ابتداءً تذكّر به دو نكته:

اوّل اين­كه وجود مبارک امامانى كه از طرف حاكميّت، در تنگنا و فشار بوده­اند، لاجرم مجال و فرصت تماس ديگران با آنان بسيار كم و اندک بوده است؛مانند:حضرت موسى­بن جعفـر؛حضرت جواد الائمّـه؛ و ائمّـه­ی بعـد از ايشان عليهم­السّلام؛ تا جايى كـه يكى از دلايل غيبت وجود مبارک امام زمان علیه­السَّلام، تشديد همين وضعيّت گفته شده؛ لذا: در صورتى كـه مجال گفتگويى براى آنان عليهم­السّلام بوده، آن­چه فرموده­اند اهمّ مطالب و گزيده­ترين آن­ها بوده است.

از جمله­ی آن احاديث نادر و گران­بها، فرمايش حضرت موسى بن جعفرعليهماالسّلام به هشام بن حكم است. هشام بن حكم از اصحاب خاصّ حضرت امام جعفر صادق و حضرت موسى بن جعفر عليهماالسّلام بوده است. آن چنان كه گفته شده او جوانى نوخطّ بوده كه به خدمت امام صادق علیه­السَّلام مشرّف شده، و سرانجام نزد ايشان منزلتى می­يابد كه معظّمٌ له او را، با كمىِ سنّى كه داشته، در مجلس خود بالاى دست بزرگان شيعه می­نشاند. او در دفاع از عقايد شيعى و مناظره با مخالفان كم­نظير بوده؛ لذا: دشمنان براى مخدوش­كردن حسن شهرت او و دفاعياتش، او را متّهم به اعتقاد به تجسيم(جسم بودن خداى متعال)، و تشبيه (مشابهت خداى متعال به مخلوقات) مى­كنند، كه البتّه چنين نسبتى به او مثل كوسه و ريش پهن است؛ و به اين ترتيب سعى در ترور شخصيّت او می­كنند.

اين حديث روايتى نسبتاً طولانى در فضايل و كمالات عقل است كه چندين فراز می­باشد.

ياد آورى يک نكته در پرداختن به موضوع و مطالب اين حديث می­تواند مفيد باشد، و آن اين كه: در ميان كمالات الاهيّه كه از خداى متعال شرف صدور يافته،"علم" اعلا از همه­ی صفات است، تا جايی كه صفت "قدرت" كه منزلتى بعد از"علم" دارد، بدون انضمام آن به"علم" به جاى سازنده بودن، ويرانگر خواهد بود. و چنين است كه اشرف اولاد آدم، انبيا عليهم­السّلام­­اند، و حقيقت "نبوّت"، "علم" مى­باشد. و مصدر خلقت "عقل"،"علم" الهى است؛ لذا: داشتن آن آدم را نزد خداى متعال اهل بشارت می­كند، و اين امر نشانه خوش به حالى است؛ چرا كه: رسيدن به منزلت عالى، و متعالى، در يافتن معرفت، حقيقت، تربيت، تعالى، و جنّت به داشتن عقل، و التزام به احكام الهى آن شدنى است؛ همان احكامى كه انبيا عليهم­السّلام نيز مبلّغ آن هستند و به آن حكم می­كنند.

انسان در پيشگاه حق تعالى مسؤول است؛ چون: خداى متعال به او "عقل" عنايت فرموده كه به آن زشت و زيبا، و بد و خوب را از هم تشخيص می­دهد، به آن پيام پيامبران را می­فهمد، و در مواجهه با طبيعت و كائنات می­فهمد كه اين همه خالقى دارد كه گرداننده و پروردگار آن است.

از نكته­هاى لطيف و عميق كه در اين آيات، خداى متعال به آن اشارت فرموده، اين است كه: مواجهه­ی انسان، با كائنات و طبيعت هنگامى مذكّر به ربوبيّت (خالقيّت، مالكيّت، مديريّت، و مدیريّت) است كه او با چشم عقل به آن بنگرد: (انَّ في ذلك لَآياتٍ لقومٍ يعقلون.) [1] و نيز حاصل چنين برخوردى، شكفته­تر شدن، و فعّال­ترشدن عقل در انسان است: «لعلّكم تعقلون».

سابقاً هم عرض شد كه: هر فاعلى در فعل خود، خود را شناسانده و آشكار می­كند؛ لذا: خلقت خداى متعال كه فعل اوست، جلوه و تعريف اوست؛ و اين امر مهم­ترين اتّفاق در آن می­باشد و بعد از آن، تمهيد و فراهم ساختن زمينه و امكانات براى بهره­مندى از معرفت و علم الهى، براى انسان: اوّلاً به اعطاى عقل به او، و ثانياً با مددرساندن به او در اين امر با هدايت و ولايت انبيا و اوليا عليهم­السّلام ،و مخاطب قرار گرفتن او از طرف خداى متعال كه قيمتى براى آن نمى­توان قائل شد. و ازجمله­ی آن دلالت­ها و هدايت­ها، روشنگرى عقل در مواجهه با طبيعت و كائنات است؛ در مواجهه با طبيعت، در پرتو عقل، صاحب آن حكم بـه حضورِ ربوبيّت حقيقت عليم قديرى می­كند كه می­فهمى هست، ولى نمى­فهمى كه چيست.

سه نكته­ی اصلى در معرفة اللّه است كه اساس آن را تشكيل می­دهند:

اوّل.خداى متعال مقهور و مغلوب و محاط عقل و فكر واقع نمى­شود؛ آن چه ذهنى ماست، مخلـوق ماست و نمى­تواند خالق ما باشد؛ به فرمايش امام صادق علیه­السَّلام:

«كُلّما مَیّزتُموه بِأوهامِکُم في اَدَقِّ مَعاینة مخلوقً مصنوعً مِثلُکم مَردودٌ إلیکم.»[2]

«هر معنایی را که ذهن شما با دقّت و لطافت تصوّر کند، نهایتاً این مخلوق شماست، ساخته­ی ذهن شماست و به شما برگردانده می­شود.»

دوّم. معرفت خداى متعال، يافتن خود خداى متعال است كه به خود او شدنى است.

سوم. با توجّه به اين مقدّمات، راه نيل به اين مقصود، در روبه­رو شدن با آيات خداى متعال در طبيعت و كائنات (آيات تكوينى)، روبه­رو شدن آگاهانه با آن آيات، درحالی كـه ذهن، خـالى و ساكت از ساختن مفاهيم و تصاويـر می­باشد.

به قول حافظ كه گفت:

            سخن سربسته گفتى با حريفان

                                    خـدايـا زيـن مـعـمّـا پــرده بـردار

 

سؤالى كه اين­جا مطرح می­شود اين است كه: در مواجهه با آيات تكوينى و توجّه به آن­ها چگونه می­شود ذهن را از خيالات خالى كرده و مانع از صورت­سازى و مفهوم­سازى او شد؟

اين نكته از اسرار معارف قرآن و اهل بيت عليهم­السّلام است كه اگر گفتنش به هر دليلى روا باشد، ولى مطمئنّاً شنيدنش مسؤوليّت عمل به آن را ايجاد می­كند.

از نكات مهمّ  ديگرى كه در اين حديث شريف است، تذكّر به نشانه­هاى عقل و تعقّل و رفتارشناسى عاقل و ارزشمنـدى آن­هاست،كـه هركسى با مقايسه­ی آن نشانه­ها با رفتار خود، مى­تواند خود را شخصيّت­سنجى كند.

توصيه­هايى براى افزايش عقل از جمله قيمتى­ترين گوهرها در اين حديث پرگوهر است. لذا خواندن با تأمّل و با طمأنينـه، و بيش از يک بار اين حـديث شريف كـه از تک­دانه­هاى درّ و گوهر از اقيانوس معارف و علم آل محمّد عليهم­السّلام است، توصيه می­شود. و يادآور می­گردد، خواندن مكرّر احاديث بلند از اهل بيت عليهم­السّلام ـ مانند: حديث كسا، و حديث نـورانيّت، و خطبـه­هاى غديريّه، و فدكيّه­ـ آثار معرفتى، علمى، و معنوى خاصّ خود را حتّى در مشكل­گشايى دارد. و اين امر از مشخّصه­هاى علوم الاهى است،كه طور بهره­مندى از آن غير طور بهره­مندى از علوم بشرى است.

و الحَمدُ لِلّهِ ربِّ العالَمين، و صَلّى الله علىٰ سيّدنا مُحمّدٍ و آلِهِ الطّاهِرين.



[1] . الرعد(13): 4.

[2] . بحارالأنوار 66 : 293.

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

مطالب مشابه

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید