حال با توجه به آنچه در تاریخ رخ داد و کلیدی که در زیر آن سقف حقیر و تاریک گم شد و طالبان هدایت و نجات، سرگردان شده، و از مکاتب وهمی و خیالی بشری، و یا سلوک صناعی سردرآوردند؛ شیوه و روش زندگی با چراغ هدایت و در کشتی نجات الهی، چنین است:

از مسلمیات عقاید شیعه این است که حقیقت گسترده در همه ی عالم، در هر زمانی، وجود مبارک امام آن زمان علیه السلام است و ما و هر چیز دیگر در ساحت مقدسه ایشان زندگی می کنیم؛ "کل شیء أحصیناه فی امام مبین"؛ (یس: ۱۲): هر چیزی حضورش، وجودش، در امام مبین است؛
«یاحسرتی علی مافرطت فی جنب الله»؛ ( زمر: ۵۶ )؛: دریغا برمن، در حالیکه در میان نزد خدا ( ولی خدا ) بودم ، کوتاهی کردم ؛ ( حدودی را که باید رعایت نکردم ؛  و یا: در رعایت ادب حضور ایشان  کوتاهی کردم ).

و ما مثل کسی یا چیزی می مانیم که در اقیانوس فرو رفته است؛ اقیانوس وجود فراگیر مبارک امام علیه السلام؛ لذا: درون ما و بیرون ما مشحون از حضور مبارک امام علیه السلام است.

پس به این ترتیب برای داشتن زندگی مقبول، باطن پر و پیمان و نورانی؛ با طهارت، با معنا و با معرفت، کافی است با توجه به همین نکته، که ما در حضور احاطی امام زمان علیه السلام و در معرض نگاه ایشان هستیم، با تقید به احکام شرع، زندگی عادی و عرفی خودمان را داشته باشیم.

و چنین است که زندگی با دین الهی، البته با توجه به حضور احاطی و ولایی دیان دین که هم حقیقت دین است و هم امام و پیشوای آن، راه رهایی از هر چه ظلمت و ورود به نور و حتی نور الانوار است.

و این معنایی است که هر عاقل مکلف حتی بدون دانش، قادر به فهم و عمل به آن بوده، و در آن قادر به نیل به فراز بندگی و سلامت و سعادت و نجات و سروری می باشد؛

و چنین است دلیل تعریف دین الهی به همگانی و سهله و سمحه بودن؛ در مقابل مکاتب بشری سخت تیره وهمی فلسفی، و صعب تاریک خیالی عرفانی، و حتی سلوک صناعی ساخته بعضی از دانایان دین با استفاده از مواد و مصالح دینی و اوراد و اذکار در آن.

وجوب رعایت دین الهی، و نتایج عالی  آن به دلیل الهی و رحمانی بودن آن است، و چنین است دلیل بطلان سلوک صناعی، که بجز به دلیل مسیر سخت و طولانی کم حاصل آن که نوع افراد تاب تحمل آنرا ندارد، به دلیل آنست که آن، از دستکاری در دین الهی ساخته شده است؛ کار عده ای از دانایان دین است، نه دیانان دین علیه السلام.

 

کمی توضیح بیشتر

«وَِلایت» (به فتح و کسر واو) عمود خیمه خلقت و شریعت و قیامت

 از آنجائی که انگیزه الهی در خلقت ، محبت حبیب بوده است؛ پس: حقیقت خلق اول که اولویت به ما سوی الله دارد، که همان اسم أعظم أجل أکرم است، نیز «محبت» می باشد.
و این است دلیل عجین شدن محبت به گل خلقت و حضور آن در باطن شریعت، و لزوم حاضر داشتن آن در باطن و ظاهر انسان وانسانیت.  

و چنین است که جمع بین محبت و اولویت می شود «وَلایت» ( به فتح واو) و «هنا لک الولایة لله الحق»، و جمع بین اولویت و محبت می شود «وِلایت» (به کسر واو) و «انما ولیکم الله و رسوله و الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون».
محبت بودن و گردانیدن؛ وَلایت (به فتح واو). گردانیدن و محبت بودن؛ وِلایت (به کسر واو).

آنچه رخ داده:
 از منظر خالق، محبت است و اولویت؛
 و از منظر مخلوق، اولویت است و محبت.
یافتن اولی ، معرفت مرتبه اول است؛
 و یافتن دومی، معرفت مرتبه اولی (با الف مقصوره) و علیا .

 

قبول کاربردی عملکرد خدای متعال که «ربوبیت» اوست، قبول ولایت او می باشد؛ یعنی: قبول اولویت او در موجودیت ما و قبول اولویت او در تصمیم گیری ما (اسلام)؛ و رعایت ادب محضر او با ترجیح دادن امر او بر میل ما (ایمان)، و سعی در داشتن او با ترجیح دادن خود او بر خود ما (تقوا)، تا  تسلیم کردن اختیار خود به او؛ پس آن گاه به بودن او بودن، و به گردانیدن او گردیدن، و به چرخانیدن او چرخیدن؛ لذا: زدوده شدن همه تردید از باور به بودن او (یقین).

 و چون این معنا؛ یعنی: گذشتن از خود و میل و اختیار خود که در حقیقت از آثار گذشتن از خود می باشد، به جز به محبت شدید و التزام به آن شدنی نیست؛ لذا خدای متعال شرط لازم و کافی برای بهره مندی از دین و آئین رسول الله صلی الله علیه و آله را که زندگی در ولایت الهیه است، «مودت» یعنی: حب شدید به نزدیکترینان آن حضرت؛ خصوصا آن نزدیکترین بانو به ایشان، معین و واجب فرموده است؛ (قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی؛ شوری: ۲۳)؛
لذا: فرموده اند که: به جز به محبت، به ولایت نمی توان دست یافت؛ (حدیث نبوی در ملحقات احقاق الحق، باب لاتنال الولایة الا بالمحبة۱۵۶:۲۲، از مختصر تاریخ دمشق؛ و ۱۵۷:۱۷؛ و ۴۰۲:۲۱ از مسند الفردوس و نیز بنگرید به روضه الواعظین۲: ۴۱۷ از رسول اکرم صلی الله علیه و آله)؛

و چنین است که در طول تاریخ، عده ای به اشتباه و عده ای به غرض، «ولایت» را به «محبت» و الفاظ دیگر مانند؛ «حکومت» و «قرب» معنی کرده، و برای گم و گور کردن مصادیق اولی و اصلی و منحصر بفرد آنان که آیه شریفه «انما»؛ (مائده: ۵۵)؛ شاهد بر آن است، مصادیق آن عناوین را تعمیم داده اند؛

در حالی که «ولایت» به معنی اولویت در گردانیدن و چرخانیدن، و -بطور مطلق- در تصرف است، که لازمه آن مالکیت و ملکیت می باشد؛ در مخلوقات مضطر، بالاجبار، و در مخلوقات مختار، بالاختیار. که فرآیند آن تملیک حق مالکیت خود به مالک الملک و سلب آن از خود، و به این ترتیب در آمدن به تولیت ولایت و سلطنت و حکومت اوست.

و چنین است که خدای متعال اولا به دلیل حب ذاتی خود به حبیب و احباء خود؛ (بحارالانوار۵۴: ۱۹۸، از امیرالمومنین علیه السلام)؛ معرفت آنان را، معرفت خود؛ (علل الشرایع۱: ۹ ، ازامام حسین علیه السلام)؛ و ولایت آنان را ولایت خود قرار داده، (کافی۱۵: ۵۷ ، از امیرالمومنین علیه السلام).

و ثانیا به دلیل تأبی جلالت شأن و عظمت خود از اعمال بالمباشره ولایت خود به مخلوقات، و نیز ناتوانی بندگان در تحمل این ارتباط و مصالح دیگر، حبیب و احبای خود و او را والیان امر خود قرار داده، و به این ترتیب به ولایت الهیه آنان اعمال ربوبیت و ولایت فرموده است.

نکته بایسته تذکر و توجه اینکه:

همانطور که به اجمال و اشاره نیز عرض شد: اراده الهیه در تکوین و تشربع تحقق حضور و ولایت حبیب و احباء او در آن دو است؛ البته در هر کدام به اقتضای آن؛ و حرف اول و آخر در کلام الهی، در هیاهوی خلقت و شریعت؛ در بعثت و غدیر و ظهور و رجعت و قیامت، این است.  

و چنین است که حجت معصوم الهی در هدایت بندگان در دنیا، همان میزان سنجش آنان و اعمال آنان در آخرت می باشد.

و از آنجا که هدایت و تربیت الهی همه بندگان از انبیاء و اولیاء و سایرین، به امیرالمومنین و ولایت الهیه ایشان بوده؛ لذا: قیامت کبرا، اولا قیامت قد قامت الصلاة ولایت ایشان و میزان بودن ایشان در سنجش دیگران و اعمالشان است؛ (تفسیر قمی۲: ۲۷۴ و بصائر۱: ۷۹ از امام صادق علیه السلام).

و چنین است حکایت اجمالی محوریت ولایت امر امیر که حبیب حبیب خدای متعال و نفس نفیس اوست، و آل امیر سلام الله علیه و علیهم در خلقت و شریعت و قیامت.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید