شرح حدیث دوّم از کتاب العقل و الجهل

سابقاً خدمتتان عرض شد كه: "علم" در عرف انساني، هر تعريفى كه داشته باشد، در هر حال، مقوله اي ذهني است، و ذهنيّات، خود، مقوله اي تاريك هستند كه به خودي خود، هيچ فهمي، پس و پشتِ آن نيست، مگر آن كه نورِ عقل، به آن بتابد و بعد اين همه، اطّلا عاتي هستند كه حقيقتِ خود راممسوس و ملموسِ قلبِ صاحب خود نمى كنند؛ لذا،قلباّ، براى صاحبِ خود، رغبت و ميلي براي التزام در نيكي ها و كراهت و نفرت در زشتي ها، ايجاد نمي كنند.

 

برخلافِ تعريفِ علم در فرهنگِ وحياني، كه حقيقتي نوراني است، از آنِ خداي متعال و نزدِ او؛ كه او، آن را به قلبِ هر كس كه قصدِ هدايتش را داشته باشد، مي افكند. لذا هر كدام از اين دو نوع، راهِ تحصيل خاصّ خود را دارند.

 

اوّلي، نزدِ آموزگارانِ دانش و دانش آموختگانِ آنان و درسخنان ايشان و دوّمي، نزدِ خداي متعال و برگزيدگانِ او و در سخنانِ آنان.

 

اوّلى با تدرّس و حفظ  آن سخنان كسب مي شود، و دوّمي با تعلّم و عمل به آنها، اميدِ افاضه ی نورِ فهمِ آن، از حق تعالى مي رود.

 

دراوّلى، مركبِ علم، ذكاوت است و در دوّمي، عقل.

 

ابتداي علم و معرفت آموزي در مكتبِ الهي -اجمالاً- تذكّر يافتنِ انسان در پرتو عقل، به خالقيّتِ حق تعالى و حضورِ اوست؛ كه او هست، اگر چه، نتوان گفت كه او چيست!

 

اوّلين حكمِ عمليّاتي عقل، توجّه به بودنِ خود، در مشهد و محضرِ اوست؛ حکمي که اوّلین حکم، بعد از اقرارِ به "لا إله إلّا الله"، واجبترین و مهمترین احکام اصلي و معرفتي مي باشد.

 

دوّمي، تذكّر به مخلوق و مملوك و در نتيجه، بنده بودنِ خود و نيز، وجوبِ قيام به وظيفه ی بندگي؛ چرا كه بهره مندي از هر مملوكي، با رعايت نظرِ مالكِ آن بايد بوده باشد.

 

حاصلِ باز خوردِ نفسي عمل به حكمِ اوّل؛ يعني: توجّه به بودنِ در مشهد و محضرِ حق تعالى، "حيا"ست و حاصلِ فهمِ عقلي و قلبي دوّمي، تديّن به دينِ خداي متعال و تشرّع به شريعتِ اوست و اين است دليلِ همراهي حيا و دين، با عقل

.

شرح حديث سوّم

در اين حديث، راوي از امام عليه السّلام، از چيستيِ عقل مى پرسد، وجود مبارك ايشان، به لازمِ معناي عقل، جواب او را مي دهند؛ نه معني اوّل آن، با نشان دادنِ نقشِ ويژه و كاربردِ متعالي آن، آن را تعريف مى كنند.

 

با توجّه به مطالبى كه سابقاً گفته شد، عقل، حكم به عبوديّت و عبادتِ حق تعالى مي كند و عبادت، عبارت است از اطاعتِ باخضوع، با افتادگي و رغبت؛ و اطاعتِ با رغبت از هر كسي درست يا نادرست- سببِ جلبِ رضايت او مي شود و بازتابِ رضايتِ خداي متعال -بنابه وعده او- بهشت است.

 

هم چنین، سابقاً گفته شد كه تكاپوي ذهن، شبيه عقل و تعقّل مي باشد و كاربردِ آن، تدبير امور است؛ چه امر زشت، چه زيبا، چه براى مؤمن، چه براى غيرمؤمن.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

مطالب مشابه

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید