ختم كلام در كتاب عقل وجهل در كتاب اصول كافى شريف، با دو حديث نفيس است كه در بعضى از نسخ خطى كافى موجود و در اغلب آنها نيست، شايد بدليل مشابهت با ساير روايات اين باب و نيز يكسانى اسانيد آن با آنها، توسط بعضى از علما به اين كتاب افزوده شده باشد، لذا: در تصحيح اين كتاب نيز بدليل نبودن آنها در اغلب نسخ خطى در بعضى چاپ ها، آنها را با نشانه "الف" و "ب" آورده اند، نه با شماره گذارى.

مطالب مذكور در اين دو حديث در موارد متعدد توضيح داده شده؛ مانند: مقدمه اول؛ ح٢؛ ح٣؛ ح١١؛ ح٢٢؛ ح٢٣؛ ح٢٥؛ لذا: از همراهان عزيز دور همخوان درخواست دارد براى بهره مندى بيشتر از تفصيل مطالب اين دو حديث به موارد مذكور نيز مراجعه فرمايند.

سپس با توجه به شرح شفاهى دو حديث آخرين اين باب، آنها را مطالعه فرمايند.

 

و اما شرح حديث ٣٥ (الف)

 

اين حديث در واقع بمانند جمع بندى، وخلاصه همه مطالب اين باب مى باشد. حديث از وجود مبارك امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمودند: بدرستيكه اولين چيزها (در خلقت، ونيز درخلقت انسان و هم چنين در كارها) وآغاز آنها و استوارى و قوام، و آبادانى آنها كه بهره مندى از هر چيزى بسبب (نور، هدايت، ودلالت) آنست، عقل مى باشد. همان كه خداى متعال آن را (در مقابل زشتى ظلمت جهل) زيور وزيبايى خلقش قرار داده است؛ پس: به سبب عقل بنده گان خالقشان را مى شناسند (يعنى: معرفت خداى متعال كه در توان غير او نيست، هنگامى كه به لطف او به بنده عنايت مى شود، درپرتو عقل است كه او يافتن و وجدان آن را فهم مى كند) و همچنين است معرفت اينكه آنان مخلوقند، و او (خداى متعال) تدبير امور آنان را مى كند، و امور ايشان توسط او تدبير مى شود، و او باقى و آنان فانى هستند.

و به راهنمايى عقل هايشان دلالت مى شوند بر اينكه آنچه از آفريده هاى او از قبيل اسمان و زمين وخورشيد و ماه و شب و روز مى بيند و نيز او و آنها آفريننده وگرداننده اى دارند كه هميشه بوده، و و هميشه خواهد بود. و بوسيله عقل، خوبى را از بدى شناخته (و تشخيص داده) و نيز اين كه ظلمت و تاريكى (و لاجرم نابينايى و نافهمى) در جهل، و نور و روشنايى (ولاجرم بينايى و فهم) در علم است (كه مركب آن عقل و وسيله كسب و درك آن مى باشد). اين آن چيزى است كه عقل به آن راهنمايى مى كند.

نكته قابل ذكر در اينجا آنست كه راهنمايى عقل به اين امور و دلالت به آنها با استدلال و برهان منطقى نيست؛ بلكه در پرتو نورانيت و درخشش اين معانى، فهم صاحبش مى شود.

به آن حضرت عرض شد: آيا عقل بنده گان را كفايت از (داشتن) چيز ديگر مى كند؟

فرمودند: حقيقت اين است كه عاقل به دلالت و راهنمايى عقلش كه خداى آنرا براى بر پايى و برازندگى ودستگيرى او قرار داده، مى فهمد كه خداى همان حق است، واو همان رب (خالق، مالك، مدير، مدبر، مربى و پروردگار) اوست، و مى فهمد كه براى خالق او پسند و نيز نا پسند است، و نيز براى او فرمانبردارى، ونا فرمانى است، و اين كه راهنمايى و دلالت عقل خود را به آن موارد نمى يابد (مى فهمد كه عقل چند و چون آن موارد را نمى فهمد) و مى فهمد كه به آن موارد (يعنى: موارد پسند و ناپسند الهى و فرمان و نافرمانى او) نمى تواند رسيده و دست يابد، مگر به علم و به دنبال آن بودن، و (مى فهمد كه) او از عقلش سودى خواهد برد، اگر بسبب علمش به آنها نرسد.

پس بر هر عقلى واجب است كه بدنبال يافتن علم و ادب باشد كه پايدارى و استوارى او به انست. (از اينجا مى توان فهميد كه چرا در مجموعه هاى روايى اولين بخش كتاب مختص عقل و دومين بخش مختص علم قرار داده شده؛ مانند: همين كتاب حاضر.

 

شرح حديث٣٦ (ب)؛ آخرين حديث از كتاب العقل و الجهل كافى شريف

 

 اين حديث را دو صحابى ممتاز امام صادق صلوات الله عليه؛ يعنى: حَمران [بن اَعيُن] و صَفوان بن مِهران جَمّال از وجود مبارك ايشان نقل مى كنند، كه: ما شنيديم امام صادق عليه السّلام مى فرمودند: «لَا غِنى‏ أَخْصَبُ‏ مِنَ‏ الْعَقْلِ‏، وَ لَا فَقْرَ أَحَطُّ مِنَ‏ الْحُمْقِ‏، وَ لَا اسْتِظْهَارَ فِي أَمْرٍ بِأَكْثَرَ مِنَ الْمَشُورَةِ فِيهِ» (هيچ دارايى پربارتر از عقل و هيچ ندارى فرو مايه تر از خُل بودن (كم عقلى)، و در هر كارى، هيچ پشتيبانى بيشتر از مشورت نيست.)

در اين مورد كه انسان داشته اى ارزشمندتر از عقل ندارد، درگذشته، چند بار گفته و شرح شده است؛ امّا در فرمايش حاضر، به جز آن چه پيش از اين رفته، نكته اى نيز علاوه شده و آن اين كه:

دارايى انسان كمك كار او در كارهاى اوست، و هيچ يارى در زندگى و در كارها، همچون عقل براى انسان نيست، و همچنين است عكس آن در كم داشتن و ندارى آن. و اين يارى و كمك كارى، بيش از هر موردى خود را در مشورت نمايان مى كند.

"مشورت" كمك گرفتن از عقل و فهم ديگرى در رسيدن به فهم و تشخيص درست است، و كسى كه چنين رفتارى دارد، كسى است كه متكبّر و مغرور و خود شيفته نبوده و استبداد به رأى ندارد. در حالى كه هر كدام از اين صفات رذيله به تنهايى براى هلاكت يك نفر كافى است، و از طرف ديگر مشورت كننده مى داند كه دليل ندارد عقل او كفايت از فهم كافى براى انجام كارش بكند. و اين فهم خود سبب متواضع و فروتن بودن او مى شود، و فروتنى از ممتازترين صفات در تعالى و تربيت انسان است. و اين در حالى است كه در هر صورت يارى گرفتن از نور عقل ديگرى، نورانيّت عقل شخص را اَنور و بيشتر مى كند؛ لذا اگر عقل يار و كمك كار انسان در زندگى و امور آن است، مشورت پشتيبان خوبى در اين يارى و كمك كارى است.

و آخرُ دَعوانا أنِ الحَمدُ لِله ربِّ العالمين وَ صَلّىَ اللهُ عَلى سَيِّدنا وَ نَبيِّنا مُحمّدٍ وَ آلهِ الطّاهِرين.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

مطالب مشابه

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید