شرح احادیث باب شانزدهم؛ باب نوادر، کتاب فضل العلم

 

حديث از وجود مبارك امام صادق عليه السّلام نقل شده كه فرمودند: خواستاران علم (علم جويان )، سه گونه اند؛ پس آنان را به(رفتارهاى) ظاهر، و(نشانه هاى) باطنيشان بشناس:

"صِنفُُ يَطلُبُهُ لِلجَهلِ وَالمِرَاء"؛ دسته اى آن را براى جهل وجدال مى خواهند(خواستن علم براى جهل؟! چنين شخصى با توجّه به نيّتى كه دارد، جستن ويافتن علم او را عالم نمى كند؛ همچون مال كه كسب كردن وخرج آن به دست كسى كه اهل عمل صالح است، مفيد به حال او واقع مى شود. طلب علم به نيّت بهره بردارى سوء، عين جهل است، وآن را وسيله مجادله وستيزه جويى براى نمايش خود وخرد كردن ديگران، قرار دادن؛ تبديل هدايت علم به عين جهل است).

"وَصِنفُُ يَطلُبُهُ لِلاِستِطالَةِ وَالخَتلِ"؛ ودسته اى آن را براى گردن فرازى وسرآمد شدن وفريفتن جستجو مى كنند (ناظر برعكس همين معنا ،فرمايش الهى در قرآن مجيد است كه مى فرمايد: "تِلكَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذينَ لايُريدونَ عُلُوّاً فِي الاَرضِ وَلافَسادا، وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقين"؛(قصص: ۸۳) آن خانه خوبِ پايانى را براى كسانى قرار داديم كه در زمين بلند مرتبگى نطلبيده وتباهى نخواستند. وپايانِ نيكو از آن خداداران است).

"وَصِنفُُ يَطلُبُهُ لِلفِقهِ وَالعَقل"؛ ودسته اى آن را براى درك عميق تر( علم وحقيقت) و(فعّال تر شدن وتكاپو وتلاش بهتر )عقل جستجو مى كنند.

"فَصاحِبُ الجَهلَ وَالمِراءِ مُوذِِ مُمارِِ مُتَعَرَّضُُ لِلمَقالِ فى اَندِيَة الرِّجالِ بِتَذاكُرِ العِلمِ وَصِفَةُ الحِلمِ"؛ پس آن كه اهل نادانى وكشمكش است، كسى است كه سبب آزردن ديگران وستيزه گرى است؛ در جمع مردمان گفتگو از فهم ورفتار نيكو مى كند،

"قَد تَسَربَلَ بِالخُشَوعِ وَتَخَلّى مِنَ الوَرَع"؛(براى فريفتن مردمان)تظاهر به فروتنى مى كند، در حالي كه عارى از پرهيزكارى است.

"فَدَقَّ اللهُ مِن هذَا خَيشُومَهُ وَقَطَعَ مِنهُ حَيزُومَه"؛ پس خداى به دليل چنين رفتارى از او (كه براى فخر فروشى بينى خود را بالا گفته وسينه خود را جلو مى دهد)بينى او را خرد كرده وكمرش را بشكند(تا به جاى سينه جلو دادن، ناچار از خميده شدن باشد).

"وَصَاحِبُ الاِستِطالَةِ وَالخَتلِ، ذَو خِبِّ وَمَلَقِِ"؛ وامّا آن كه اهل گردن فرازى وفريب است، نيرنگ باز وچاپلوس است،

"يَستَطيلُ عَلى مِثلِهِ مِن أَشبَاهِهِ، وَيَتَواضَعُ لِلاَغنِياءِ مِن دُونِه"؛ بر همگنان خود گردن فرازى مى كند، و بر ثروتمندان پست تر از خود، فروتنى مى نمايد.

"فَهُوَ لِحَلوائِهِم هاضِمُُ وَلِدِينِهِ حاطِمُُ"؛ پس شيرينى آنها را خورد، ودين خود را در هم شكند(وچنين است كه دين خود را به دنيا فروشد. از وجود مبارك رسول اكرم صلّى الله عليه وآله سوال شد كه: يا رسول الله بدبخت(شقى) كيست؟ فرمود: آن كه دينش را به دنيايش بفروشد. سپس سوال شد: بدبخت تر(اشقى) كيست؟ فرمود: آن كه دينش را به دنياى ديگرى بفروشد.) (نهج الفصاحه: ۷)

"فَاَعمَى اللهُ عَلى هَذا خَبَرَهُ وَقَطَعَ مِن آثارِ العُلَماءِ أَثَره"؛ پس خداى متعال(به دليل چنين عملكردى)او را چنان كور دل كند كه از خود نيز بى خبر گردد (خداى متعال در قرآن مجيد از جمله در مورد چنين كسانى مى فرمايد: "نَسُوا اللهَ فَاَنساهُم اَنفُسَهُم"؛ خداى را فراموش كردند وخداى هم آنها را به خودشان فراموشاند (حشر: ۱۹).

وهمان طور كه در سير هدايت و تربيت الهى، اصل ،تذكّر است، در سير قهقرايى و ضلالت نيز اصل، غفلت ونسيان وبى خبرى است). واثرش را از ميان آثار علما جدا سازد؛ به دور دارد(لذا: او از جمله آنان به حساب نيايد).

"وَصاحِبُ الفِقهِ وَالعَقلِ ذُوكَأبَةِِ وَحَزَنِِ وَسَهَر"؛ وامّا آن كه اهل فقه وعقل است، گرفته حال واندوهناك وبيدار شب وسحر خيز  است(كه حال دنيا وهواى آن غفلت ،و اهل آن شوخ وشنگ واهل بازى مى باشند).

"قَد تَحَنَّكَ في بُرنُسِهِ وَقامَ اللَّيلَ في حِندِسِهِ"؛ شال بر سر خود بسته (كه بستن پارچه اى بر دور سر وباز كردن دنباله آن، هنگام نماز مستحب است) ودر تاريكى شب به عبادت ايستاده،

"يَعمَلُ وَيَخشى"؛ عمل مى كند، ومى ترسد.

"وَجِلاً داعِيَاًمُشفِقاً"؛ در حالي كه دلش لرزان است، ودر حالي كه حال او حال دعاست، با اين همه ترسان است؛(وخداى متعال در قرآن مجيد در بيان حال خوش و درست وخوب از جمله چنين كسانى كه در نيكى ها پيش رفته ودر آنها پيشى گرفته اند، مى فرمايد: وَالَّذينَ يُؤتُونَ مَا ءاتَوا وَ قُلُوبِهِم وَجِلَةُُ اَنَّهُم اِلى رَبِّهِم راجِعُون (المومنون: ٦٠)؛ وكسانى كه آن چه را بايد، انجام مى دهند، ولى با اين همه دل نگران(از قبولى آنها هستند) چرا كه آنان به سوى پروردگارشان بر خواهند گشت).

"مُقبِلاً عَلى شَأنِه"؛ آنان رو به خود دارند (يعنى آنان با خودشان كار دارند، نه با ديگران. ودر بيان نيك بختى چنين كسانى است كه امير عليه السّلام مى فرمايد: "طُوبَى لِمَن شَغَلَهُ عَيُبُهُ عَن عُيُوبِ النّاس"؛ نيك بخت است آن كه يك عيب او،او را از عيب هاى بسيار ديگران باز دارد؛ نهج البلاغه: ۲۵۵).

"عارِفَاً بِاَهلِ زَمانِه، مُستَوحِشاً مِن اَوثَقِ اِخوانِه"؛ او مردم زمانه خود را مى شناسد؛ لذا: از قابل اعتمادترين برادران خود نيز كناره گيرى مى كند ("وحشت" در زبان عربى، به معنى تنهايى است، نه ترس).

"فَشَدَّ اللهُ مِن هذا اَركَانَه وَاَعطاهُ يَوم القِيامَهِ اَمانَه"؛ پس به دليل چنين بودن، خداى ايستايى واستوارى او را سخت تر كرده (واو را در علم وعمل استوارتر ساخته)ودر قيامت امنيّت خود را به او عطا مى فرمايد.

در دنباله، مولّف كتاب؛ كلينى بزرگ سند ديگرى براى اين حديث نقل مى فرمايد.

الحمد لله اولاً وآخرا

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

مطالب مشابه

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید