شرح احادیث باب شانزدهم؛ باب نوادر، کتاب فضل العلم

 

حديث٣. اين حديث را امام صادق عليه السّلام از وجود مبارك رسول اكرم صلّى الله عليه وآله نقل فرموده اند كه ايشان فرمودند:

"نِعمَ وَزيرُ الايمانِ اَلعِلم"؛ براى ايمان، علم چه ياور خوبى است.

از كليد واژه هاى معارف الهيّه كه در كوران نكبت ظلمت و غيبت، به دليل شيطنت وجهالت، معنى آن گم شده، ودوستان وخواهان آن حسرت به دل، دربدر آن مانده اند، واژه"ايمان" است. ايمان در لغت به معنى امنيّت بخشيدن است، حالا به چه دليل به باو ر كردن معنى شده وهمه را سردر گم كرده، الله العالم.

همان طور كه فرموده اند: اساس ايمان معرفت است«... اَلمَعرِفَهُ اَصلُُ فَرعُهُ اَلاِیمَان...»(مصباح الشریعه: ۱۹۱ از امام صادق علیه السـّلام)ودر معارف الهيّه، متعلَّق (به فتح ل) معرفت هر چه باشد، يافتن آن در موطن نفس ودر دل است، نه داشتن دانش آن در ذهن؛ حال ايمان نسبت به آن معروف، رفتارى است كه موافق وملايم با او بوده باشد، وبه اين ترتيب براى حضور در موطن نفس ودل ايجاد امنيّت كند، وباعث آزار وآزردگى او نگردد. وبه همين دليل

است كه اوّلين واولى دستور اصلى بعد از قبول خالقيّت وخدايى خداى متعال سعى در دوام توجّه به حضور خداى متعال ورعايت ادب محضر اوست؛ همان حكم ودستورى كه به عنوان شرط پيمودن راه تربيت وتعليم الهى در اوائل آغاز دور همخوانى به عرض عزيزان رسيد.

پس: اوّلا لازمه واقع شدن در معرض صنع خداى متعال وفضل او، در معرّفى خود، داشتن علم حكم وروش نيل به اين معناست؛ ثانياً بعد از يافتن خداى متعال لازمه رعايت ادب آن محضر، داشتن علم به آن آداب است كه احكام اداى واجبات وترك محرّمات مى باشد. واز همين مختصر لاف زن وفريبكار بودن كسى كه ادّعاى داشتن معرفت را دارد ولى احكام شرع رارعايت نمى كند آشكار مى شود. واين است توضيح مختصر فقره اوّل اين حديث شريف.

"ونِعمَ وَزيرُ العِلمِ اَلحِلمُ"؛ وبراى علم، حلم چه ياور خوبى است.

زيبندگى همراه شدن علم با حلم، معنايى است كه مكرّر در سخنان نورانى اهل بيت عليهم السّلام به آن تأكيد شده است. حلم به معنى خويشتندارى، حالت بدون عجله وشتاب وآشفتگى واز سر حوصله ودقّت وآرامى مى باشد، كه در غير اين صورت اوّلاً علم درست وعميق ودقيق فهم نمى شود، وثانياً عمل به آن درست وسالم انجام نمى گردد.

"ونِعمَ وَزيرُ الحِلمِ الرِّفقُ"؛ وبراى حلم وخويشتندارى، همراهى كردن چه ياور خوبى است.

لازمه همراهى با هر كسى لاجرم راه آمدن با ميل وخواسته هاى اوست، واين امر كمك خوبى براى خويشتن دارى از بروز اميال ورفتار هاى مزاحم خود شخص است.

"ونِعمَ وَزيرُ الرِّفقِ اَلصَّبرُ"؛ وبراى همراهى كردن، صبر وبردبارى چه ياور خوبى است؛ كه لازمه راه آمدن با ديگران، تحمّل ناگوارى وسختيهاى خواسته ها ورفتارهاى ناملايم آنان است.

 

حديث٤. اين حديث را وجود مبارك امام صادق عليه السّلام به واسطه پدران مكرّمشان عليهم السّلام از وجود مقدس رسول اكرم صلّى الله عليه وآله نقل فرموده اند.

ابتدائاً در مورد خصوصيّت عمومى روايات آن حضرت نكته اى عرض كنم. نقل شده كه ايشان در مورد خود فرموده اند:"اُوتيتُ جَوامِعَ الكَلِمِ"؛ (به من جامع وجان گفتنى ها داده شد؛ ارشاد القلوب ۱ :۱۲ ),لذا:

احاديث نبوى از طرفى جامع واز طرفى خلاصه وفشرده واز طرف ديگر داراى لطافت وزيبايى خاصّى كه بازتاب وجود نازنين آن رحمةً للعالمين است، مى باشند؛ مجموعه اى از قلّت ودلالت ولطافت؛ واز جمله جانانه ترين آن فرمايشات همين حديث است كه در امر كسب علم وآداب واحكام وقواعد آن، حرف اوّل وآخر وتمام است.

وامّا متن حديث: مردى خدمت آن حضرت شرفياب شده، عرض كرد:"يَا رَسُولَ الله مَاالعِلمُ؟"؛ اى پيامبر خدا، علم چيست؟ در بعضى از مصادر چنين نقل شده كه:"مَا حَقُّ العِلم؟"؛ حقّ علم چيست؛ كه در هر صورت بنا به قرينه جوابى كه فرموده شده، هر دو يك مفهوم دارد؛ وآن سوال از حدود وحقوق وآداب مربوط به علم ورعايت آن است.

آن حضرت فرمودند:"اَلاِنصَاتُ"؛ خاموشى.

منظور از انصات در ادبيات آيات وروايات فقط ساكت بودن زبان سر وسكوت آن نيست؛ بلكه منظور سكوت ذهن وساكت بودن آن هم هست، كه به اين ترتيب كسى كه چنين است گوش دل به كلام گوينده دارد.

آن شخص عرض كرد:"ثُمَّ مَه؟"؛ بعد چه؟

فرمود:"اَلاِستِماعُ"؛ گوش دادن.

آن شخص پرسيد:"ثُمَّ مَه؟"؛ بعد چه؟

فرمود:"اَلحِفظُ"؛ به ياد سپردن. كه اوّلين آفت يادگيرى فراموشى وكند ذهنى است.

آن شخص سوال كرد:"ثُمَّ مَه؟"

فرمود:"اَلعَمَلُ بِهِ"؛ عمل كردن به آن. از اين فرمايش استنباط مى شود كه در عرف الهى دين، علم در همه حوزه هاى آن؛ چه در عقايد ومعارف؛ وچه درعبادات ومعاملات واخلاقيّات، كاربردى است، وبايد آنها را رعايت كرد. وبا عمل درست به آنها آثار معرفتى و علمى وفهمى ونورانى آن بر دل وباطن انسان نقش مى بندد، كه از آثار ان، تبديل اسلام شخص به ايمان است؛ داخل شدن دين ومعنا وحقيقت آن از ذهن به قلب است.

سپس آن شخص باز مى پرسد:"ثُمَّ مَه؟"

وآن حضرت در جواب مى فرمايند:"نَشرُهُ"؛ پراكنده كردن آن؛ ياد دادن آن به ديگران؛ گسترش دادن آن. از اين فرمايش چنين فهم مى شود كه تعليم آموخته هاى علمى به ديگران هم از حقوق علم وهم از وظايف متعلّم، وهم جزئى از فرآيند يادگيرى است؛ لذا: براى همه كسانى كه در امر آموزش، خصوصاً تعليم معارف ومعالم دينى والهى هستند، تجربه شده كه هنگام تعليم آن، چه بسا به فهم ودرك خود آنان از آن معانى ومفاهيم ومطالب افزوده مى شود.

واما در مورد لزوم نشر علم بعداز داشتن ان ،روايتى از امير المومنين عليه السلام نقل شده كه شهرت هم دارد،و اهميت اين امر را چندين برابر مى نماياند:" زَكَاةُ الْعِلْمِ‏ نَشْرُه‏"(غررالحكم :۴۴)؛يعنى:هم چنان كه مال با دادن زكات پاك شده و قابليّت وحليّت وگوارايى استفاده وبهره بردن وبهره بردارى پيدا مى كند، علم نيز هم چنان با نشر آن براى خود عالم توفيق فهم ودرك، وعمل ويافتن معرفت ومعنا ونورانيّت از آن حاصل مى شود ؛ وهم چون زكات، نشر آن پرده اى از شكر آن است ؛ لذا: همين امر سبب حفظ ودوام وبيشتر شدن آن مى گردد؛ الحَمدُ للهِ ربِّ العالمين وصلّى الله على سيّدنا ونبيّنا محمّد وآله الطّاهرين.

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

مطالب مشابه

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید