خلاصه مقدمه اول
خلاصه آن چه درمقدمه اول (سه فایل صوتی) در مورد منزلت حدیث و اهمیّت آن در دین الهی و چالش های مربوط به آن عرض شد از قرار ذیل است:
مولا بودن لازمه شأن خداى متعال و بندگى او، لازمه شأن انسان قادر مختار است.
زيبنده ی بنده ی خداى متعال، داشتن"طهارت" و زيبنده بندگي او داشتن "عصمت" مى باشد. اگر غير اين باشد، معنايش قابل قبول بودن آلودگى و معصيت نزد خداى متعال است لذا: هاديان الهى بايد مبرّا از آن دو عيب بوده باشند؛ وگرنه اين به معنى امضا كردن آلودگى و گناه توسط خداى متعال است.
از طرفى ديگر، انسان مكلّف به بندگى و عبوديت در رابطه ی با اين وظيفه عاجز و جاهل است؛ براى رفع اين نقيصه از انسان، برگزيدگانى جهت هدايت بندگان که واجد علم و قدرت الهى هستند به نبوت و رسالت و امامت و ولايت برانگيخته مى شوند براى هدايت و تعليم و تربيت فردى و جمعى، ظاهرى و باطنى.
به اين ترتيب منبع هدايت بندگان، اولاً وجود مبارك خود برگزيده ی الهى- اعم از نبى، رسول، وصى، امام، و ولى- است، كه علمى كه نزد اوست، بي واسطه، و يا به واسطه از خود خدای متعال بوده و وحى الهى است و سپس سخنان ايشان مى باشد كه در تبيين و توضیح و تفصيل و تأويل وحى الهى مى باشد به اين ترتيب هدايت تعليمى خداى متعال، شامل كلام خود (كتاب) و سخنان برگزيدگان او (حديث) مى باشد.
در طول تاريخ، كتاب هاى آسمانى، بعد از رحلت آورندگان آنها، چنان تحريف و سخنان آن برگزيدگان، چنان كم و زياد و دست كارى شده اند كه فاقد استعداد هدايت مردمان گرديده اند؛ لذا خداى متعال رسول ديگری مبعوث فرموده و دين ديگرى را تشريع مى فرمايند تا وجود مبارك آخرين پيامبر و آخرين دين و آخرين كتاب كه خود حفاظت آن را به عهده مى گيرد.
بعد از پيامبر خاتم صلّى الله عليه و آله، امامت و ولايت الهى معصوم، در خاندان وى ادامه مى يابد و حاصل تلاش آنان و علماى معتقد به آنان، مجموعه اي است كه موارد اندك احتمال ناراستى در آنها، براى اهل خبره، قابل تشخيص است، تا جايي كه به جرأت مى توان گفت : حكم روايات در مدرسه اهل بيت عليهم السّلام، حكم طهارت و نجاست كه: «كل شيء طاهر حتى تعلم انه قذر»، و حكم آن در مدرسه ی خلفا، حكم معاملات است كه هر معامله اى فاسد است مگر آن كه عكس آن اثبات شود.
و در ضمن بايد ياد آور شد كه طرز بررسى احاديث فقهى و احاديث اعتقادى تفاوت دارند؛ در احاديث اعتقادى، حديث بايستى با محكمات كتاب، و مسلّميات سنت، و با احكام عقل سازگارى داشته یا لااقل ناسازگارى نداشته باشد، و در ضمن مى شود كه با آيات و رواياتى ديگر، مفهوماً ومضموناً يكى بوده و همديگر را تاييد كرده و به اين ترتيب اگر نه تواتر لفظي ، كه تواتر معنوي پيدا كنند و اين امر با تأليف اثرى چون كافى، تسهیل و با تأليف اثر سترگى چون بحارالانوار به اوج خود رسيده است .
در حالي كه هم مضمون و هم مفهوم بودن در روايات فقهى كه ناظر بر اعمال و تكاليف در عبادات و معاملات هستند، معمولاً قابل تصور نيست؛ مثلا: وقتى كه عمل با رعايت عدد خاصى بايستى ادا شود، تنها مى توان با گفتن همان عدد مقصود را بيان كرد و نه هيچ تعبيری ديگر.
مطلب بسيار مهم در اخذ علم از آيات و روايات اين است كه: تعريف و حقيقت علم در فرهنگ الهى متفاوت از فرهنگ انسانى است؛ در فرهنگ انسانى علم با هر تعريفى كه در آن فرهنگ از آن شود، مقوله اى ذهنى است، برخلاف علم در فرهنگ الهى كه حقيقتى است نورانى كه ذاتش كشف و بيان حقايق است كه از شدّت شرافتش خداى متعال آن را به خود منسوب كرده و آن را نزد خود دارد و داشتن و به دست آوردن آن مستلزم تمنّاى از او و افاضه ی الهى است:
«...اِنَّمَا العلم عِندَ الله...» (ملك:٢٦؛ احقاف:٣٣): اين است و جز اين نيست كه علم نزد خداى متعال است.
«... وَ لايُحيطونَ بِشَىءٍ مِن عِلمِهِ اِلاّ بِما شاء...» (آية الكرسی، بقره: ٢٥٥): و هيچ كس نمى تواند هيچ چيز از علم (فعلى) او را دريابد، مگر آن كه او بخواهد.
«... قُل رَبِّ زِدنى عِلما» (طه:١١٤) بگو: خدايا! علم مرا فزونى بخش.
و به همين دليل است كه از واجدان علم در قرآن به «اوتوا العلم» ياد مى شود: كسانى كه به آنان علم داده شده است.
به همين دليل است كه دسترسى به علم در عرف الهى به خدادارى یعنی «تقوا» است:
«... اِتَّقُوا الله وَ يُعَلِّمُكُمُ الله...» (بقره:٢٨٢): خداى را داشته باشيد تا خدا داراى علمتان كند.
امام صادق عليه السلام فرمودند:
«لَيسَ العِلم بِكَثرَتِ التَّعَلُّم، بَل هُوَ نورٌ يَقَذفُهُ الله تعالی فى قَلبِ مَن يُريدُ الله اَن يَهدِيَه....» (منية المريد:١٤٩)
علم به زيادى يادگيرى نيست، بلكه علم نورى است كه خداى متعال در قلب آن كس كه بخواهد هدايتش كند، مى اندازد.
فرموده اند: علم «وديعه ی الهى» است كه اگر به كسى كه داده شد و او به آن عمل نکرد، نام او در دفتر خيانت كاران نوشته مى شود. (بحارالانوار٢: ٣٦) و در قيامت، درجهنم از شدّت بوى بدِ عالم بى عمل، دوزخيان (در حالي كه خود در گند و كثافت هستند) در اذيّت خواهند بود (مشكاة الانوار :١٤١) و شديدترين عذاب براى عالمى است كه به علمش عمل نكند. (ارشاد القلوب١: ١٤)
كليد نيل به علم الهي، معرفة الله است و روش و حكم طلايى در معرفة الله كه بالله است، مداومت توجّه به ديده شدن از طرف او و وليّ اوست، كه فرمود:
«قُلِ اعمَلوا فَسَيَرَى الله عَمَلَكُم وَ رَسولُه وَ المُومِنون».(توبه:١٠٥) : بگو هر چه مى خواهيد بكنيد كه خداى متعال و رسولش و امامان عمل شما را (زودتر از آنكه شما گمان كنيد) مى بينند.
رسول اكرم صلّى الله عليه و آله فرمودند:
«اُعبُد رَبَّكَ كَاَنَّكَ تَراه وَ اِن لَم تَكُن تَراه فَاِنَّهُ يَراك». (مصباح الشريعه: ٨)
خداى را چنان بندگى كن كه گويا او را مى بينى و اگر چنين نيست، پس بدان كه او ترا مى بيند.
و اگر كسى به جايى رسيده با التزام به اين دستور العمل بوده است.
«درخانه اگر كس است يك حرف بس است»