شرح باب ششم؛ حق عالم، از كتاب فضل العلم
در اين باب و در اين موضوع فقط يك حديث آورده شده است. و در باره اعتماد به حديث واحد همين بس كه به دلالت فطرت همان طور كه سيره عقلاء است، خبر واحد از راوى ثقه، قابل اعتماد و محلّ استناد و عمل مى باشد؛ همچنان كه در روال عادى زندگى، معمول و متداول بين مردم است.
روايت توسّط وجود مبارك امام صادق عليه السّلام از وجود نورانى اميرالمومنين عليه السّلام نقل شده است؛ حديثى است جامع در ادب رفتار با عالم، كه از فرط جامعيّت كفايت از كتابى در اين مورد مى كند:
آن حضرت نقل كرده اند كه: "اميرالمؤمنين عليه السّلام مى فرمودند"؛ از اين عبارت چنين فهم مى شود كه آن حضرت اين فرمايش را مكرّراً فرموده و به دليل اهميّت آن، مكرّر به آن تذكّر مى دادند.
"از جمله حقوق عالم، آن است"؛ پس: شأن عالم و جلالت او، اقتضاى حقوق و رعايت آدابى را در مورد او مى كند، كه از جمله آن اين است كه: (رفتارى با او نكنى كه باعث آزردگى و رنجش او شود؛ لذا:)" او را سؤال پيچ نكنى، و به او آويزان نشوى"(به قول معروف: مثل كَنِه به او نچسبى. معمولاً كسانى با اين قبيل رفتارها، قصد خود نمائى داشته و تظاهر به دقّت و فهم عميق مى كنند؛در حالي كه به عكس اين قبيل رفتارها نزد يك عالم نشانه از كُند ذهنى و دقّت نداشتن از طرفى و بى ادبى از طرف ديگر است. به اين قبيل رفتارها كه معمولاً با ابراز ناسازگارىِ مطلبى و نماياندنِ تناقض آن با مطلبى ديگر است، اشكال كردن گفته مى شود، كه به جز معايبى كه گفته شد، اگر اين امر در موارد ضرورى دين باشد، و مستشكل خود به آن تناقض باور داشته باشد، مسلّماً اين امر در ايمان او خللى وارد خواهد كرد؛ لذا: در توصيه هاى معصومين عليهم السّلام از مجادله در علوم و معارف الهيّه نهى شده، چرا كه باعث شكّ در موارد ايمانى دينى مى شود. و اين رفتار در بين بعضى از كسانى كه در آموزش، شيوه مباحثه قبل و بعد از فراگيرى را دارند، و در اين امر ممهزند، متاسّفانه تبديل به رفتار شده و آفت اخلاق و ايمان، و چه بسا سدّ راه تعالى و تربيت آنان مى شود. بدترين نوع مراوده با ديگران و اعمال و رفتار آنان و مواجهه با نوشتارها و گفتارها، دقّت اوّليّه در جستن و يافتن عيب آن هاست. همان طور كه در روايات فرموده اند، چنين افرادى خود معيوبند، لذا براى پوشاندن معايب خود، در پى آشكار كردن عيب ديگران هستند؛ يعنى: چنين كسانى، اشخاص حقيرى هستند كه براى پوشش دادن به حقارت خود سعى در تحقير و كوچك كردن ديگران مى كنند. فرمايش امير عليه السّلام كه مى فرمايد: "طُوبى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ"، (نهج البلاغه: ۲۵۵) ناظر به همين امر نيز است؛ يعنى: كسى كه در ديدن ها و شنيدن هايش، توجّه و دقّت در جستن و يافتن عيب آن ها دارد، شخص بد به حال و بدبختى است.از اثار نكبت بار اين رفتار اين است كه چنين كسانى توفيق رفع معايب خودرا پيدا نمى كنند.ونيز درمورد اين قبيل اشخاص اين گفته درست است كه :"عيب دان از غيب دان اگه نشد").
در دنباله اين مطلب، فرمايش امير عليه السّلام چنين ادامه پيدا مى كند:
"هنگامى كه بر او وارد شدى در حالي كه عدّه اى پيش او هستند، پس بر همه آنان عرض سلام كرده، و او را علاوه بر ديگران نيز احترام كن"؛ چرا كه: منزلت او برتر از بقيّه بوده؛ لذا: احترام به او اخصّ از بقيّه بايد باشد.
"و در پيش روى او بنشين، نه در پشت روى او" كه اين حالت به احترام و ادب نسبت به او نزديك تر است.
از آداب نشستن پيش بزرگان، متين و آرام و كم حركت بودن بدن و چشم هاست؛ لذا: آن حضرت مى فرمايند: به هنگام صحبت "با چشمانت اشاره و غمزه نكرده، و با دستانت نمايش معنى نكن. و در مقام مخالفت با گفته او، زياد نگو فلانى چنين مى گويد، بهمانى چنان مى گويد." اين طرز گفتگو و به رخ كشيدن اقوال ديگران، در واقع، تحقير آن عالم است، و رفتار خلاف ادب با او، و از طرفى ديگر و بدتر، اظهار فضل و ادّعاى اطّلاع و فخر فروشى و بزرگ نمائىِ ناشيانه و كودكانه خود.
"وازگفتگوى طولانى او، آزرده مشوكه اين است و جز اين نيست كه مَثَل عالم، مَثَل درخت خرمائى است كه بايد چشم به راه بود تا از آن چيزى بيفتد"؛ يعنى: بايد مراعات او را كرد تا وقتى كه خود به سخن آمده و افاضه فرمايد، نه آن كه او را وادار به سخن گفتن كرد،كه سبب تكلف او در سخن گفتن،وازرده شدن او دراين امر باشد.
دنباله حديث فرمايشى است در گرانى قدر عالم با نشان دادن او در مقايسه با افراد گران بها در فرهنگ الهى: "پاداش عالم از روزه دارِ شب زنده دارِ رزمنده بيشتر است"؛ يعنى: به صرف عالم بودن، او گران بهاتر از آن ارزنده اى است كه در سختى و با زحمت كسب ارزش مى كند.