شرح احادیث باب شانزدهم؛ باب نوادر، کتاب فضل العلم

 

 حديث٦.طلحة بن زبير مى گويد: شنيدم امام صادق عليه السّلام مى فرمودند:

"إِنَّ رُوَاةَ الْكِتَابِ كَثِيرٌ، وَ إِنَّ رُعَاتَهُ قَلِيلٌ":

حقيقت اين است كه راويان قرآن زيادند، ولى رعايت كنندگانش كمند؛(كسانى كه به قرآن استناد كنند؛ يا آن را زمينه سخن خود قرار دهند؛ يا آن را تفسير كنند؛ يا سخن خود را با آيات آن زينت دهند؛ ويا از آيات آن شاهد بر كلام خود بياورند بسيارند؛ امّا چه بسا از همانان كسانى كه خود مقيّد وملتزم به احكام واوامر آن باشند، كمند).

"وَ كَمْ مِنْ مُسْتَنْصِحٍ لِلْحَدِيثِ مُسْتَغِشٌّ لِلْكِتَاب‏":

وچه بسا كسانى كه خيرخواه حديثند، ولى خيانتكار نسبت به قرآنند؛(وچه بسيار كسانى كه طرفدار حديثند واز آن دفاع مى كنند؛ وآن را قبول دارند؛ در حالي كه نسبت به قرآن تقيّد وطرفدارى وحمايتى ندارند؛ در حالي كه پر واضح است كه كلام خداى متعال اهمّ از كلام رسول ووليّ او مى باشد. واين امر نشانه بدايمانى و بداعتقادى وكم خردى است).

" فَالْعُلَمَاءُ يَحْزُنُهُمْ تَرْكُ الرِّعَايَة،ِ وَ الْجُهَّالُ يَحْزُنُهُمْ حِفْظُ الرِّوَايَة":

پس عالمان از آن كه نتوانند(كتاب وحديث را)رعايت كنند، اندوهگين مى شوند، و جاهلان از اين كه نتوانند(آنها را)حفظ كنند، غمگين مى شوند؛(عالم مى داند كه با عمل به كتاب وحديث به نتايج آنها از هدايت، ونجات وسعادت نايل مى شود، صرف دانستن آنها، بدون به كار بستن آنها، نه فقط براى او ارزشى نيست كه ضدّ ارزش است؛ چرا كه اوّلاً -به قول معروف- با حلوا حلوا دهن شيرين نمى شود؛ نتيجه وفوايد علم با عمل به آن تحصيل مى شود؛ ثانياً علمى كه به آن عمل نشود حجّت بر عليه داناى او در موقف حساب خواهد بود.

واين فهم درست عكس نافهمى جاهل است كه گمان مى كند صرف دانستن او را دانشمند و ارزشمند كرده، وتظاهر او به اين وسيله در بين مردم او را گرانبها مى كند؛ در حالي كه او غافل از نكبت علمى است كه فهمى پس و پشت آن نبوده وصرف محفوظات واطّلاعات بوده باشد؛ درحالي كه گذشته از آن، عقوبت علم بلا عمل عاقبت سهمگينى است كه در انتظار اوست.

 "فَرَاعٍ يَرْعَى حَيَاتَهُ وَ رَاعٍ يَرْعَى هَلَكَتَهُ فَعِنْدَ ذَلِكَ اخْتَلَفَ الرَّاعِيَانِ وَ تَغَايَرَ الْفَرِيقَانِ"؛

واين گونه است كه (از آن دو)مراقبى، از زندگى خود مراقبت كرده، ومراقب ديگر از نابودى خود؛ وچنين است كه (اين دو گروه كه در نگاه از بيرون هر دو عالم ديده مى شوند)تفاوت پيدا كرده و(در حالي كه گروهى يكسان به نظر مى رسند)غير از يكديگر مى گردند.

 

حديث٧. از وجود مبارك امام صادق عليه السّلام نقل شده كه فرمودند:

" مَنْ حَفِظَ مِنْ أَحَادِيثِنَا أَرْبَعِينَ حَدِيثاً بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَالِماً فَقِيهاً":

هركسى از احاديث ما چهل حديث حفظ كند، خداى او را در روز قيامت عالمى فقيه برخواهد انگيخت.

احاديثى به اين مضمون اوّلاً از وجود مبارك رسول اكرم صلّى الله علیه وآله واز ساير معصومين عليهم السّلام شرف صدور يافته، وبه سبب تعدّد وشهرت آنها، سنّت اربعين نويسى توسطّ علماى فريقين از قرون اوّليه تا زمان معاصر معمول شده است.

نكته اوّل در اين حديث واحاديث مشابه، تكيه بر نقش "اربعين"(چهل)در آن است. از جمله خواص عدد چهل كه به تجربه مسلّم است، اين است كه مواظبت به هر فعل، صفت وحالت آن را در شخص نهادينه مى كند، وسبب مى شود آن معنا در نفس شخص نقش ببندد، وآثار آن در او پيدا شود؛ مانند معنايى كه در حديث نورانى از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه فرموده اند:"مَن أَخلَصَ للهِ اَربَعينَ صَباحاً ظَهَرَت يَنابیعُ الحِكمَة مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِه"؛ (هركس چهل روز خود را براى خداى خالص گرداند، چشمه هاى حكمت از قلب او به زبانش ظاهر شود، جامع الاخبار: ۹۴).

كسانى كه مبتلا به مرض شيطانى وسواس هستند، اگر همّت كرده وچهل روز با هر سختى آن را رعايت نكنند، آن عارضه از آنها دور خواهد شد.

نكته بعدى در اين حديث كه محلّ گفتگوى علما نيز هست، مراد از كلمه "حفظ كردن" است. ممكن است كسى از سر ساده انگارى، حفظ كردن را در اين حديث به معنى متداول آن در آموختن دانش در فارسى وبه معنى به ياد سپردن تلقّى كند، كه بطلان آن پر واضح است؛ حفظ كردن كجا وعالم فهيم ژرف انديش شدن كجا؟! بلكه چنين كسى در زمره كسانى است كه در حديث پيشين، نقل نكوهش آنان بود؛ آنجا كه فرمودند:

"فَالْعُلَمَاءُ يَحْزُنُهُمْ تَرْكُ الرِّعَايَةِ وَ الْجُهَّالُ يَحْزُنُهُمْ حِفْظُ الرِّوَايَة"؛

پس: منظور از حفظ حديث كه شخص را عالم فقيه مى كند از طرفى درك معنا ومعرفت فرمايش نورانى معصوم عليهم السّلام است، واز طرفى ديگر رعايت وحفاظت از آن معنا نه در ذهن كه در موطن نفس، باعمل كردن به آن.

 

حديث ٨. راوى (زيد شحام)از امام باقر عليه السّلام از فرمايش خداى متعال در آيه٢٤ سوره عبس كه مى فرمايد"فَليَنظُرِ الاِنسانُ اِلى طَعامِه"سوال كرده كه: منظور از طعام انسان در اين آيه چيست؟

فرمودند: (منظور)علم اوست كه از چه كسى گرفته است؟

از انضمام اين روايت به آن آيه مى توان دريافت كه در كلام خداى متعال منظور از طعام؛ يعنى: خوراكى اعمّ از طعام مادّى وعلمى ومعنوى است؛ هم چنان كه در آيه شريفه "وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللهِ اَمواتاََ بَل أحياءُُ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقون"؛ (آل عمران: ۶۹) "دلالت "يرزقون" به روزى معنوى وضوح دارد.

 

سابقاً هم اشاره شد كه هر جزئى از اجزاء سه گانه انسان، به تناسب عنصر خود براى سرپا وسرحال بودن نيازمند خوراك متناسب با خود است. وجالب توجّه است كه در تهيّه وتدارك آن طعام -خصوصاً-نه فقط سالم بودن آن، بلكه شخص ارائه كننده آن هم مهمّ است، بالاخصّ اگر علمى ومعنوى باشد؛ آن شخص بايد كه براى اين امر اهليّت داشته باشد؛ همچنان كه در حديث٤ از اوّلين باب در همين كتاب فضل علم فرمودند:

"َ الْعِلْمُ مَخْزُونٌ عِنْدَ أَهْلِهِ وَ قَدْ أُمِرْتُمْ بِطَلَبِهِ مِنْ أَهْلِهِ فَاطْلُبُوه‏"

توضيح اينكه: علم در مدرسه الهى غير از سواد واطّلاعات مربوط به آن است؛بلكه داشتن علم به فهم آن وعمل كردن به آن است؛ لذا: عالم به معارف وعلوم الهى نمى تواند اهل ورع نباشد. شنيدن علم از چنين كسى وگرفتن آن از چنين عالمى، سبب تربيت نفس و آراسته شدن باطن به نور علم مى گردد.

نكته ديگرى كه در اين آيه شريفه است -اگر چه محل گفتگو در اين حديث شريف نيست- اين است كه از دلالت ظاهرى اين آيه شريفه، احكام وآداب مربوط به غذا خوردن استنباط مى شود؛ مانند اين كه: هر كسى بايستى آن چه را كه ميل مى كند بداند كه چيست، وآيا حلال است؟ ودر صورت حلال بودن آيا براى او مضرّ نيست؟ واين كه در هنگام غذا خوردن، نگاهش به غذاى خودش باشد، نه به غذاى ديگران وغذا خوردن آنان، وتوجّه به غذاى خود داشته باشد كه روزى ونعمت الهى است كه در كاينات و طبيعت چه مقدار از مخلوقات وموجودات الهى دست به دست هم داده اند، تا اين طعام براى تغذيه در پيش روى او فراهم آمده است. چنين توجّهى هنگام خوردن طعام، اين عمل ساده را تبديل به عملى عبادى عالى مى كند كه یک پرده از آن شكر است، كه متخلّقان به آن از ممتازترين بندگان خداى متعال هستند كه از شدّت اعلا وارزشمند بودن، به تعبير خداى متعال "قليل" هستند: بسيار بسيار كم تعدادند؛ "وَقَليلُُ مِن عِبادِىَ الشَّكُور". (سبا: ۱۳)

 

حديث٩. پيش از گزارش وشرح اين حديث شريف، نكته اى را ياد آور مى شود، وآن اين كه: اين فرمايش نورانى، براساس يك حكم مسلّم عقلى ونقلى بيان شده؛ وآن اين كه بين بد و بدتر، بد بهتر از بدتر است، وشخص عاقل در صورت مخيّر بودن بين بد وبدتر، بد را انتخاب مى كند.

وامّا اين حديث: از وجود مبارك امام باقر عليه السّلام نقل شده كه ايشان فرمودند:

"الْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَةِ خَيْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِي الْهَلَكَة":

باز ايستادن از عمل، در جايى كه درست و نادرست بودن آن معلوم نيست، بهتر است از( عمل به آن) وافتادن در نابودى.

"وَ تَرْكُكَ حَدِيثاً لَمْ تُرْوَهُ خَيْرٌ مِنْ رِوَايَتِكَ حَدِيثاً لَمْ تُحْصِه‏":

وكنار گذاشتن حديثى كه برايت (به قاعده) روايت نشده (لذا: صحّت آن محلّ وثوق و اطمينان نيست) بهتر از اين است كه حديثى نقل كنى كه تو خود آن را درست در نيافته باشى (يعنى: خودت فهم درست وقابل قبولى از آن ندارى)؛ چرا كه: كسى كه از صحّت صدور حديث اطمينان ندارد، واز دلالت وفهم آن نيز بهره كافى نبرده، بهتر است كه از نقل آن خوددارى كند؛ كه از طرفى حديثى را بايد روايت كرد كه اطمينان به صدورش داشت، واز طرفى ديگر گفته اى را بايد گفت كه فهم آن را دارا بود؛ به تعبير عوامانه: گوينده حرف دهانش را بايد بفهمد.

 

حديث١٠. ياد آورى نكته اى پيش از شرح حديث، وآن اينكه با وجود پراكندگى مطالب روايات در اين باب، با اين همه مولّف در تاليف آن سعى داشته، احاديثى كه محتواى آنها نزديك به هم وتا حدّى مرتبط به هم هستند را كنار هم قرار دهد؛ مانند: احاديث٦،٧وهمين حديث وحديث پيشين(٩،١٠).

حمزه ابى طيّار به امام صادق عليه السّلام يكى از خطبه هاى پدر گرامى ايشان؛ امام باقر عليه السلام را عرضه داشت(وبراى ايشان خواند).تا به جايى رسيد، آن حضرت به او فرمودند: "بس كن وساكت باش".

سپس امام صادق عليه السّلام فرمودند:

"مواردى كه بر شما وارد مى شود (با آنها مواجه مى شويد) كه علم به آنها نداريد، كارى نبايد بكنيد مگر اينكه دست از آن برداشته (يعنى: كارى به آن نداشته، واظهار نظرى نكنيد) و بايستيد (كارى نكنيد) وآن را به ائمّه هدى عليهم السّلام واگذاريد، تا راه ومقصد درست را در آن به شما تحميل كنند(تعليم و تفهيم كنند)، ونابينايى را از شما در باره آن بزدايند، و حقّ را در آن باره به شما بشناسانند.

(واين همان حكم خداى متعال است)؛ خداى متعال مى فرمايد: "فَأسئَلوا اَهلَ الذِّكر اِن كُنتُم لا تَعلَمون" (از اهل ذكر بپرسيد اگر نمى دانيد).

امّا توضيح دو نكته در مورد فقرات فوق:

طبق آيه شريفه "فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ" كه در مورد وجود مبارك رسول اكرم صلّى الله عليه وآله تعبير"ذكر" به كار برده شده؛ پس اهل ذكر، اهل ايشان، يعنى: اهل بيت عليهم السّلام، وائمّه هدى صلوات الله عليهم اجمعين خواهد بود، كه خود نيز به آن تصريح فرموده اند (بنگريد به: روايات ذيل همين آيه در تمام تفاسير روايى).

نكته دوّم: وامّا نحوه ردّ مطلب مجهول به اهل بيت عليهم السّلام: سوال از آنان عليهم السّلام در زمان حضور كه معلوم است، وامّا در دور از دسترس بودن ودر غيبت، بايستى به قاعده نحوه بهره مندى از آفتاب پشت ابر عمل كرد كه در حديث نبوى وروايت مهدوى به آن دلالت شده است؛ والسّلام على من اتّبع الهدى.

 

 

بمناسبت شرح حديث ٨از باب نوادر كتاب فضل العلم، عرض مى كنم:

 

بياييد با هم برويم درب آن خانه اى كه: "يُطعِمونَ الطّعامَ عَلى حُبّهِ مِسكيناً وَ يَتيماً وَ اَسيرا"

صاحبان آن خانه بى منّت، سائلين را اطعام مادى و علمى و معنوى مى كنند.

مى گويند آنان نذر كرده و روزه گرفته اند، بپرسيم از نذری شان چيزى باقى مانده كه به ما مسكينان به خاک نشسته بدهند؟

 

به مردم بگوييم، كه اگر آنان در را نگشودند و چيزى ندادند، برنگرديد، همان جا بمانيد، جاى ديگر خبرى نيست، خاكسارى در اين در، برتر از سرورى بر دنيا و مافيهاست.

پشت در بنشينيد و روضه ی عطش بخوانيد، روضه ی وداع بخوانيد، روضه ی طفل شيرخواره بخوانيد. اگر روضه خواندن نمى دانيد براى آن نازدانه لالايى بخوانيد:

لاى لاى على اصغر، لاى لاى على اصغر.

گفت پيغمبر كه چون كوبى درى

عاقبت زان در برون آید سرى

و فرمود صلّى الله عليه و آله:

من طلب شيئا وجدّ وجد، و من قرع بابا ولجّ ولج.

در بهشت نمونه ساخته شده از در خانه ی آنهاست، و گفته اند آن در، كوبه دارد، كه اگر آن را بكوبى صدا بلند مى كند: ياعلی، ياعلی، ياعلی.

اين را گفتم، تا گفته باشم اگر در نگشودند، شما هم به تمنّا بگوييد:

ياعلی، ياعلی، ياعلی

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

مطالب مشابه

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید