شرح باب دوم از كتاب فضل العلم كتاب اصول كافى

 

عنوان باب عبارت است از "بابِ صفةُ العلم و فضله و فضلُ العلماء": باب نشانه ی علم، و برترى آن، و برترى عالمان.

 

١.اوّلين حديث از وجود مبارك حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام نقل شده كه واقعه و فرمايشى را از وجود نورانى رسول اكرم صلّى الله عليه و آله نقل مى فرمايند، كه بيان اين مطلب مهم است كه "علم" كه در فرهنگ الهى به عنوان حقيقتى الهى، به همراه نور عقل، ستوده شده، روشنگر سه مورد است: اوّل معرفتى از مُحكمات معارف الهيّه؛ دوّم فهم درستى از واجبات قطعى الهى كه بر عهده ی بنده است؛ و سوّمى آداب و سنن مستحبّى كه پسندِ خداى متعال در آن مى باشد؛

يعنى: حقيقت علم و مصاديق آن، ناظر بر هدايت انسان به حقايق الهى و دلالت او به تكاليفش در بندگى خداى متعال مى باشد. ساير موارد، دانش هايى هستند كه ارزش آنها در رديف بقيّه ی امور دنيوى مى باشد، كه دانايى بر آن ها خوب و مانند ساير امكاناتِ دنيوى مى تواند خوب و يا بد از آن ها استفاده شود، امّا دانستن و ندانستن آن در كيفيّت معنوى و الهى انسان تأثيرى ندارد.

 

٢.از وجود مبارك امام صادق عليه السّلام نقل شده كه ايشان فرمودند:"حقيقت اين است كه عالمان وارثان انبياء هستند"؛ چرا كه ویژگی اصلى  و اوّل انبياء علیهم السّلام ، علم آنهاست كه از خداى متعال آن را تعليم ديده اند، و مأمور تعليم آن به مردمان هستند؛

به قول معروف: دخل و خرج آنها در دنيا همين است: ياد گرفتن از خداى متعال و ياد دادن به مخاطبين خود؛ لذا: از آنان آن چه باقى مى ماند، اقوال و احاديث آنان است كه حاوى علوم الهى آنان مى باشد؛ لذا: كسانى كه از آنان بهره مند شده اند، از علم آنان بهره برده اند، و عالِم شده اند؛ علمى كه حتّى مقدار كمى از آن هم گرانبهاست.

نكته ی بسيار مهمّى اى كه امام عليه السّلام در اين جا به آن اشاره مى فرمايند، اين است: "پس دقّت كنيد كه اين علمتان( علم دين و زندگي تان) را از چه كسى مى گيريد؟"؛ چرا كه هر كسى براساس فهم و تلقّى خود از زندگى و باورهايش زندگى مى كند؛ اگر درست بوده باشد، درست، و اگر غلط باشد، غلط.

سابقاً مكرّر گفته شده كه بنده عقلاً مكلف به رعايت موارد پسند و ناپسند خداى مولا و مالك خود مى باشد، و چون نمى داند، موظّف و مكلّف به ياد گرفتن از كسى است كه از قِبَل خداى متعال تعليم و تربيت شده؛ و چنين است كه خودِ گوش دل سپردن براى تعليم و تربيت، پرده اى و پاره اى از اداى وظيفه ی انسان و بندگى اوست، كه هم خودش موضوعيّت دارد و هم نتايجش كه عمل به آن ها بوده باشد. و چنين است كه كسب علم از غير اهل بيت عليهم السّلام كه از مخالفان پنهان و پیدای خداى متعال و رسول اكرم صلّى الله عليه و آله هستند، به شدت نهى شده است.

دو نكته ی قابل ذكر در اين جا اين كه: كسانى هستند كه خداى متعال را قبول دارند، ولى تقيّد به پيامبر خاصّى ندارند، و مى گويند هر دستور خوبى را كه از هر پيامبرى بپسندند، عمل مى كنند، و اين حرفِ ظاهراً شاعرانه و روشنفكرانه، سبب فريفته شدن عدّه اى به آن ها مى شود؛ در حالي كه خداى متعال با ارسال هر پيامبرى، پيامبرى و دين پيامبر قبلى را منسوخ فرموده، و پيامبر جديد و دين او را واجب الاطاعه قرار داده است؛ لذا: امروزه اطاعت از هر پيامبرى به جز وجود مبارك حضرت خاتم الانبياء حضرت محمّد مصطفى صلّى الله عليه و آله، عصيان خداى متعال و كفر به او مى باشد، و ديگر اين كه كسانى كه چنان اعتقاد و عملكردى دارند، در واقع عملاً تقيّد به هيچ پيامبرى ندارند، و اين همان مذهب شيطان است، كه خداى متعال را قبول ولى از اوامر او در اطاعت از انبياء و اولياء تمكين نمى كند؛ يعنى به آن ها تقيّد ندارد؛ لذا: عدم تمكين به وصايت در مورد هر پيامبرى عملاً انكار نبوّت اوست؛ لذا: از جمله عملكرد اوصيای هر پيامبرى -عموماً- و در دين حضرت خاتم الانبياء صلّى الله عليه و آله -خصوصاً- سالم نگاه داشتن دين، از كم و زيادو جابجا شدن ( تحریف الغالین )، تكّه تكّه شدن( انتحال المبطلین ) ، و غلط معنى شدن (تأويل الجاهلين)توسّط تجاوز گران زياده رو،وخرابكاران ،و نادانان است، تا جايي كه اگر كسى طالب هدايت باشد، امكان دسترسى به هدايت الهى رسول اكرم صلّى الله علیه و آله را داشته باشد. والحمدلله ربّ العالمين و صلّى الله على سيّدنا و نبيّنا محمّد و آله الطّاهرين.

 

٣،٤. عقلاً و نقلاً از هيچ عاقلِ قادرِ مختارى نبايد كمترين رفتار و كردار نكوهيده و ناشايسته و بدى سر بزند، بلكه به عكس آن چه از او بايد، افعال زيبا، شايسته، بايسته و نيکو بايد باشد.

و به حكم عقل و تجربه براى انجام درست و خوب هر عملى در زندگى، بايد نسبت به آن ، معرفت و علم درست داشت. و ديگر اين كه اهميّت هر فعل و موضوعش هر قدر بيشتر باشد، اهميّت معرفت و علم به آن هم بيشتر خواهد بود. حال اگر موضوع آن ، معرفت و علم خودِ زندگى و نحوه ی زيستن؛ يعنى:"دين" باشد، اهميّت آن آشكار مى شود. و اين اهميّت دو چندان مى گردد اگر بدانيم كه صِرف معرفت و علم به معارف و معالم دين الهى-فارغ از عمل به آن- موضوعيّت دارد، تا چه رسد عمل به آن.

چنين است كه با توجّه به اهميّت بى نظير معارف و علوم الهى عقلاً و نقلاً، حكم به فهم و درك عميق(فقه) آن شده است؛ همان مطلبى كه موضوع اصلى اين دو روايت شريف مى باشد.

البتّه پر واضح است كه شرط لازم عمل صحيح، داشتن علم صحيح است، و شرط كافى آن -چه بسا- مقتضيّات ديگرى نيز هست؛ از جمله ی اهمّ آن مقتضيّات براى خوب زندگى كردن، بردبارى در سختى ها و دستپاچه نشدن در آن ها(الصّبر على النّائبة)، و نيز برنامه ريزى داشتن در زندگى با توجّه به اهداف و امكانات، بدون ريخت و پاش و زياده روى در استفاده از امكانات(تقدير المعيشة) مى باشد.

 

٥.با توجّه به حقيقت "علم" كه نورى الهى است، و گران بهاترين گوهر، و نزد خداى متعال(انّمَا العِلمُ عِندَ الله؛ احقاف: ۲۳ و ملک: ۲۶ )؛ لذا: از آن او، و در اختيار او، مى توان فرمايش رسول اكرم صلّى الله عليه و آله را كمى فهم كرد كه فرموده اند"اَلعِلمُ وَديعَةُ الله فى اَرضِه وَ العُلَماءُ اُمَناوُهُ عَلَيه..."(بحار۲: ۳۶ از الدّره الباهره)( علم امانت الهى در زمين است و عالمان امانتداران آن هستند... ) و در اين حديث شريف مورد گفت و گوی ما امام صادق عليه السّلام نيز مى فرمايند:"اَلعلماءُ اُمَناء"عالمان امانتدارانند.

"تقوى"؛ به معنى: پاسدارى كردن است، و ثمره ی عملى تقواى خداى متعال، داشتن خدای متعال ؛ لذا : خدادارى است؛ لذا:

در حقيقت ، متّقى چون قلعه و دژى است كه از حضور خداى متعال و توجّه و تذكّر به او در خود نگهدارى مى كند:"وَالاَتقياءُ حُصون"؛ با تقوايان دژهايند.

عملكرد جامع انبياء در رابطه با مردم، سرورى و سرپرستى آنان در زندگى جهت هدايت، و سعادت و نجات آنان است، و هم چنين است جانشينان آنان كه كار همانان را مى كنند؛ يعنى: اوصياء؛ آنان نيز هم چنين هستند:"وَالاوصياءُ سادة"؛ و جانشينانِ سرورانند.

در ادامه ی روايت مولّف مى فرمايد: در حديث ديگرى، آمده"العلماء منار"(عالمان راهنمايانند؛ روشنگران راهند) كه در اين صورت، معنا ناظر بر نقش هدايتى آن ها در ميان مردمان خواهد بود.

 

٦.از ارزش هاى كاربردى در دين، استوارى و ثبات قدم در آن است، و لازمه ی اين امر معرفت و علم و درك عميق (فقه) از آن مى باشد، تا متناسب با آن، عقيده و ايمان نيز قوى شده، و در مقابله با جريان هاى مخالف، استوار و مقاوم گردد.

و چنين است كه امام صادق عليه السّلام به يكى از اصحاب خود به نام بشير بن دهان فرمودند:

"از اصحاب من كسى كه دين را عميقاً درك نكرده باشد(فقه)، در او خيرى نيست(نمى توان از او انتظار مفيديّت در جهت سعادت و نجات خود و ديگران را داشت).

يا بشير! كسى از آنان، اگر دين را آن چنان عميق درك نكرده باشد كه او را بى نياز از آنان(به غیر از اهل بيت عليهم السّلام) كند، به آنان احتياج خواهد يافت، و چه بسا آنان او را به درگاه گمراهى خود وارد خواهند كرد بدون آن كه خود او بداند."

سابقاً هم به اين نكته اشاره شده كه: از احكام مسلّم و قطعىِ عقل و نقل در دين الهى و مسير هدايت آن، تدبير و تنظيم امور خود به نحوى است كه شخص از تأثير پذيرفتن از جريان شيطانى ضلالت، محفوظ و مصون بماند. از جمله مواردى كه ممكن است شخص در معرض اين آسيب باشد، واقع شدن در جريان عقايد و شبهات مخالفين، قبل از آمادگىِ پاسخگويى به آن هاست. و به همين دليل است كه يكى از گناهان كبيره" تعرّب بعد از هجرت" است(برگشتن به ميان اعراب جاهلى، بعد از هجرت كردن)(لا تَعَرُّب بَعدَ الهِجرَه، النوادر: ۲۶ عن رسول الله صلی الله علیه و آله)؛ يعنى:

رفتن شخص به محيطى كه نتواند ان جا دين خود را حفظ كند. اتّفاقى كه امروزه با رفتن به جوامع غير مسلمان براى بسيارى – خصوصاً برای جوانان - اتّفاق مى افتد.

و از جمله ی موارد ديگر در اين مورد آسيب پذيرى در معاشرت با نااهلان است.

و ديگرى اخذ علم از غير اهل بيت عليهم السّلام و از طريق آنان، قبل از تفقّه در دين الهى ایشان كه بر اساس كتاب خداى متعال و خود آنان و كلام شان می باشد.

 

٩ ،٨ ، ٧. از ديدگاه آيات و روايات در مدرسه ی اهل بيت عليهم السّلام، حقيقت خلقت چه در تكوين و چه در تشريع همان حقيقت نورانىِ الهى است، كه از منظرى نور عقل و از منظرى نور علم مى باشد؛ لذا: حيات طيّبه و زندگى با خير و بركت و سعادت، آن است كه بر بستر آن دو گسترده شده و جريان يابد. و صورت كاربردى و عینی آن ، رفتار عالمى است كه نه فقط خود كه ديگران نيز در تبعيّت از او و گوش سپردن به او، از علم او بهره برده و عالمانه زندگى مى كنند. و چنين است كه زيباترين و بهترين زندگى از آن عالمِ عاملِ معلّم است كه سبب سعادت و هدايت و نجاتِ خود و ديگران نيز مى شود. چنين عالمى هزار بار (كه نشانه ی كثرت قابل ملاحظه است) از عابدى كه فقط خود از تلاشش منتفع مى شود ارزشمندتر است و هم چنين است زندگى كسى كه متعلّمِ فرمانبردار مى باشد؛ لذا: بهره مند از نورانيت علم در پرداختنِ زندگىِ زيبا براى خود است.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

مطالب مشابه

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید