شرح باب بيست و يكم، باب اختلاف در احادیث، كتاب فضل العلم

 

ابتدائاً به عزيزان حديث پژوه توصيه مى شود :

كه براى بهره مندى بيشتر در اين دور همخوانى،با پيش رو داشتن متن هر حديث و نظر به آن،از هر دو شرح شفاهى و كتبى استفاده كنند؛چراكه: چه بسا مطالب آن ها در مواردى مكمّل ديگرى مى باشند.

 

مقدمّه

سابقاً هم عرض شد كه در هر جامعه اى، اگر حاكميّت قصد سوار شدن بر گرده مردم را داشته باشد، بايستى فرهنگ متناسب با آن را در آن جا ايجاد كند، وگرنه اين كار با زور و فشار اگر هم شدنى باشد، قابل دوام و به مدّت طولانى شدنى نيست.

جريان نفاق؛ يعنى: جريان ظاهراً مسلمان ولى باطناً منكر و معاند، كه مديران آن از ابتداى ورود به اسلام به همين قصد و عمد ظاهراً قبول اسلام كرده و وارد به دين شده بودند، منتظر فقدان رسول اكرم صلّى الله عليه وآله بودند تا نقشه هاى خود را عملى كنند؛ يعنى: با در دست گرفتن مديريّت وحكومت جامعه، فرهنگ آن را به جاهليّت برگردانده و بدون مقاومت اكثر مردم به مقاصد خود جامه عمل بپوشانند.

 

اين جريان تكاپوى خود را از زمان حيات آن حضرت شروع كرده بود. وقايع بعد از رحلت و يا در حقيقت شهادت رسول اكرم صلّى الله عليه وآله، مجال علنى شدن اين جريان بود. و به همين واقعيّت خداى متعال در قرآن مجيد تذكّر وهشدار داده بود:

"أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ؟!":

اگر (وجود مبارك رسول اكرم صلّى الله عليه وآله) در گذشته و يا كشته شوند، شما به پشت سر خود (جاهليّت) بر خواهيد گشت؟! (آل عمران: ۱۴۴)

و هم چنين بود و هم چنين شد.

اصول دين خداى متعال در هر زمينه اى در كلام خداى متعال، و تبيين و تفصيل آن در سيره (قول، فعل، و تقرير) رسول اكرم صلّى الله عليه وآله مى باشد.

لذا: مطالب كلان كلام الله اوّلاً ناظر به معرفت توحيد‌، نبوّت، امامت و ولايت، عدالت الهى و بندگان، و قيامت مى باشد.

ثانياً تذكّر بر فروع و شاخه هاى اين ريشه ها و اصول؛ يعنى: فروع دين، از عبادات تا ديات و اخلاقيّات مى باشد. كه در اين موارد هم به اصول آن ها تذكّر داده شده است.

تبيين و تفصيل و تعليم همه ی اين موارد كه چه بسا مجمل و يا مبهم و يا متشابه هستند، در نظر وعمل، به عهده ی وجود مبارك پيامبر اكرم و بالملازمه خليفه و وزير اوست كه به امر الهى هم زمان با ابلاغ عمومىِ نبوّت حضرتش در يوم الدّار، خلافت و وزارت و وصايت امير عليه السّلام نيز، اعلام گرديده بود.

و عملكرد جريان نفاق پنهان رسول اكرم كه جريان آشكار كفر و شرك بعد از رحلت بود، بر همين اساس طراحى و اجرا گرديد:

تخريب سيره ی رسول اكرم و شخصيّت ايشان و سعى در سياه نمايى خليفه ی وى با دروغ بستن به رسول اكرم صلّى الله عليه وآله و امير المومنين عليه السّلام، در زمان حيات رسول اكرم و منع از نوشته شدن فرمايشات وى؛

ممانعت از نوشته شدن وصيّت آن حضرت، هنگام رحلت؛ چرا كه مى دانستند وصيّت ايشان ناظر به خلافت اميرالمومنين عليه السّلام است؛ لذا: به بهانه "حَسبُنا كِتابَ الله"(صحیح بخاری۱: ۱۲۰، ح۱۱۲، کتاب العلم، باب کتابه العلم) مانع از كتابت وصيّت حضرتش شدند؛

غصب حكومت و غلبه بر آن در فاصله ی مشغول بودن اهل بيت عليهم السّلام و اصحاب خاصّ به تجهيز و تكفين و تدفين پيامبر اكرم؛

ممانعت از كتابت حديث و سپس نقل آن، و برخورد شديد با متخلّفان؛ و به اين ترتيب بستن مسير تبيين و تبليغ و ترويج دين درست؛

و از طرف ديگر به كار گرفتن اصحاب عالم نماى دين به دنیا فروخته، و ساختن و پرداختن دين آن چنان كه آن سران مى خواستند، با جعل احاديثى كه مقاصد آنان را در تخريب دين الهى و فجيع تر و بدتر از همه تخريب شخصيّت رسول اكرم صلّى الله عليه وآله و تنزّل دادن آن به پائين تر از خودشان و مردم عادّى، حتّى كودكان(!) بود.

و به اين ترتيب بود كه كم ترين قيمت و حرمتى براى وجود مبارك ايشان و اهل ايشان و دين ايشان، در مقابل ديگران (آن سران) باقى نماند.

در چنين زمينه اجتماعى-فرهنگى است كه امير المومنين علي را كه به تصريح خداى متعال در قرآن مجيد، در آيه ی واقعه ی مباهله، نفسِ(خود) پيامبر اكرم است، مى كشند، و فاجعه ی واقعه ی كربلا ى "حُسِينُُ مِنّى وَأنَا مِن حُسَين"(کامل الزیارات: ۵۲) پيامبر اكرم اتّفاق مى افتد، و خاندان پيامبر كه دوست داشتن شديد و دوستى كردن با آن ها را، آن حضرت به امر حقّ تعالى مزد رسالت خود تعيين فرموده بودند، با اهانت تمام و تحميل مشقّات طاقت فرسا به اسارت مى برند، و آب از آب تكان نمى خورد كه هيچ، بلكه مردم شادى كرده و جشن گرفته و آن را مبارك دانسته و روز عاشورا را عيد و محرّم را به جاى ماه مبارك رمضان اوّلين ماه سال -كه در هر قومى- زمان شادى ونشاط است، قرار مى دهند.

و در ادامه همان است كه واقعه حرّه اتّفاق مى افتد، و يزيد دستور قتل عام مردمان مدينه را داده و زنان و دختران آن را يك هفته در اختيار سپاهيان خود قرار مى دهد، و كعبه ی مكرّمه كه بيت الله است، به دستور یزید توسّط مردم و منجنيق ها، سنگ باران و تخريب و به آتش كشيده مى شود.

دنباله همين سياست بود كه از اهل بيت عليهم السّلام كسى نماند مگر آن كه يا مقتول شد و يا مسموم، و به ناچار امر منجر به غيبت شد؛ كه يك معناى آن اين است كه آن نكبت عالم گير هنوز غلبه و ادامه دارد، امروزه نيز آل سعود و حاميان او و داعش و امثال آن، همان ميراث داران بى پوسته و بدون رو دربايستى سقيفه و بنى اميّه اند.

اميد و انتظار آن كه به جلالت جلوه ی جميل عالم سوز سيّد شهيدان در كربلا، كه شاهد و گواه و گزارشگر آن فاطمه ی صغرا؛ حضرت زينب كبراست، آن جا كه مى فرمايد "وَما رَأيتُ اِلّا جَميلا " (مثیر الاحزان: ۹۰) اين نكبت زدوده، و اين بار امر به ظهور ختم شود.

امّا كمى در شرح حديث اوّل براى يارى در فهم بعضى از دقايق آن: آن چه بر حديث رسول اكرم صلّى الله عليه وآله خصوصاً بعد از رحلت ايشان گذشته؛ از منع از كتابت و سپس جلوگيرى از نقل آن، در حالى بود كه مردم در روال عادّى زندگى خود نيازمند دانستن معارف در عقايد، و احكام در اعمال و رفتار خود بودند، و ناچار بودند آن ها را از كسانى كه گمان داشتند علم آن را از پيامبر اكرم شنيده و كسب كرده اند سوال كنند. كم و زياد بودن اطّلاعات شخصى مردم در اين زمينه ونيز تنوّع شخصيت هاى ناقل حديث، در امين وغير امين بودن، و نيز كم و زياد شدن طبيعى ذهنيّات، آشفته بازارى از اوضاع احاديثى درست كرده بود كه در دست مردم بود.

سليم بن قيس هلالى كه از اوّلين مولّفين در جامعه مسلمان و از خواصّ اصحاب امير المومنين عليه السّلام بود، از ايشان سوالى دارد كه ناظر بر همين آشفتگى است. و آن متفاوت و مختلف بودن روايات، نزد ياران نزديك حضرت امير كه مورد تأييد ايشان نيز مى باشد، در مقايسه با روايات نزد مردم است.

آن چه ايشان جواب داده اند ناظر بر همان آشفتگى است كه از آن ياد شد: ناقص و نارسا بودن اطّلاعات شخصى مردم از طرفى، و امين و غير امين، و خوش حافظه و كند حافظه بودن ناقلان و ناقص و كامل بودن اطّلاعات آنان از طرف ديگر، باعث اين همه تفاوت و اختلاف شده است، و اين همه در حالى است كه وجود مبارك پيامبر اكرم علمى را كه خداى متعال بر ايشان نازل فرموده بود، به جانشين خود منتقل فرموده، و نزد ايشان به امانت سپرده بودند؛

چرا كه: همان طور كه اصل در نبوّت و دائر مدار آن، علم به معنى الهى و حقيقى كلمه است، در وصايت و خلافت نيز هم چنين است؛ يعنى: وجود مبارك وصىّ و خليفه هر پيامبرى -اوّلاً- در عالم بر علم الهى بودن، خليفه و جانشين اوست؛ لذا: در ذيل همين حديث شريف، وجود مبارك حضرت امير، مواقع خلوت پيامبر اكرم را با ايشان و بعضى از خصوصيّات آن را، بيان فرموده اند.

و حقيقت اين است كه حقيقت علم الهى، نفس نفيس پيامبر اكرم است كه به قرائت خداى متعال، تعليم آن حضرت شده، و وجود مبارك امير المومنين به تعليم رسول اكرم صلوات الله عليهما وآلهما متكلّم به آن گرديده اند؛ لذا: اين همه در به درى و گمراهى به دليل خانه نشين كردن آن وصىّ و خليفه و مراجعه نكردن به ايشان اتّفاق افتاده و مى افتد. الحمد لله اوّلاً وآخرا.

 

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

مطالب مشابه

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید