شرح احاديث باب بيست ودوّم؛ باب پذیرفتن به وسیله ی روایت و تأیید قرآن، كتاب فضل العلم
سابقاً به مناسبت عرض شد كه بيان دين (آئين) مورد رضايت وپسند خداى متعال كه بندگان مكلّف به رعايت آن هستند، در دو جا آمده: كلام خداى متعال، وسنّت (قول، فعل، تقرير [عمل مورد تاييد]) پيامبر و بالملازمه جانشين معصوم او كه علم الهى پيامبر به ايشان منتقل شده است؛ پس: آنچه موافق آن حقيقت و آن علم است حق است ونورانيت دارد، و بايد آن را گرفت ، و آن چه خلاف كتاب خداى متعال وسنّت پيامبر باشد، خلاف است و بايستى آنرا رها كرد، كه مخالفت با آن ها كفر است.
واز آن جايي كه منشاء و مصدر علم كتاب و علم نبوى، يكى هستند؛ پس بايستى كلام الله و سنّت نبوى هماهنگ با هم ومؤيّد هم باشند. واز آن جائي كه كلام الله از تحريف وتغيير مصون، ولى حديث نبوى از اين بابت در امان نبوده؛ لذا: براى اطمينان از صحّت حديث، بايستى آن را به كتاب خداى متعال ويا حديث قطعىُّ الصُّدور عرضه كرد.
سنّت در حقيقت، صورت عينى وعمليّاتى شده ی همان دستورات كاربردى در كتاب الله است كه آئين و رفتار وجود مبارك پيامبر اكرم و خلفاى ايشان است. به بيان ديگر هر پيامبر متربّى ومتعلّم خداى متعال، و دين هر پيامبر در واقع رفتار شناسى اوست كه ثمره عينى و عملى تعليم وتربيت الهى اوست، كه او مبعوث به ابلاغ وارائه ی آن به مخاطبين خود، وآنان موظّف ومكلّف به قبول ورعايت آن مى باشند؛لذا: عملى صحيح است كه باطناً با نيت نيك وظاهراً مطابق سنت باشد . ونشانه شخص هدايت شده در دين آنست كه آرام و قرار او در عمل به سنت باشد ، و نشانه گمراه آنست كه آرام و قرار او در عمل به بدعت باشد؛ لذا: سنتى كه ناظر به واجبات است، بايستى به آن عمل شود كه هدايت در عمل به آن و گمراهى در ترك آن است و سنتى كه در غير واجبات است، عمل به آن خوب است، و ترك آن خطا وگناه نيست. الحمد لله اوّلاً وآخرا.