شرح حدیث پنجم و ششم از باب پدیده بودن جهان و اثبات پدید آورنده؛ کتاب التّوحید

از شیطنت های همیشگی مخالفین دین الهی ومبارزه کردن آنها برای تخریب و تحریف آن و گمراه کردن پیروان آن ، ایجاد والقای شبهات در معانی و مفاهیم -خصوصا‌ً - اصلی آن است .
از جمله آن شبهات این بوده که حال که خدایی هست، ممکن است، دو خدا باشد . به این شبهه در قران مجید هم پاسخ داده شده ، که در این حدیث بر همان اساس نیز استدلال می شود . در تاریخ به سازندگان این شبهات و القا کنندکان انها زنادقه بودند:کسانیکه نصوص دین الهی ،تاویل به کفر و الحاد می کردند ، کاری که امروزه روشنفکران دینی همان کار را می کنند .

ابتدائاً در باطل بودن اصل این اعتقاد ، گفتن این نکته لازم است ، که خدایان متعدد دلالت بر محدود بودن هر کدام، ولاجرم بودن خود مانند بقیه اشیاء که خدا نیستند ، دارند .اولین مشخصه خدای متعال در دین الهی ، نبودن او چون مخلوقات خود می باشد ؛ که از جمله آن مشخصه ها بیکران و بی نشان بودن در بیکران و بی نشان بودن است ، وبودن دو خدا یعنی هر کدام کرانه شدن ومحدودیت برای دیگری ؛ و به این ترتیب  چه خدایی و چه خالقی؟!
و از جمله دیگر مشخصه های او حیات ازلی ، وقدرت بیکران در بیکران  است ؛ حال اگر بفرض دو خدا بوده باشد ، اگر این دو عیناً یکی باشند، پس ثنویت و دوتا بودن چه معنی دارد ؟! واگر یکی از دیگری در قدرت افزون باشد که عملاً اوست که خدای است و واحد هم می باشد   .
گذشته آن که باز بفرض بودن دو خدا ، فاصله بین آن دو ، موجود سومی است که همراه آنها از ازل بوده و مشخصه های آن دو را در ازلی وخدا بودن دارد . وهمین گونه است امر در مورد این فرجه و فاصله بین هر کدام از آنها ،  که نسبت بین آنهاهمچون نسبت بین دو خدا ، و داوری بین آنها می باشد ، وبه این ترتیب کار را به تکثیر آنها تا  بی نهایت می کشاند .
واما هماهنگی و یکنواختی  در جزئیات و کلیات امور در کاینات نشان از مدبری واحد وتدبیری واحد دارد ؛به بیان خدای متعال در قران مجید :
« لو کان  فیهما الهه الا آلله لفسدتا. (اگر در آسمان و زمین خدایی جز خدای بود هر آینه تباه می شدند. انبیاء : ۲۲)

از جمله سوال های زندیق از امام علیه السلام بعد از توضیحات ایشان  در مورد بطلان ثنویت ،  دلیل بر بودن خدای متعال است.

این فراز از این حدیث نورانی، از جمله سخن های نورانی اهل بیت علیهم السّلام، فارغ از شنونده ای در توحید می باشد که هم به کار منکران می آید وهم موافقان. آن حضرت پاسخ می دهند:
«وجود سازه ها و ساخته ها دلالت بر سازنده آن که آن را ساخته می کند؛ آیا نمی بینی وقتی که بر ساختمانی برافراشته می نگری، می فهمی که برای آن سازنده ای هست؟! اگر چه چشمت بر آن سازنده نیفتاده واو را ندیده باشی.»
آن منکر می گوید: پس او چیست؟
آن حضرت می فرمایند: «چیزی که چون هیچ چیز نیست. توجّه به سخن من بکن که از معنایی می گوید که در مورد او فقط می توان گفت که هست؛ در حالی که نه جسم است، و نه صورت، و نه حس می شود، ونه قابل جستن، ونه قابل درک با حواسّ پنج گانه، ذهن ها او را در نمی یابند، روزگار از او نمی کاهد، و گذشت زمان اورا دگرگون نمی کند.»
تاکید بر محسوس نبودن خدای متعال در آن زمانی که بت وبت پرستی در آن زمان نبوده، ناظر به پیدایش عقیده ی وحدت وجود و موجود در جامعه بوده که خدا را عین مخلوقات می داند. در آن زمان به دلیل زمینه اجتماعی مناسب، و به سبب پیدایش و رشد سلوک های غلط معرفتی در خلاء اجتماعی-فرهنگی بعد از غصب حکومت از طرفی و نیاز فطری انسان به معنا و معرفت از طرف دیگر، ونیز ورود عقایدی از این دست از سایر جوامع و فرهنگ ها به جامعه مسلمانان به دلیل گسترش وسعت کشورهای مسلمان در کشورگشایی خلفا، در کنار الحاد و انکار خدای متعال، یکی از عقاید پیدا شده در آن زمان وحدت وجود و موجود و لاجرم خدا بودن هر محسوسی بوده است.
در هر حال آن چه به حکم صریح عقل سلیم و وجدان(یافتن) روشن و وحی الهی در مورد خدای متعال فقط می توان گفت این است که او هست، ونمی توان گفت که او چیست. یگانگی ویکتایی او به معنی تک بودن و بی همتایی اوست؛ نه به معنی یک عددی بودن، که هر چه شمرده شود لاجرم با عدد قبل وبعد خود محدود شده، در حالی که خدای متعال نه خود که اسما و صفاتش نیز در بیکران بودن بی کرانند، و از  تنزیه تنزیه کنندگان هم منزه اند. و نقش ویژه ی آیات، و اسما، وصفات؛ یعنی: نشانه های او، در نشان دادن او به بی نشان بودن است: الله اکبر.

 

حدیث ۶. امام باقر علیه السّلام فرمودند: «آفرینش آن پروردگار که همه رام و آرام در دست او هستند، و مالکیّت و ملکیّت چیره آن پروردگار، و شکوه آشکار آن پرورگار، و درخشش نور آن پروردگار، و برهان راستین آن پروردگار، و آنچه زبان بندگان به آن به سخن در آمده، و آن چه پیامبران به آن فرستاده شده، و آن چه او بر بندگان فرو فرستاده، برای رهنمودن به آن پروردگار، هر کس را که دارای عقل بی آلوده (به فکر و وهم و خیال) می باشد، بس است.»
پس:
۱.منطق اثبات آفریده بودن عالم و آفریننده آن در کتاب خدای متعال وسنّت اهل بیت علیهم السّلام، از نوع استدلال فکری و ذهنی در مکاتب بشری نیست که سعی در اثبات بودن مورد مجهول و مشکوکی را می کنند، که نهایت موفقیّت آن اثبات بودن آن است؛ بلکه  تذکّر وتوجّه دادن به حضور آن حقیقت الهیّه ی حاضر، و واقعیّت موجود این معنا می باشد. در این شیوه، آن حقیقت و واقعیّت برای مخاطب تعریف و شناخته می شود؛ او با عین ‌واقع مواجه شده و آن را می یابد، نه آن که درک ذهنی و فکری وخیالی از بودن آن داشته باشد، که ذهنیّات ما کجا و حقیقت و واقعیّت خارجی؛ به فرموده ی خدای متعال «ان الظّنّ لا یغنی من الحقّ شیئا»(همانا گمان ، کسی را بی نیاز از حق نمی  کند. یونس: ۳۶). فرآیند تأثیر پذیری در این شیوه چند بار بیان شده و به دلیل دوری از اطاله کلام از گفتن آن در این جا خودداری می شود، و این که اگر کلام از دهن مبارک معصوم شنیده شود به گونه ای عمل می کند و اگر ما باشیم و کلام حقّ تعالی و حدیث معصوم به گونه دیگر باید عمل کرد. و البتّه ربطِ بی ربط تفاوت انفعال نفسی مواجه با خود عظمت و دانستن حرف آن در ذهن اظهر من الشّمس است.

۲. در این حدیث نورانی فرموده اند که دیدن صنع خدای متعال در  کاینات و در خود و یافتن آن حقیقت، در توان اولوالالباب است؛ صاحبان عقل بی آلودگی به موارد شبه عقل: فکر، وهم، و خیال؛ پس:
کوری دیدگان دل مردمانی که می بینند ونمی فهمند، به دلیل اسارت توجّهات آنان در چنبره ی افکار لاطائل و توهّمات و تخیّلات می باشد؛ به دلیل مرده بودن دلهایی است که صاحبان آنها اسیر طبیعت و گرفتار منیّت هستند، و در مرغزار دنیا به مصرف مشغولند؛ وای بر ما!

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید