت وفات بانو فاطمه بنت اسد سلام الله علیها بر رسول اکرم و امیرالمؤمنین صلی الله علیهما و آلهما ؛ فَبَيْنَمَا  هُوَ ذَاتَ يَوْمٍ قَاعِدٌ إِذْ أَتَاهُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام و هُوَ يَبْكِي، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: مَا يُبْكِيكَ؟ فَقَالَ: مَاتَتْ أُمِّي فَاطِمَةُ :

( ۵ )پس روزى پيامبر نشسته بودند كه اميرالمؤمنين سلام الله علیه گريان وارد شدند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به ایشان فرمودند: چرا گريه ميكنى؟ عرض کردند: مادرم فاطمه فوت كرد.
 فَقَالَ‏ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: أُمِّي‏ وَاللَّهِ‏، و قَامَ‏ عليه السلام مُسْرِعاً حَتّى‏ دَخَلَ، فَنَظَرَ إِلَيْهَا و بَكى‏ ، ثُمَّ أَمَرَ النِّسَاءَ أَنْ يَغْسِلْنَهَا :

پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: به خدا قسم مادر من بود؛ پس با شتاب برخاستند تا بر او وارد شدند و چون به او نگريستند گريان شدند. آنگاه به زنها دستور دادند غسلش دهند.

•  آنگاه با ایشان همان رفتار را فرمودند که با حضرت خدیجه سلام الله علیهما: پیراهن زیرین خود را که به تن مطهر خود چسبیده بود کفن او کردند؛ وَ قَالَ صلی الله علیه و آله : إِذَا فَرَغْتُنَ‏ فَلَا تُحْدِثْنَ شَيْئاً حَتّى‏ تُعْلِمْنَنِي‏ ، فَلَمَّا فَرَغْنَ أَعْلَمْنَهُ بِذلِكَ‏ ، فَأَعْطَاهُنَ‏  أَحَدَ قَمِيصَيْهِ‏ ، الَّذِي يَلِي جَسَدَهُ‏ ، و أَمَرَهُنَّ أَنْ يُكَفِّنَّهَا فِيهِ:

( ۶ ) و فرمودند: چون از غسلش فارغ شديد، كارى نكنيد تا به من خبر دهيد، آنها چون فارغ شدند، آن حضرت را آگاه ساختند. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله پيراهنى را كه ببدنشان مى‏ چسبيد (در زير مي پوشيدند) به آنها دادند تا در آن كفنش كنند.

•  و توجه دادن مسلمانان به جلالت شأن ایشان و فرزندشان امیر المؤمنین علیهماالسلام ؛ وَ قَالَ لِلْمُسْلِمِينَ: إِذَا رَأَيْتُمُونِي قَدْ فَعَلْتُ شَيْئاً لَمْ أَفْعَلْهُ قَبْلَ ذلِكَ‏ ، فَسَلُونِي‏: لِمَ فَعَلْتُهُ؟ :

( ۶ ) و به مسلمانان فرمودند: هر گاه ديديد من كارى كردم كه پيش از اين نكرده بودم، از من بپرسيد چرا اين كار را كردى؟

•  تدفین و تلقین حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها به دستان مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله صورت پذیرفت ؛ فَلَمَّا فَرَغْنَ مِنْ غُسْلِهَا و كَفْنِهَا ، دَخَلَ‏  صلى الله عليه و آله، فَحَمَلَ جَنَازَتَهَا عَلى‏ عَاتِقِهِ‏ ، فَلَمْ يَزَلْ‏ تَحْتَ جَنَازَتِهَا حَتّى‏ أَوْرَدَهَا قَبْرَهَا، ثُمَّ  وضَعَهَا، و دَخَلَ الْقَبْرَ، فَاضْطَجَعَ‏ فِيهِ‏، ثُمَّ قَامَ فَأَخَذَهَا عَلى‏ يَدَيْهِ حَتّى‏ وضَعَهَا فِي الْقَبْرِ، ثُمَّ انْكَبَ‏ عَلَيْهَا طَوِيلًا يُنَاجِيهَا، وَ يَقُولُ لَهَا: ابْنُكِ، ابْنُكِ‏، ابْنُكِ‏ ، ثُمَّ خَرَجَ، و سَوّى‏ عَلَيْهَا ، ثُمَّ انْكَبَ‏ عَلى‏ قَبْرِهَا، فَسَمِعُوهُ يَقُولُ: لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَ إيّاها ، ثُمَّ انْصَرَفَ :

چون زنان از غسل و كفنش فارغ شدند ، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله وارد شدند و جنازه را روى دوش كشيدند و همواره زير جنازه بودند تا به قبرش رسانيدند، سپس جنازه را گذاشتند و خود داخل قبر شدند و در آن دراز كشيدند، آنگاه برخاستند و جنازه را با دست خود گرفتند و داخل قبر قرار دادند، سپس خم شدند و مدتى طولانى با او نجوا مي كردند و مى‏ فرمودند: پسرت، پسرت ،پسرت، پس از قبر خارج شدند و روى قبر را هموار كردند، و باز خود را به روى قبر انداختند و مردم مي شنيدند كه مي فرمودند: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ‏ بار خدايا! من او را به تو مي سپارم»؛ آنگاه مراجعت فرمودند.

 

•    بیان فضیلت حضرت فاطمه بنت اسد در رفتار رسول خدا صلی الله علیه آله ؛ فَقَالَ لَهُ الْمُسْلِمُونَ‏: إِنَّا رَأَيْنَاكَ فَعَلْتَ أَشْيَاءَ لَمْ تَفْعَلْهَا قَبْلَ الْيَوْمِ؟ فَقَالَ: الْيَوْمَ فَقَدْتُ بِرَّ أَبِي طَالِبٍ‏، إِنْ كَانَتْ‏ لَيَكُونُ‏ عِنْدَهَا الشَّيْ‏ءُ فَتُؤْثِرُنِي‏ بِهِ عَلى‏ نَفْسِهَا وَ ولَدِهَا ، و إِنِّي ذَكَرْتُ الْقِيَامَةَ، و أَنَّ النَّاسَ يُحْشَرُونَ عُرَاةً، فَقَالَتْ: وا سَوْأَتَاهْ، فَضَمِنْتُ لَهَا أَنْ يَبْعَثَهَا اللَّهُ‏  كَاسِيَةً، و ذَكَرْتُ ضَغْطَةَ الْقَبْرِ، فَقَالَتْ: واضَعْفَاهْ، فَضَمِنْتُ‏ لَهَا أَنْ يَكْفِيَهَا اللَّهُ ذلِكَ‏، فَكَفَّنْتُهَا بِقَمِيصِي، و اضْطَجَعْتُ‏ فِي قَبْرِهَا لِذلِكَ، و انْكَبَبْتُ عَلَيْهَا، فَلَقَّنْتُهَا مَا تُسْأَلُ عَنْهُ؛ فَإِنَّهَا سُئِلَتْ عَنْ رَبِّهَا، فَقَالَتْ؛ و سُئِلَتْ عَنْ رَسُولِهَا، فَأَجَابَتْ؛ و سُئِلَتْ عَنْ ولِيِّهَا و إِمَامِهَا، فَأُرْتِجَ‏ عَلَيْهَا، فَقُلْتُ‏: ابْنُكِ، ابْنُكِ، ابْنُكِ‏ »:

مسلمانان عرض كردند: شما را ديديم كارهائى كرديد كه پيش از اين نكرده بوديد؛ فرمودند: امروز مهربانى ابوطالب را از دست دادم، آن بانو اگر چيز خوبى نزدش بود، مرا بر خود و فرزندانش مقدم مي داشت، من از روز قيامت ياد كردم و گفتم: مردم برهنه محشور شوند، او گفت: واى از اين رسوائى، من ضامن شدم كه خدا او را با لباس محشور فرماید، و از فشار قبر يادآور شدم. او گفت: واى از ناتوانى، من ضمانتش كردم كه خدا کفایتش فرماید، از اين جهت او را در پيراهنم كفن كردم و در قبرش خوابيدم و سر به گوشش گذاردم و آنچه از او ميپرسيدند تلقينش كردم. چون او را از پروردگارش پرسيدند جواب داد ، و چون از پيامبرش پرسيدند جواب داد ، اما چون از ولى و امامش پرسيدند، زبانش بسته شد ، من گفتم: پسرت، پسرت پسرت‏.

توضیح لازم اینکه: مشابه این امر در مورد والده ماجده امیر المومنین ؛ علیا مخدره حضرت فاطمه بنت اسد علیها سلام نیز بوده، که رسول اکرم صلی الله علیه و آله در آن مورد فرموده بودند: بگو پسرم، بگو پسرم، بگو پسرم. و این هر دو رفتار به دلیل منسوب بودن امیر علیه السلام به ایشان بوده که تواضعا و تادبا  اظهار نمی کرده اند.

 

ح ۳ . جلوه هائی دیگر از جلالت مادران رسول اکرم و امیرالمؤمنین صلی الله علیهم و آلهم ؛ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ: «لَمَّا وُلِدَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله، فُتِحَ لِآمِنَةَ بَيَاضُ فَارِسَ‏ ، وَ قُصُورُ الشَّامِ، فَجَاءَتْ فَاطِمَةُ- بِنْتُ أَسَدٍ أُمُّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ- إِلى‏ أَبِي طَالِبٍ ضَاحِكَةً مُسْتَبْشِرَةً، فَأَعْلَمَتْهُ مَا قَالَتْ آمِنَةُ، فَقَالَ‏  لَهَا أَبُو طَالِبٍ: و تَتَعَجَّبِينَ‏ مِنْ هذَا؟ إِنَّكِ تَحْبَلِينَ‏ و تَلِدِينَ بِوَصِيِّهِ و وزِيرِهِ» :

( ۷ ) (مفضل بن عمر گويد) شنيدم: امام صادق عليه السلام مى‏ فرمودند: چون رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله متولد شدند، سفيدى مملكت فارس و كاخهاى شام براى (مادرش) آمنه نمايان شد. فاطمه بنت اسد مادر اميرالمؤمنين سلام الله علیه خندان و شادان نزد ابوطالب آمد و آنچه را آمنه گفته بود به ایشان خبر داد: ابو طالب گفت: از اين تعجب ميكنى همانا تو هم وصى و وزير او را آبستن شوى و به دنیا آوری.

ح ۴ . آمدن حضرت خضر علیه السلام به درب منزل امیر علیه السلام، در روز شهات ایشان، و خواندن خطبه ای جامع در فضایل ایشان و اهل بیت ایشان و عرض تعزیت وتسلیت شهادت آن حضرت.

همانطور که عرض شد : نکته قابل توجه در این خطبه جامعیت آن در تعریف از ایشان و اهل بیت ایشان و فضایل آنان می باشد که نشانه از منزلت او در تشیع و معرفت و ولایت امیرالمومنین و اهل بیت علیه و علیهم السلام دارد:

  و  لَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام، ارْتَجَ‏ الْمَوْضِعُ‏ بِالْبُكَاءِ، و دَهِشَ‏ النَّاسُ كَيَوْمِ قُبِضَ‏ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله، و جَاءَ رَجُلٌ‏- بَاكِياً و هُوَ مُسْرِعٌ مُسْتَرْجِعٌ‏ وَ هُوَ يَقُولُ: الْيَوْمَ انْقَطَعَتْ خِلَافَةُ النُّبُوَّةِ- :

(اسيد بن صفوان مصاحب رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله گويد:) روزى كه اميرالمؤمنين عليه السلام قبض روح شدند، گريه شهر را بلرزه در آورد و مردم مانند روز وفات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله حیرت زده شدند، مردى گريان و شتابان و "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏" گويان آمد ( در نقل های مشابه فرموده اند این مرد جناب خضر بوده اند ؛ کمال الدین و تمام النعمه ۳۹۱:۲)  و در حالی که مى‏ گفت: امروز جانشینی نبوت بريده گشت.

•   امیرالمؤمنین سلام الله علیه کمال  بندگی حق تعالی ؛ .... فَقَالَ: رَحِمَكَ اللَّهُ يَا أَبَا الْحَسَنِ، كُنْتَ أَوَّلَ الْقَوْمِ إِسْلَاماً، و أَخْلَصَهُمْ إِيمَاناً، و أَشَدَّهُمْ يَقِيناً، و أَخْوَفَهُمْ لِلَّهِ‏، و أَعْظَمَهُمْ عَنَاءً ، و أَحْوَطَهُمْ‏ عَلى‏ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله‏، و آمَنَهُمْ‏ عَلى‏ أَصْحَابِهِ‏، و أَفْضَلَهُمْ مَنَاقِبَ‏ ، و أَكْرَمَهُمْ‏ سَوَابِقَ‏ ، وَ أَرْفَعَهُمْ دَرَجَةً، و أَقْرَبَهُمْ‏ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله‏، و أَشْبَهَهُمْ بِهِ هَدْياً و خَلْقاً وَ سَمْتاً و فِعْلًا، و أَشْرَفَهُمْ مَنْزِلَةً، و أَكْرَمَهُمْ عَلَيْهِ‏، فَجَزَاكَ اللَّهُ‏ عَنِ الْإِسْلَامِ و عَنْ رَسُولِهِ و عَنِ الْمُسْلِمِينَ خَيْراً :

... گفت:خدايت رحمت كند اى ابو الحسن؛ شما در اسلام از همه مردمان جلو ترید و در ايمان با اخلاص تر و صاحب يقينی محكمتر و از خدا ترسان تر و از همگان رنجیده ‏تر و بر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله با احتیاط بیشتر و نسبت به اصحابشان امين‏تر بودید. اوصافتان از همه برتر و گذشته تان از همه بخشنده تر و درجه‏تان از همه بالاتر و به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از همه نزديك ترید و در روش و اخلاق و راه و كردار به آن حضرت شبيه‏تر و مقامتان شريف‏تر و از همه نزدشان گراميتر بودید ؛ خدا شما را از جانب اسلام و پيامبر و مسلمانان پاداش خير دهد.

•  امیرالمؤمنین سلام الله علیه یگانه پیشرو آفرینش اند؛ قَوِيتَ‏ حِينَ ضَعُفَ أَصْحَابُهُ‏، و بَرَزْتَ‏ حِينَ اسْتَكَانُوا ، وَ نَهَضْتَ‏ حِينَ وهَنُوا، و لَزِمْتَ‏ مِنْهَاجَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله إِذْ هَمَّ أَصْحَابُهُ‏ ، كُنْتَ‏ خَلِيفَتَهُ حَقّاً، لَمْ تُنَازَعْ‏  و لَمْ تَضْرَعْ‏ بِرَغْمِ‏ الْمُنَافِقِينَ‏ و غَيْظِ الْكَافِرِينَ و كُرْهِ الْحَاسِدِينَ وَ صِغَرِ الْفَاسِقِينَ، فَقُمْتَ بِالْأَمْرِ حِينَ‏ فَشِلُوا ، و نَطَقْتَ‏ حِينَ تَتَعْتَعُوا ، و مَضَيْتَ بِنُورِ اللَّهِ‏ إِذْ وقَفُوا، فَاتَّبَعُوكَ‏ فَهُدُوا، و كُنْتَ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً، و أَعْلَاهُمْ قُنُوتاً ، وَ أَقَلَّهُمْ‏ كَلَاماً، و أَصْوَبَهُمْ نُطْقاً ، و أَكْبَرَهُمْ‏ رَأْياً، و أَشْجَعَهُمْ قَلْباً، و أَشَدَّهُمْ يَقِيناً ، وَ أَحْسَنَهُمْ عَمَلًا، و أَعْرَفَهُمْ بِالْأُمُورِ:

توانا بودید هنگامى كه اصحاب پيامبر ضعیف گشتند، و آشکار شدید زمانى كه خوارى و پستی از خود نشان دادند و قيام كردید موقعى كه سستى کردند. و به راه رسول خدا همراه شدید، آنگاه كه اصحابشان قصد انحراف كردند، جانشین بر حق ایشان بودید بى‏ رقیب (بدون چون و چرا) و در برابر زبونى منافقان و خشم كافران و بد آمدن حسودان و خوارى فاسقان، ناتوانى نشان ندادید. زمانى كه همه سست شدند، شما به امر (خلافت) قيام كردید و چون از سخن گفتن ناتوان شدند، سخن گفتید، و چون توقف كردند، در پرتو نور خدا حرکت کردید، آنگاه از شما پيروى‏ كردند و هدايت يافتند. و شما از همه نرم‏گوتر و (نسبت به امر خدا )مطیع تر و كم سخن‏تر و درستگو‏تر و بزرگ‏ نظر‏تر و پردلتر و با يقين بيشتر و كردار نيكوتر و به امور آشناتر بودید.

•  امیرالمؤمنین سلام الله علیه رحمت و غضب الهی اند ؛ كُنْتَ- و اللَّهِ- يَعْسُوباً لِلدِّينِ‏ أَوَّلًا و آخِراً ، الْأَوَّلَ‏ حِينَ تَفَرَّقَ النَّاسُ‏ ، و الْآخِرَ حِينَ فَشِلُوا، كُنْتَ لِلْمُؤْمِنِينَ أَباً رَحِيماً إِذْ صَارُوا عَلَيْكَ عِيَالًا، فَحَمَلْتَ أَثْقَالَ مَا عَنْهُ ضَعُفُوا، و حَفِظْتَ مَا أَضَاعُوا، و رَعَيْتَ مَا أَهْمَلُوا، و شَمَّرْتَ‏ إِذَا اجْتَمَعُوا ، و عَلَوْتَ‏ إِذْ هَلِعُوا ، و صَبَرْتَ إِذْ أَسْرَعُوا ، و أَدْرَكْتَ أَوْتَارَ مَا طَلَبُوا ، و نَالُوا بِكَ‏ مَا لَمْ يَحْتَسِبُوا، كُنْتَ عَلَى الْكَافِرِينَ‏ عَذَاباً صَبّاً و نَهْباً ، وَ لِلْمُؤْمِنِينَ عَمَداً و حِصْناً :

به خدا سوگند ، شما در ابتدا و انتها رئيس و بزرگ دين بودید؛ ابتدا زمانى بود كه مردم پراكنده شدند (بعد از شهادت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله) و انتها زمانى بود كه سست شدند (بعد از قتل عثمان). براى مؤمنان پدر مهربان بودید زمانى كه تحت سرپرستى شما در آمدند پس بارهاى سنگین را كه آنها از كشيدنش ناتوان شدند، بدوش گرفتید و آنچه تباه ساختند محافظت نمودید و آنچه را رها كردند، رعايت فرمودید و زمانى كه اجتماع کردند شتاب فرمودید؛ برتری یافتید آن هنگام كه بيتابى كردند و صبر نمودید زمانى كه شتاب كردند و هر خونى را كه ميخواستند خونخواهی کردید  و به شما به چیزهایی (خيراتى) رسيدند كه گمانش را نداشتند، بر كافران عذابى ريزان و در برگیرنده و براى مؤمنان پشتيبان و سنگر بودید.

 

•  خلافت در آفرینش امیرالمؤمنین سلام الله علیه لحاظ گردیده است؛ فَطِرْتَ‏ - و اللَّهِ- بِنَعْمَائِهَا، و فُزْتَ بِحِبَائِهَا ، و أَحْرَزْتَ سَوَابِغَهَا، و ذَهَبْتَ بِفَضَائِلِهَا، لَمْ تُفْلَلْ‏ حُجَّتُكَ‏، و لَمْ يَزِغْ‏ قَلْبُكَ، و لَمْ تَضْعُفْ‏ بَصِيرَتُكَ وَ لَمْ تَجْبُنْ نَفْسُكَ و لَمْ تَخِرَّ :

به خدا سوگند ،شما با نعمتهاى آن عجین گشتید [آفريده شدید] و به پیش کش هایش (يعنى عطاى الهى‏) رستگار شدید و تمام و کمالِ آن را واجد شدید و فضائلش را بدست آوردید، شمشير حجت و دليلتان كند نبود، و دلتان منحرف نگشت و بینشتان ضعيف نگردید، هراسان نگشتید و سقوط نكردید.

•  استواری کوه به امیرالمؤمنین سلام الله علیه معنا دار می شود ؛ كُنْتَ كَالْجَبَلِ لَاتُحَرِّكُهُ الْعَوَاصِفُ‏ ، و كُنْتَ- كَمَا قَالَ‏ عليه السلام‏- آمَنَ‏ النَّاسِ‏ فِي صُحْبَتِكَ و ذَاتِ‏ يَدِكَ‏، و كُنْتَ- كَمَا قَالَ- ضَعِيفاً فِي بَدَنِكَ‏، قَوِيّاً فِي أَمْرِ اللَّهِ، مُتَوَاضِعاً فِي نَفْسِكَ‏، عَظِيماً عِنْدَ اللَّهِ، كَبِيراً فِي الْأَرْضِ، جَلِيلًا عِنْدَ الْمُؤْمِنِينَ‏ ، لَمْ يَكُنْ لِأَحَدٍ فِيكَ مَهْمَزٌ، و لَالِقَائِلٍ فِيكَ مَغْمَزٌ ، و لَا لِأَحَدٍ فِيكَ مَطْمَعٌ، و لَا لِأَحَدٍ عِنْدَكَ هَوَادَةٌ. الضَّعِيفُ الذَّلِيلُ‏ عِنْدَكَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ حَتّى‏ تَأْخُذَ لَهُ بِحَقِّهِ، و الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ عِنْدَكَ ضَعِيفٌ ذَلِيلٌ حَتّى‏ تَأْخُذَ مِنْهُ الْحَقَّ، و الْقَرِيبُ و الْبَعِيدُ عِنْدَكَ‏ فِي ذلِكَ سَوَاءٌ، شَأْنُكَ الْحَقُّ و الصِّدْقُ و الرِّفْقُ، و قَوْلُكَ حُكْمٌ‏ و حَتْمٌ، و أَمْرُكَ حِلْمٌ‏ وَ حَزْمٌ‏ ، و رَأْيُكَ عِلْمٌ‏ و عَزْمٌ‏ فِيمَا فَعَلْتَ‏ ، و قَدْ نَهَجَ السَّبِيلُ‏، و سَهُلَ الْعَسِيرُ، و أُطْفِئَتِ النِّيرَانُ‏ :

شما همچون كوه (استوار) بودید كه طوفان تکانش نمی دهد و همچنان بودید كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: «در رفاقت و دارائى خويش امین ترین مردمست» و باز چنان بودید كه فرمودند: از لحاظ بدن ضعيف و در انجام امر خدا قوى است، نزد خود فروتن و نزد خدا عظمت داشتید. در زمين بزرگ و نزد مؤمنين‏ بزرگ منزلت بودید، هيچ كس را درباره شما راه عيبجوئى نبود و هيچ خرده‏ گيرى در شما امید خرده گیری نداشت و براى هيچ كس نرمى و مدارا (بیجا) نداشتید، هر ناتوان و پستی نزد شما توانا و با عزت بود تا حقش را برايش بستانید و هر تواناى با عزتی، نزد شما ناتوان و پست بود تا حق را از او بستانید و در اين موضوع، نزدیکان و دیگران نزدتان برابر بودند، حق و راستى و مدارا سزاوار شما بود. گفتارتان حكمت و ثابت و فرمانتان بردبار و دور انديش و نظرتان روشنگر و انجام شدنی بود، نسبت به هر چه كردید. و قطعا راه راست روشن گشت و هر مشكل آسان شد و آتشها خاموش گردید.

•  دین الهی به امیرالمؤمنین سلام الله علیه استوار است؛ که حقیقت و باطن نورانی آن، و ظاهر معصوم بی عیب آن می باشند؛ و اعْتَدَلَ‏ بِكَ الدِّينُ‏، و قَوِيَ بِكَ الْإِسْلَامُ‏ ، فَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ‏ و لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ، وَ ثَبَتَ بِكَ‏ الْإِسْلَامُ‏ و الْمُؤْمِنُونَ، و سَبَقْتَ‏ سَبْقاً بَعِيداً، و أَتْعَبْتَ مَنْ بَعْدَكَ‏ تَعَباً شَدِيداً، فَجَلَلْتَ عَنِ الْبُكَاءِ ، و عَظُمَتْ رَزِيَّتُكَ‏ فِي السَّمَاءِ، و هَدَّتْ‏ مُصِيبَتُكَ الْأَنَامَ‏ ؛ فَإِنَّا لِلَّهِ‏ و إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ‏، رَضِينَا عَنِ اللَّهِ قَضَاهُ‏، و سَلَّمْنَا لِلَّهِ أَمْرَهُ، فَوَ اللَّهِ لَنْ يُصَابَ‏ الْمُسْلِمُونَ بِمِثْلِكَ أَبَداً :

و دين به شما راست گردید و اسلام قوت يافت و امر خدا ظاهر شد، اگر چه كافران دوست نداشتند و اسلام و اهل ايمان از بركت شما پا بر جا شد، و بسيار بسيار سبقت گرفتید و (جانشينان) بعد از خود را به سختی بسيار افكندید (چون نتوانند به شما رسند) شما آنقدر بزرگ منزلت اید كه مصيبتتان با گريه جبران نشود، سوگ شما در آسمان بزرگ بود و مصيبتتان مردم را خرد كرد "فإنا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏" ما به حکم خدا راضى و به فرمانش تسليم هستیم ، به خدا قسم مسلمانان هرگز كسى را مانند شما از دست ندهند.

•  امیرالمؤمنین سلام الله علیه پناه همیشه مؤمنین اند ؛ كُنْتَ لِلْمُؤْمِنِينَ كَهْفاً و حِصْناً و قُنَّةً رَاسِياً ، و عَلَى الْكَافِرِينَ غِلْظَةً و غَيْظاً، فَأَلْحَقَكَ اللَّهُ‏ بِنَبِيِّهِ، و لَاأَحْرَمَنَا أَجْرَكَ، و لَاأَضَلَّنَا بَعْدَكَ. وَ سَكَتَ الْقَوْمُ حَتّى‏ انْقَضى‏ كَلَامُهُ، و بَكى‏، و بَكى‏ أَصْحَابُ‏ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله، ثُمَّ طَلَبُوهُ، فَلَمْ يُصَادِفُوهُ :

شما براى مؤمنين پناه و سنگر و مانند رشته كوهى پا برجا و بر كافران خشن و خشمگین بودید، خدا شما را به پيامبرش ملحق فرمود و ما را از اجرتان محروم نسازد و بعد از شما گمراه نگرداند.

 مردم همه خاموش بودند تا سخنش تمام شد، او گريست و اصحاب پيامبر صلى اللَّه عليه و آله گريستند، سپس هر چه جستند، او را نيافتند.

توضیح تکمیلی اینکه:

با شهادت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بخش بزرگ و سترگی از طرح مشترک شیطان - یهود - بنی امیه در حذف حضور ایشان در عینیت جامعه به انجام رسید. و در دنباله و تبعات آن دنیا و زندگی در نکبت ظلمت غیبت چنان فرو رفته که به جز ظهور ان غایب از ظلم و جور بیگانگان، و ناتوانی دوستان و مدعیان ، افق روشنی دیده نمی شود؛ و الی الله المشتکی.

 

همانطور که عرض شد:
در نقل های مشابه فرموده اند آن مرد جناب خضر علیه السلام بوده اند؛ (کمال الدین و تمام النعمة ۳۹۲:۲).
حضرت خضر یکی از برگزیدگان خدایند که در قرآن از ایشان به عنوان عالم به علم الهی تعبیر شده است؛ (کهف:۶۵)؛ و خدای متعال به حضرت موسی بن عمران امر فرمود تا از ایشان تعلیم بگیرند؛ (همان :۶۶).
 در روایات نسبت به حضرت خضر تعابیر مختلفی آمده است: در برخی از آنها از ایشان تعبیر به عالم شده؛ ودر  برخی ایشان را وصی پیامبر؛ و در برخی دیگر ایشان را پیامبر دانسته اند؛ وجه جمع بین این تعابیر مختلف می تواند این باشد که: این تعابیر هر کدام ناظر به مقطع و مرحله ای از زندگی ایشان هستند؛ کسی که از اولیا الهی بوده و هست و خدای متعال علوم خاصی را به ایشان تعلیم فرموده اند؛ مانند: حضرت ابراهیم سلام الله علیه که بعد از نبوت به مقام خلت و سپس به مقام امامت نایل شدند.

 مرحوم مجلسی در کتاب شریف حیاة القلوب روایتی از امام صادق سلام الله علیه نقل می فرمایند؛ که در ملاقات حضرت موسی و خضر، حضرت خضر در همان ابتدا از فضائل و مصائب پیامبر اکرم و آل طاهرینشان سلام الله علیهم اجمعین بسیار نقل کردند، و هر دو بسیار گریستند و حضرت موسی تمنا کرد که ای کاش از امت ایشان می بود؛ (حیاة القلوب ۷۵۲:۱).
 
اما  سبب حیات طولانی حضرت خضر را به خاطر نوشیدن از چشمه حیات بیان فرموده اند (کمال الدین و تمام النعمه ۳۰۱/۱)

 

سر الاسرار خلقت و نبوت: آب حیات، و نوشیدن از آن، و بودن آن در ظلمات:

۱. نوشیدن و خوردن ازآنچه در آیات و روایات از آن به علم و حکمت و معرفت تعبیر و یا تأویل شده ، کنایه از بهره مندی از آن است؛ مانند نوشیدن از حوض کوثر ، و یا نوشیدن از شراب های معنوی و بهشتی. و ظلمات، همان ظلمات فراگیر اوایل خلقت است که مقام نورانی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سبب شکافته شدن آن شده (ارشاد القلوب ۴۰۳:۲ )
 و همان مقام نورانی ، اصل حیات است؛ پس: سیرابی از آن ؛ یعنی: سیرابی از معرفت آن حضرت سبب دوام حیات حضرت خضر نبی علیه السلام گردیده است. و موید این معناست حدیث نورانی «هی الصدیقة الکبری و علی معرفتها دارت القرون الاولی؛ امالی طوسی:۶۶۸».

۲. بهره مندی سیر و سیراب از علم آل محمد علیهم ااسلام، بدلیل واقعه خلقت حضرت آدم علیه السلام و فریب شیطان آنان را باخوردن از درختی که خوردن از آن شخص را جاودانه می کند؛ (طه: ۲۰ ؛ تفسیر امام عسکری علیه السلام: ۲۲۱)

۳. استقامت در ولایت الهیه امیرالمومنین و امام زمان  علیهما السلام و سیرابی از آن؛ به دلیل فرمایش خودشان که فرمودند «خضر منم»؛ (بحار الانوار ۱:۲۶ ؛ از کتاب عتیق ) و نیز فرمایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله به ایشان که «خدای متعال به من فرمود: یامحمد من علی را با انبیآ در درون برانگیختم و با تو در بیرون؛ (انوار نعمانیه ۳۰:۱)، و « أن لواستقاموا علی الطریقة لاسقیناهم ماء غدقا»: (جن:  ۱۶)؛ و نیز تعبیر « عین الحیاة » از وجود مبارک امام زمان علیه السلام؛ (در زیارت  روز جمعه ایشان).

 

ح ۷. به عنوان مقدمه در شرح حدیث آتی و موارد مشابه آن عرض می شود :
 « مشک آنست که خود بگوید »
واز وجود مبارک امیرالمؤمنین نقل شده که ایشان در مورد خود فرمودند:

 أنا حجة الله, وأنا خليفة الله, وأنا صراط الله, وأنا باب الله, وأنا خازن علم الله, وأنا المؤتمن على سر الله, وأنا إمام البرية بعد خير الخليقة محمد نبي الرحمة صلی الله علیه و آله.؛ ( أمالي صدوق :۳۵ ؛ روضة الواعظين : ۱۰۱).

توضیح اینکه: « ولی الله » کسی است که به گردانیدن خدای متعال می گردد و به چرخانیدن او می چرخد؛ و به این ترتیب با او ، و برای او زندگی می کند  ، و او را زندگی می کند ؛ و چنین است که غیر او ، در ولایت الهیه او هستند ( کائنات و مخلوقات غیر مختار ) و یا باید  باشند( بندگان و مخلوقات مختار).

و چنبن است که سرزدن کردارهائی چون موارد ذیل ، در رفتار های عادی ایشان عادی است، و شگفت نیست:

سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ: «إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام لَهُ خُؤُولَةٌ فِي‏ بَنِي مَخْزُومٍ، و إِنَّ شَابّاً مِنْهُمْ أَتَاهُ، فَقَالَ: يَا خَالِي، إِنَّ أَخِي‏ مَاتَ و قَدْ حَزِنْتُ عَلَيْهِ حُزْناً شَدِيداً». قَالَ: «فَقَالَ لَهُ‏: تَشْتَهِي‏ أَنْ تَرَاهُ؟ قَالَ: بَلى‏ ، قَالَ: فَأَرِنِي قَبْرَهُ»:

امام صادق عليه السلام فرمودند : اميرالمؤمنين عليه السلام خویشاوندانی از طرف مادر در قبيله بنى مخزوم داشتند جوانى از آنها خدمتشان آمد و عرض كرد: دائى جان! برادرم مرده و من در مرگش سخت غمگين شده‏ام، حضرت به او فرمودند: ميخواهى او را ببينى؟ عرض كرد: آرى، فرمودند: قبرش را به من نشان بده .

•   قَالَ‏: «فَخَرَجَ و مَعَهُ بُرْدَةُ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله مُتَّزِراً بِهَا ، فَلَمَّا انْتَهى‏ إِلَى الْقَبْرِ، تَلَمْلَمَتْ‏ شَفَتَاهُ، ثُمَّ رَكَضَهُ‏  بِرِجْلِهِ، فَخَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ و هُوَ يَقُولُ‏ بِلِسَانِ الْفُرْسِ :

 پس خارج‏ شدنددر حالیکه جامه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله را بر خود پوشانده بودند، چون نزد قبر رسيدند، لب هايشان به هم مي خورد، سپس با پايشان به قبر او زدند، او از قبر بيرون آمد و به زبان اهل فارس سخن مي گفت .

•  فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام: أَ لَمْ تَمُتْ و أَنْتَ رَجُلٌ مِنَ الْعَرَبِ؟! قَالَ: بَلى‏، و لكِنَّا مِتْنَا عَلى‏ سُنَّةِ فُلَانٍ و فُلَانٍ‏ ، فَانْقَلَبَتْ أَلْسِنَتُنَا» :

امير المؤمنين عليه السلام فرمودند: مگر وقتى تو مردى از عرب نبودى؟ گفت: چرا؛ ولى ما به روش فلان و فلان(ابوبکر و عمر) جان دادیم  از اين رو زبان ما دگرگون شد.

 

ح ۸ . شهادت امیرالمؤمنین سلام الله علیه در شبی است که قران نازل شده ؛ یعنی : صعود حقیقت قران و نزول قرآن در یک زمان رخ داده است ؛ ... و اللَّهِ، لَقَدْ قُبِضَ فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي فِيهَا قُبِضَ‏ وَصِيُّ مُوسى‏ يُوشَعُ بْنُ نُونٍ، و اللَّيْلَةِ الَّتِي عُرِجَ فِيهَا بِعِيسَى‏ بْنِ مَرْيَمَ، و اللَّيْلَةِ الَّتِي نَزَلَ‏ فِيهَا الْقُرْآنُ‏» :

امام مجتبی علیه السلام فرمودند:... به خدا قسم كه ایشان در شبى قبض روح شدند كه يوشع بن نون وصى موسى قبض روح شد و همان شبى كه عيسى بن مريم به آسمان بالا رفت و همان شبى كه قرآن نازل گردید.

ح ۹ . حمل و مشایعت بدن مبارک امیرالمؤمنین سلام الله علیه منتی بر ملکوتیان است ؛ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: «لَمَّا غُسِّلَ‏  أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام، نُودُوا مِنْ جَانِبِ الْبَيْتِ: إِنْ أَخَذْتُمْ مُقَدَّمَ السَّرِيرِ كُفِيتُمْ‏ مُؤَخَّرَهُ، و إِنْ أَخَذْتُمْ مُؤَخَّرَهُ كُفِيتُمْ مُقَدَّمَهُ» :

امام صادق عليه السلام فرمودند: چون اميرالمؤمنين سلام الله علیه را غسل دادند، از جانب خانه صدا آمد كه اگر شما جلو تخت(تابوت) را بگيريد، از گرفتن دنبالش آسوده باشيد، و اگر دنبالش را بگيريد از گرفتن‏ جلو آسوده باشيد.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید