شرح باب دهم؛ باب بخشش علم، از کتاب فضل العلم

١.متن و مقصد در دين الهى بندگى خداى متعال و تربيت و تعالى بنده مى باشد، و از دستورات اكيد در تربيت و تعالى دنيوى و اخروى انسان در دين،"بخشش" مى باشد. اين معنا در فرهنگ الهى دين با تعبيرات مختلفى به كار رفته كه ما به دليل نارسايى زبان فارسى در اين مورد به ناچار
همه را بخشش و بخشيدن ترجمه مى كنيم؛ تعبيراتى مانند: انفاق؛ سخاوت؛ ايثار؛ بذل؛ جود؛ و كرامت. اين الفاظ اگر چه هر كدام با بقيّه تفاوت و فرق هايى دارند ولى -همان طور كه عرض شد- همگى در فارسى به بخشش معنى مى شوند.

٢.متعلَّق بخشش و مورد آن مى تواند مادّى؛ مانند: مال، و يا معنوى؛ مانند: علم باشد.

٣.بخشش از هر قبيل كه باشد، شخص بخشنده را در دنيا نيك نام، و محبوب مردمان ساخته، و اگر به قصد قربت باشد، او را در آخرت به بهشت نزديك كرده و از دوزخ دور مى كند.

٤.بخشش در مواردی واجب است، با اين توضيح كه خداى متعال -چه بسا- روزىِ فقرا از هر صنفى را در روزى اغنياء آن صنف قرار داده است؛ مانند: روزى تنگ دستان را در روزى ثروتمندان؛ و روزى جاهلان را در روزى عالمان؛ لذا: خداى متعال پيمان از عالمان بر تعليم علم خود بر جاهلان گرفته(حديث١).
و اينكه در بذل علم به مردمان بين آنان تبعيض قائل نشوند(حديث٢).

٥.از موظّف بودن عالم به بذل علم خود، در آيات و روايات به "زكاة" تعبير شده است؛ مانند: "زَكَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُهُ" (عن امیرالمومنین علیه السلام، غررالحکم۴: ۱۰۴) و نيز حديث ٣ در همين باب. "زكات" در لغت به معنى غرس درخت مى باشد؛ غرس درخت سبب رشد و بالندگى بيشتر درخت مى شود. و از آثار بخشش مال بركت پيدا كردن
آن و نيز زياد شدن آن است، واز آثار بذل علم -چنان كه تجربه به كرّات نشان داده- زياد شدن فهم و علم عالم و معلّم است.

٦-الف. هر كار نيك و خوبى احكام و قانون مندى خاصّ خود را دارد كه در صورت رعايت نشدن، آن كار فاسد و ضايع خواهد شد، درست عكس كار زشت و ناپسند كه بى حساب و كتاب است.
ب.از احكام مسلّم و اوّليه در  نوع موارد مصرفى -از هر قبيل كه باشد- ممنوع بودن اسراف (زياده روى)، و تبذير (ريخت و پاش) است. و هم چنين است
لزوم رعايت اين حكم در مورد بذل علم كه بايد آن را به كسى آموخت كه اهليّت داشته باشد؛ و اهليّت عبارت از توان فهميدن، سپس قدر دانستن و قبول كردن، پس آن گاه عمل كردن و مقيّد بودن به آن. دادن علم و حكمت -كه پايه ها و ستون هاى اصلى مجموعه علوم و معارف الهيّه است، كه بقيّه اجزاء مجمو عه بر آن ها بنا شده، و استحكام آن ها به آن پايه ها و ستون هاست- به كسى كه اهليّت ندارد و قدر آن را نمى داند، ظلم به علم و حكمت است، تا جايي كه اين كار در روايات به انداختن گردن بندِ گران بها به گردن خوك -كه پست ترين حيوانات بوده، (بحار۶۲: ۷۰ از پیامبر صلّی الله علیه و آله) لذا اين كار از احمقانه ترين كارهاست- تعبير شده  است. از طرف ديگر ندادن به اهل آن در واقع ظلم به آنان است كه از آن چه اقتضاى صلاحيّت شان بوده، دريغ شده اند(حديث٤).

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

مطالب مشابه

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید