شرح باب هشتم؛ باب هم نشينى با علما و هم سخنى با آنان، از كتاب فضل العلم

 

در روابط اجتماعى و ارتباط مردمان با يكديگر، اوّلين و عميق ترين و وسيع ترين اثرى كه در انسان ايجاد مى شود، اثر تعليمى است؛ و اين امر از هنگام بسته شدن نطفه او شروع و براى هميشه همراه او مى شود.

در تأثير پذيرى انسان از ديگران -مثبت و يا منفى- مجالست بيش از هر مورد و رابطه و اتّفاقى نقش دارد؛ تا جايي كه مى توان گفت: كسانى كه باطناً و حقيقتاً با هم، هم شكلى و هم سنخى دارند به هم تمايل داشته، و با هم دوستى و هم نشينى مى كنند، و همين امر به دليل تأثير و تأثّر عميق و متقابل، مشابهت را بين آنان بيشتر مى كند.

 

بيتى از سعدى كه در واقع ترجمه روايتى نبوى است ناظر بر همين معناست:

تو اوّل بگو با كيان زيستى

پس آنگه بگويم كه تو كيستى

 

كه ترجمه منظوم روايتى است از رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم كه مى فرمايند: " المَرءُ عَلى دينِ خَليلِهِ، فَليَنظُر أحَدُكُم مَن يُخالِلُ."( آدمى بر دين (روش) دوست خود است. پس هر يك از شما بايد بنگرد كه چه كسى را به دوستی برمی گزیند. امالی طوسی: ۵۱۸)

 

نكته قابل ذكر در اينجا اين است كه مجالست با هر صنفى آثار خاصّ خود را دارد كه غير از آثار مجالست با بقيّه است. و در اين ميان به دليل شرافت علم و دين، شريف ترين و ارزشمندترين مجالست، مجالستى است كه با علماى الهى بوده باشد؛ كه اگر انسان خود از اهل علم بوده باشد، مى تواند با آنان همراهى كرده و در سير تعليمى و تربيتى آنان مشاركت داشته باشد، و اگر اهل علم نبود، مى تواند از آنان تعليم ديده و اهليّت علمى پيدا كند،و در ضمن اگر از خداى متعال سايه رحمتى بر سر آنان افتاد، و بر آنان نعمت و بركتى نازل شد، شامل او نيز خواهد شد.

درست عكس مجالست با جمع جاهل، كه اگر انسان خود عالم بود، در آن جمع علمش براى او نفعى نخواهد داشت؛ چرا كه علم او در ان جمع گوش شنوا و خريدارى ندارد و به كار نمى آيد، و اگر خود جاهل بود به جهلش افزوده مى شود، و اگر بر آنان عقوبت و عذاب و كيفرى نازل شد، او را نيز در بر مى گيرد.

 

نكته قابل ذكر ديگر در اين جا اين است كه بودن در هر جمعى، شخص را در زمره آنان در مى آورد، و او را مشمول سرنوشت آنان مى كند؛ مانند: حضور شيطان كه اسير شده و در جمع فرشتگان بود، لذا مشمول امر خداى متعال به ملائكه در مورد سجده به حضرت آدم عليه السلام شد.

و نيز اطلاق "يا اَيُّهَا الَّذين آمنوا"ها در قرآن مجيد كه شامل هر كسى كه صورت و ظاهر ايمان را دارد، مى شود؛ اعمّ از اين كه مومن باشد، و يا منافق، و يا در هر درجه اى از ايمان.

 

آن چه عرض شد، شرح محتواى حديث اوّل بود كه با توجّه به مقدّماتى كه ناظر به همه مطالب اين باب بود، گفته شد. اين حديث پاره اى از پند لقمان حكيم به فرزندش مى باشد. فرموده اند كه لقمان پيامبر نبوده، ولى به دليل آن كه به او حكمت داده شده بوده، مانند پيامبران و در رديف آنان بوده است. آن چه از ايشان نقل شده، عمدتاً پندى است كه او به فرزندش داده است، و اين حديث پاره اى از آن مى باشد.

 

حديث سوّم از اين باب فرمايشى نورانى از رسول اكرم صلّى الله عليه و آله از حضرت عيسى على نبيّنا و آله و عليه السّلام در جواب به سوال ياران نزديك خود(حواريّون) است كه پرسيدند كه "يا روحَ الله مَن نُجالِس؟" با چه كسى هم نشينى كنيم؟ و جواب ايشان ناظر به اين معناست كه چگونه رويت صورت، و شنيدن سخن، و ديدن سيرت عالم ربّانى اثر تربيتى در توجّه انسان به خداى متعال، و زياد شدن علم او و رغبت يافتن او به قيامت دارد.

حال با توجّه به آثار مجالست با عالم، حديث دوّم كه از حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام نقل شده فهم مى شود كه چرا ايشان فرمودند: گفتگو با عالم بر روى خاكروبه و در زباله دان، بهتر است از گفتگو با جاهل بر روى فرش و تشك؛ يعنى: جاى نرم و تميز و زيبا، برخلاف محل انباشت زباله.

 

حديث چهارم كه حديث نبوى است كه از حضرت امام صادق عليه السّلام نقل شده، ناظر به اين معناست كه: با توجّه به اين كه "علم"اصل هر خيرى است-همان طور كه سابقاً توضيح داده شد-؛ لذا مجالست با عالم و لاجرم تاثير پذيرى از او، سبب ارزش مندى و سرافرازى و شرافت انسان در دنيا و آخرت مى شود.

 

حديث پنجم در اين باب كه آخرين حديث در آن است كه از وجود مبارك امام باقر عليه السّلام نقل شده، ناظر بر اثرى از آثار مجالست است كه كمتر مورد توجّه واقع شده، و آن اين كه، مجالست با كسى كه مورد اعتماد و اطمينان است، سبب اطمينان خاطر مى شود، خصوصاً اگر اهل صداقت و ديانت و ولايت باشد، كه اثر آن مجالست در دل بيش از اثر يك سال عبادت است.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

مطالب مشابه

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید