نگاهی دیگر، در تعلیل و تحلیل اوصاف و مناقب و مقامات و کمالات حجج الاهیه؛ ائمه اطهار و اهل بیت علیهم السلام که در کتاب الحجه تا باب ۶۴ آمده:   

 

حقیقت الهیه خلق اول، مقام نورانی بلاتعین حبیب علی الاطلاق خدای تعالی و ولی علی الاطلاق او؛ یعنی: وجود مبارک حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، _و به تبع ایشان_ نفس نفیس معظم له؛ حضرت علی مرتضی صلوات الله علیه و آله (باب۴۹) - وبه تبع وی - خلافتا و وراثتا مقام نورانی و الهی خلفای مطهر و معصوم از خاندان او می باشد؛ الا ما خرج بالدلیل ؛ مانند : اول بودن. (باب های ۱۳؛۵۹؛۶۰)
و صریح ترین دلیل در جانشینی راستین امامی نسبت به امام قبل - که نزدیکترین نسبت بی واسطه و داشتن فضائل او بی کمترین نقصان مانند : علم و شجاعت را داراست (باب های ۵۷؛۵۸)- وصیت می باشد که شهرت نیز داشته باشد . (باب های ۶۲؛۶۳؛۶۴)

همانطور که سابقا عرض شد، حقیقت خلق اول که به توجه خدای متعال تعین یافته (وجه الله)، اولا علم فعلی حق تعالی است(باب۱۱)، که حیات و قدرت نیز پرده ها و جلوه هایی از آن هستند. و همان، حقیقت هر خیری است که به ولایت الهیه خود او، خلق شده و خواهد شد(باب۲۷)؛ و این معنا که هر صاحب کمال و خیری ، از اولین و آخرین ، بهره از آنان برده ؛ لذا بعد از درگذشت ، میراث خود به آنان بازگردانده می شود؛ (باب  های۳۳؛۳۴؛۳۷؛۳۸؛۳۹؛۴۰).

وشباهت هر کدام از آنان علیهم السلام به انبیاء پیشین بمعنی بهره بردن آن نبی یا وصی و ولی از ساحت مقدسه مشابه خود از ایشان است ،نه بعکس؛(باب۵۳).

 لذا می توان گفت: که او از طرفی چون فعل حق تعالی است ؛ پس: جلوه او، و اسم و آیه (نشانه)(باب های۱۷؛۱۸) و ذکر(یاد ) و  مشیت (خواسته) اوست که حقیقت آن ، همان علم فعلی الهی می باشد(باب۲۱). تعبیرات مختلف در مورد علم آنان علیهم السلام در حقیقت  جنبه های مختلف علمی آنان علیهم السلام می باشد؛(باب۵۰) مانند:  «علم»؛«راسخان در علم»(باب۲۲)؛«علم داده شدگان( اوتواالعلم)»(باب های۲۱؛۲۳)؛« وارثان کتاب های نازله در گذشته»(باب۲۴)؛«ریز بینان ( متوسمین)»(باب۲۸)؛  «سرچشمه( معدن) علم »(باب۳۱) ؛«درخت نبوت »(همان)؛ «وارثان علم »(باب۳۲)؛ « واجدان علم قرآن و اسم اعظم »(باب های۳۵؛۳۶)؛  «دانایان به امور گذشته و آینده و هر چیز»(باب های۴۴؛‍؛۵۴۴۸؛۵۷)؛و «راه و راهنما و راهبر از هر جا  تا خدای متعال»(باب۱۰).

و از جلوه های جلالت آنان علیهم السلام اینکه : آنان از تعلیم و تحمیل آن علم به دیگری ؛ حتی لایه های غیب آن، بخلی ندارند . وآیه شریفه« و ما هو علی الغیب بضنین؛ تکویر:۲۴ » ؛(و او از بذل غیب نیز بخلی ندارد)؛دال بر همین معناست؛که فعل خلیفة الله همان فعل الله است؛و نیز آه کشیدن امیر علیه السلام از اینکه برای علم خود حاملانی نمی یابد(رک:نهج البلاغة،حکمت:۱۴۷) ؛  وآنچه در باب۵۱ آمده اشاره به گوشه ای از این ماجر و یا در حقیقت فاجعه است.

خلاصه آنکه: خدای متعال حقیقت مقام نورانی حبیبش و خلفای مطهر و معصوم وی را صلوات الله علیه و علیهم اجمعین مقامی قرار داده که اوصاف آن گذشت؛ که در آن مقامات برابرند مگر در اصالت و وراثت(باب۵۸)،و سپس خود تعریف آن را برای ایشان و برای همیشه متکفل شده؛ حقیقتی که پایانی برای آن نیست،  که اگر آن تعریف و تعلیم بریده شود ، علم آن عالمان نیز لاجرم پایان خواهد داشت (باب های ۴۲؛۴۳)؛ علمی که در اختیار آنان علیهم السلام است؛ بطوریکه هر آن که بخواهند،بدانند(باب۴۶)،و اموریکه در اختیار دیگران نیستدر اختبار ایشان هست(باب۴۷)؛که آنان تهی از خود به خدای متعال عمل می کنند(باب۶۱).

 و از طرفی دیگر، چون ما سوای آنان _به اذن الله و به ولایت الله_خلق شده آنان بوده و هستی خود را از ایشان دارند؛ پس: آنان مالک و ولی امر (صاحب کار) آنها بوده، و آنان مملوک ایشان و موظف به اطاعت از آنان می باشند؛ بالاضطرار و یا بالاختیار ؛ طوعا یا کرها.(باب۱۹) و چنین است پرده ای از تعلیل و تحلیل احادیث ذیل:

امیر المومنین سلام الله علیه فرمودند: "فانا صنایع ربنا و الناس بعد صنایع لنا."( پس همانا ما افریده ی پروردگارمان  هستیم و مردم آفریدگانی برای ما ؛ نهج البلاغه نامه ۲۸).

و امام زمان علیه السلام در توقیع مبارکه خود فرمودند:
 "نحن صنایع الله و الخلق بعد صنایعنا." ( ما آفریده ی خدای هستیم  و دیگران آفریده ی ما؛ الغیبه شیخ طوسی : ۲۸۵)

و همان طور که خود فرمودند:
"الدنیا و ما فیها لله و لرسوله و لنا." ( دنیا و آن چه در آن است ،  از آن  خدا  و از آن  پیامبرش و از آن  ماست ؛کافی۲: ۳۵۰).(باب۵۲)
و از لوازم این مقام و منزلت ؛ یعنی: مالکیت ، مَلِکیّت؛ یعنی : تدبیر و تقدیر در عالم اختیار و تقدیر امور آنان در لیلة القدر به نوعی و در عالم اضطرار و اجبار با تدبیر امور در کائنات به نوعی دیگر (باب۴۱).
و نیز حاضر بودن مِلک مالک در محضر او و عرضه اعمال مخلوقات - که متصرف در ملک اویند و موظف به اطاعت او - بر او (باب۲۹) .
وبه روشنایی عقل و ارشاد نقل ، دلیل ارجاع جاهلان به اهل ذکر که ایشانند، روشن می شود (باب۲۰).

وچنین است که ولایت الهیه آنان کاینات را گسترده (باب های۴۸؛۱۴)، و به اختیار خود بر آن آمد و شد داشته(باب۴۷)، و بر ملکوت عالم حکم رانده، تا در میعاد معاد که موعد آشکار شدن پنهانی ها و چند و چون خلایق است(باب۹)، چند و چون الهی آنان نیز مجال رو نمائی داشته و بی مزاحمت غیر و تنگی مجال، مجال جلوه گری به کمال و تمام یابد.

و از طرفی دیگر: هم چنان که در حدیث شریف حدوث اسماء گفته و شرح شد: حقیقت الهیه خلق اول را خدای متعال کلمه تامه خود قرار داده: همه خواست خود؛ همه کمال و جمال و جلال الهی؛ گنجینه دار امین همه اسرار الهی؛ و استوارترین آفریده در آفرینش الهی(باب۳۰) .
و چون آن را مقام نورانی حبیبش قرار داده بود، خود نیز تعریف و شرح و تفصیل آن را برای او متکفل شد، و آن را برای او قرائت فرمود؛ قرائتی به دوام: "قرآن". (باب های۲۳؛۲۴)و چنین است که "کلمة الله" در صورت لفطی شد "کلام الله؛ و در صورت رفتاری شد « دین الله» و در صورت سنگی شد « بیت الله" ؛ و در صورت انسانی شد "ولیّ الله "  علی بن ابی طالب صلوات الله علیه؛(باب۵۳).

 

و چنین است که قرآن به امام علیه السلام دلالت می کند؛(باب۲۶) امامی که به خدای متعال دلالت می کند، چرا که : او حقیقت قران است؛ در مقابل امامی که به آتش میخواند.(باب۲۵)
و تحمل این مرتبه عظما و درجه علیای الهی اقدس را ظرفی ؛ قلبی و روحی باید متناسب با آن ؛ لذا : به جز آن معنایی که باطن دیگران و نیز از خوبان ، از حیات و شهوت و ایمان و قدرت دارند ، روح و قلب آنان بهرمند از معرفت و ولایت الهی فاطمی سلام الله علیها (روح القدس) نیز هست (باب های۵۵؛۵۶).

و چنین است که مراد از تمام موارد گرامی داشته شده و ارج نهاده شده در آن کلام، از آنِ صاحب حقیقت کلام الله؛(باب٢٧) یعنی: نفس نفیس رسول الله صلی الله علیه و آله می باشد؛ (طالبان تفصیل بنگرند به کتاب: غرائب قران و قرنای آن)

وجود مبارک امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: "لنا کرائم القرآن." (  آن چه در قرآن به بزرگواری از آن یاد شده و بزرگ داشته شده ، در باره ما و از آن ماست؛ تفسیر فرات: ۴۶).

وچنین است حکایت مورد حسادت واقع شدن آنان علیهم السلام توسط مرده دلان ریاست طلب شقی؛(باب١٦) و ظالمانی که به ظلم به ایشان "الظالمین" کلام الهی گردیدند و آخرت به دنیا فروختند ؛
صاحب و صاحبان حقیقت الهیه همان اند که در وصف آنان و در زیارت آنان عرض می شود: « الحق معکم و فیکم و منکم و الیکم و انتم اهله و معدنه؛( زیارت جامعه کبیره)»؛لذا:پایمال کردن هر حقی از هر کسی ، و هر قدر هم ناچیز و اندک؛ اعم از حق الله و حق الناس ،تضییع حق هموست که مصداق اسم «الحق» حق تعالی هستند.

و اینک آن چه در کتاب الحجه از تأویل بعضی از آیات در شأن اهل بیت علیهم السلام آورده شده، و در پیش روی شماست، نمونه هایی و البته اندک از احادیث شریفه در این باره می باشند. حدیث پژوهان عزیز دورهمخوان می توانند با توجه به شروح ارائه شده در حدیث حدوث اسماء و نیز توضیحات کلی و راه گشا در کتاب الحجه حاضر، تعلیل تاویل را در هر کدام از احادیث، فهم کنند؛ بمنه و کرمه.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

مطالب مشابه

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید