درآمدی بر شرح کتاب الحجه و شرح باب اول آن:
احتیاج بشر به هدایت حجت الهی برای رسیدن به سکینه و سعادت در دنیا و آخرت


خواسته یا ناخواسته ما در جائی ایستاده ایم که:
نبودیم؛ اگر چه به یاد نداریم.
پنج عالم را در پشت سر داریم؛ (بنگرید به: شرح باب عرش و کرسی؛ بخش ۳) اگر چه به یاد نداریم.
کتابی قول و قرار با خدای متعال گذاشته ایم؛ اگر چه به یاد نداریم.

از طرفی آفریده بودن و لاجرم از آن آفریدگار بودن، و از طرفی دیگر داشتن  عقل و اختیار و قدرت، سیاهه از تکالیف را اقتضا می کند، و از طرفی دیگر افق روشنی از کمالات و مقامات را پیش رو می گشاید، که نیل به آنها را نه می دانیم و نه می توانیم: شکفته شدن و واکاوی نور عقل و گنجینه های نهفته در آن؛( نهج البلاغه ،ط۱ )زنده شدن دل، و باز شدن چشم و گوش و زبان آن؛ یادآوری معرفت و معارف خدادادی در عوالم پیشین، و بروز استعدادهای سازنده نهفته در نهاد انسان.

به این نیاز ها، بلاتکلیفی انسان را در زندگی؛ خصوصا مشکلات زندگی جمعی او را اضافه کنید: فهم های متفاوت در کنار امیال و اهواء مختلف؛ که اگر رافع اختلاف و جامع کلمه بر خداداری نباشد، آش و بلبشوئی از ظلم و ضلالت و حیرت خواهد بود؛ همچنان که هست.

حال مائیم و تکلیف، و مولای کریم، و نادانی و ناتوانی!

وچنین است وجه جمع آنها: «لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه»؛ (آل عمران: ۱۶۴)؛
ظاهرا از نوع بشر و باطنا نه مثل آنان: «قل انما أنا بشر مثلکم یوحی إلی...»؛ (کهف: ۱۱۰ و فصلت: ۶)؛ بشر از حمأ مسنون، ( حجر : ۲۶ و ۲۸ و ۳۳ ) و از منی یمنی،( قیامت : ۳۷ )
 و او «نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهرة؛ لم تنجسک الجاهلیة بانجاسها و لم تلبسک من مدلهمات من ثیابها»(مصباح المتهجد ‏۲: ۷۲۲ زیارت امام حسین علیه السلام )؛
«نور الانوار، و هداة الابرار، و حجج الجبار»؛(بحار الأنوار از کتاب عقیق  ‏۹۹: ۱۵۴ومزار كبير ابن مشهدي: ۲۱۰)
 خلق الهی اول محمدی و علوی در روح قدسی فاطمی و تن طیب و طاهر از خاک  اعلی علیین؛ خاک زیر پای علی اعلی؛ وگرنه «این قافله تا به حشر لنگ است».

و چنین است حکایت نیاز بشر به هدایت الهی و هادیان او؛ به نبوت و رسالت، و به امامت و ولایت؛ به نبوت و رسالت محمد مصطفی، و امامت و ولایت علی مرتضی صلی الله علیهما و آلهما.

آنان علیهم السلام تعلیم و تربیت شدگان حق تعالی هستند، و دیگران از انبیاء و اولیاء و ملائکه و سایرین نیازمند تعلیم و تربیت ایشان.

از جمله تعلیم و تربیت الهی وجود مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آله و اوصیاء و خلفای مطهر و معصوم دوازده گانه ایشان، نزول قرآن است؛
 یعنی: قرائت خدای متعال از نفس نفیس آن حضرت  برای او؛ و به این ترتیب تجلی و تبیین حسن تمام الهی در مقامات و کمالات بیکران در بیکران نفس نفیس حبیب مصطفای خود و شئونات او برای خود.

از زید شحام نقل شده که او از امام صادق علیه السلام در باره فرموده خدای تعالى: «هذا عطاؤنا فامنن أو أمسك بغير حساب»؛ (ص: ۳۹)؛ (این بخشش ما به توست؛ بی حساب ببخش و یا نبخش) نقل کرده که فرمودند:

أعطى سليمان ملكا عظيما ثم جرت هذه الآية في رسول الله صلی الله علیه و آله فكان له أن يعطي ما شاء من شاء ويمنع من شاء، وأعطاه الله أفضل مما أعطى سليمان (علیه السلام) لقوله: «ما آتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا»؛ (حشر: ۷)؛ (كافی۲۶۸:۱).

این آیه در مقابل آن آیه است که می فرماید ما به حضرت سلیمان ملک و مملکت بزرگی دادیم؛ (که در هر حال محدود است)؛
که به هر کسی، به هر مقدار که می خواهی ببخش و یا به هر که می خواهی نبخش؛ (پس: به دلالت این آیه، آن چه در اختیار وجود مبارک رسول اکرم صلی الله علیه و آله است، نامحدود است).
و گذشته از آن خدای متعال برتر از آنی که به سلیمان بخشیده، به ایشان عطا فرموده، به دلیل گفته (و امر ایشان به مردمان) که می فرماید: «هر چه رسول شما را به آن امر فرمود اطاعت کنید، و شما را از هر چه باز داشت، دست بدارید»؛

یعنی: هر چه در خلقت تکوینی و تشریعی حق تعالی است، به اذن الله از آن رسول الله و لاجرم در اختیار ایشان می باشد؛ ملک الهی ملک حبیب او؛ رسول الله است؛
 پس: ملاک ایمان و کفر به حق تعالی، و اطاعت و عصیان او، و رضا و سخط او، آن حضرت هستند؛ و همچنین است امر در مورد کسی که خلیفه و کسانی که خلفای ایشان هستند؛ جای ایشان نشسته اند و قائم مقام ایشان می باشند؛ صلی الله علیه و علیهم اجمعین.

خدای متعال منزه از اسماء و صفات خود است، و اسماء و صفاتش منزه از هر عیب و نقصی هستند؛ و کذلک الله ربنا.

و چنین است که خدای متعال همه حسن  را؛ همه کمال و جمال و جلال را، که اسما و صفات الهیه اشاره و نمایه از آنهاست، خلق اول خود قرارداده ؛ او  بنده ترین بنده اوست که فقیر نیست؛ بلکه فقر  محض است؛ او آن چنان از خود تهی و پر از حضور ولایی حق تعالی است که خدائی است,؛ خلیفة الله است ؛ کلمه تامه، و  آیه ربانی حق تعالی است.

عترت زدایی که مورد نظر شیطان بوده و هست، لایه های مختلف دارد:
حذف جسمی آنان با قتل، و غصب مقامات اجتماعی و امکانات حضور آنان در   اجتماع،

جعل مقامات علمی و معنوی آنان علیهم السلام برای دیگران و به این ترتیب تکثیر دروغین ایشان و به این ترتیب گم شدن آنان در میان صدها مورد مشابه در انظار مردمان،

 و شبهه پراکنی و سیاه نمائی در باره ایشان در میان مغرضان و جاهلان.

و اما در میان طرفداران: تحریف معنای «ایمان»، «تقوا»، و «ولایت» آنها را از زندگی عبادی و عادی مردمان باوردار زدوده ،

و با پرداختن به ظاهر احکام و دین و قرآن برای معتقدان_ که صد البته باید رعایت شود _ ونیز اقامه عزاداری پر سر و صدا، و با شور و  هیجان برای جوانان  _که در حقیقت تظاهر به دین و معنای آن است_ کاری کرده که آنان چنان سر کار باشند که نه بویی از معرفت برده باشند، و نه نوری از علم.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

مطالب مشابه

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید