شرح و تحلیل احادیث باب بیان و تعریف و لزوم حجت (۳۲)، باب اختلاف حجت بر بندگان خدا (۳۳)، باب حجتهای الهی بر مخلوقات (۳۴)، باب هدایت و این که هدایت از جانب خدای متعال است (۳۵)
و حرف آخر اینکه: چند و چون مقدرات بقدری پیچیده است که عقلا و نقلا بجز وجود صاحب ولایت الهیه که شاهد بر اول و اخر و ظاهر و باطن امور است ، نمی تواند تعلیل آنرا بداند؛ الا اینکه ما عقلا و نقلا می دانیم که:
حتی علم خدای متعال و نیز شرایط - از هر قبیلی؛ مانند: نژاد؛ محیط؛ تربیت؛ روابط اجتماعی؛ امکانات- در اختیار و انتخاب بنده دخالت ندارد ؛ تا جائیکه در مناسبترین شرایط می شود از بنده صالحی ، عمل بدی سر بزند، و بعکس در سخترین شرایط از بنده ناصالحی، عمل نیکی دیده شود.
در افعال صواب در صورت تحقق و یا عدم تحقق آن ، بنده به یاری خدای متعال توفیق انجام آنرا یافته؛ از توجه و قصد و نیت تا عمل به جوارح، که در هر مرحله ای نورانیت و برکت و ثواب خاص خود را به فضل خدای الهی برای عامل آن دارد. و در افعال ناصواب، در صورت تحقق، او به خذلان و اضلال الهی که رها کردن خدای متعال او را به حال خود، و واگذاشتن او به حال خود است ، خود آنرا انجام داده است ، و نکبت و ظلمت هر مرحله ای عاید باطن او می شود ،که البته در صورت عدم تحقق بیرونی بفضل الهی ،عقاب اخروی برای او نیست. و معنی جاری کردن خدای متعال خیر و شر را به دست سعداء و اشقیاء این است.
و به این ترتیب آنچه در تکوین و تشریع واقع می شود؛ در هر حال هر کدام به نوعی در ولایت الهیه و در حاکمیت او واقع هستند.
پس آنچه بر بنده است ،در هر حال بندکی است : در هر حال عمل به وظیفه خود بر اساس احکام عقل و شرع می باشد؛ تا به این ترتیب از طرفی عمل به وظیفه خود به اقتضای شأن خود و حکم عقل کرده و از طرف دیگر خود را- بنا به وعده الهی- در معرض رحمت و فضل الهی جهت هدایت و تربیت و ورود به جنت قرار داده؛ مواردی که بدلیل جهل و عجز دست یافتن به آنها مقدور بنده نیست.
لذا: به اقتضای رفتار عدل الهی که عدم دخالت او در معصیت بنده، و نیز قبیح بودن عقاب بلابیان بر مولا است، بنده گان به میزان دانایی و توانایی که خدای متعال به آنان مرحمت فرموده، موظفند. و مکلف به اموری نیستند که یا در توان آنان نیست؛ مانند: معرفت الله ، و یا از آنان بهر دلیلی پوشیده است ؛ لذا بنده نسبت به آنها لاجرم جهل دارد ؛ مانند: علم به موارد رضا و سخط الهی در جزئبات ،اگر چه عقل حاکم بر لزوم رعایت آن بطور کلیت باشد ؛ وهمچنین است حکم عقل در مورد لزوم رعایت احکام مصالح و مفاسد در ابعاد مختلف زندگی در حالیکه بنده اطلاعی از آنها نداشته باشد.
و چنین است دلیل سقوط تکلیف از کودک و محجور و ناتوان و کسی که پیام الهی به او نرسیده باشد.
و همچنین است حکمت لزوم عدم اصرار و پافشاری در هدایت گمراهان از اهل بیت علیهم السلام و معاندین آنان، بدلیل عدم آمادگی در جان و دل آنها برای قبول امر آنان صلوات الله علیهم اجمعین؛ که آنها خود در عوالم پیشین کوری را بر بینایی برگزیده، و گوش بر تذکر مذکران و منذران الهی در این دنیا بسته اند؛ لذا: به مشیت الهی مطابق میل و رفتار آنها، گل و دل آنها سرشته شده؛ لذا: سینه آنها از قبول حضور آنان علیهم السلام تنگی می کند؛ لذا: اصرار و پافشاری در هدایت آنها، مگر بقدر اتمام حجت، زائد و بیهوده است؛ که « ان الله بهدی من یشاء» : حق تعالی کسی را هدایت می کند که آن کس بخواهد؛ و این اینان خود نخواسته و نمی خواهند .
در هر حال در عالم اختیار ،ورود به بهشت هدایت و قیامت ،بفضل الهی و منت او ،در گرو اطاعت و عبادت آگاهانه اوست، و عکس آن بعکس؛ بیدار باشید.