مقدّمه ای بر شرح و فهم احادیث باب های: ششم، هستی و مکان خدای متعال؛ هفتم، نسبت و ارتباطات او؛ هشتم، نهی از سخن گفتن در چگونگی او؛ نهم، دیده نشدن خدای متعال؛ دهم، نهی از نشان دار کردن او به غیر از آن که او خود را به آن نشان دار کرده؛ یازدهم، دور داشتن باور از جسم و صورت برای خدای متعال
۱. اگر قرار باشد که آیین حاکم بر زندگی مردمان، همان دینی باشد که بر پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله نازل شده؛ پس بایستی خلیفه و جانشین او واجد علم و عصمت او، وصاحب معانی و معارف کتاب و سنّت او که بیان همه حقایق و علوم و احکام الهی است، باشد.
۲. ولی اگر قرار باشد به جای آل نبیّ، آل سعود و اسلاف او تولیت این امر را به عهده داشته باشند، بایستی دینِ معیار در عقاید واعمال مردم، دینی باشد که مجال توجیه جهل و زراندوزی و زورگویی و هر نوع تبهکاری را به حکّام داده، بلکه آن را موجّه جلوه دهد.
جان کلام در تعلیل وقایع بعد از رحلت این است.
۳. پس برای تحقّق آن اهداف، در کنار زور و ظلم، بایستی برای مردمان فرهنگ دینیِ وارونه نسبت به دین الهی نبی اکرم ساخته و خورانده شود.
۴. اصل و اساس در اجرایی کردن دین الهی -اوّلاََ- تعیین جایگاه هدایت و سپس تولیت مردم، و شخص هادی و ولیّ است، واصل و اساس در ساختار معرفتی و علمی آن، تلقّی از خدای متعال وتعریف اوست؛ لذا: در تخریب بنای دین، اساسی ترین عمل در ابتر و عقیم کردن آن در اجرا، تسلّط به حکومت، واساسی ترین کار در تحریف و وارونگی در معارف آن، تحریف در معارف توحیدی و خداشناسی آن است.
۵. حال فهرست وار تغییر وتحریفی که در تعریف و تلقّی از خدای متعال در مکتب خلفا شده به عرض می رسد، تا به این ترتیب علّت تاکید وجود مبارک اهل بیت علیهم السّلام و اهتمام آنان در این موارد و معانی -که در حال حاضر ابواب متعدّدی در دور همخوانی ما در کتاب التّوحید ناظر به آن است- روشن شود. به دنبال این تحریف، وتکمیل آن با تغییر دادن چهره الهی رسول اکرم در علم بی حدّ الهی و عمل به ولایت مطلق الهی، به کسی که مرتبه ای کمتر از مردم عادی در علم و عمل دارد، سعی در توجیه عدم صلاحیّت علمی و عملی غاصبین جانشینی او در حکومت وتثبیت آنان کردند.
حقیقت وماهیّت ظلم آنان در سوزناکترین مرتبه، در واقعه احراق باب، و در و دیوار؛ و در دردناکترین ثمره آن در واقعه کربلا؛ و در نکبت بارترین نتیجه عالمگیر آن در واقعه غیبت امام زمان صلوات الله علیه، خود را نمایان کرده است.
خدای متعال در تعریف او از خود، و در پیام پیامبر و کلامش « الله » معرفی شده است؛ یعنی: از شدت عظمت و بی مانندی و بی همتایی و یگانگی و یکتایی و بیکرانگی در بیکرانگی، آنکه او را می یابد -که در پس هفتاد هزار پرده نورانی می یابد- و با او رو برو می شود، دچار حیرت و ذلت می گردد؛ لذا: در گزارش از او فقط می تواند بگوید «او هست، ولی نمی تواند بگوید چیست؛ نه در مورد خودش و نه فعلش»؛ کمترین نسبتی چون مخلوقات که با یکدیگر دارند، او با مخلوقات خود ندارد؛ یعنی: بر خلاف مکاتب بشری خدا باور، در تعریف خدای متعال از خود و نبی از او و کلام او، گویای به آن است، او هیچ سنخیت و عینیتی با مخلوقات خود نداشته و بین او و آنها بینونت تام و تمام است. و چنین است که خدایی را که در وارونه کردن دین گزارش کردند، چنین تعریف کردند:
امّا فهرست عناوین در تحریف معارف توحیدی:
خدای متعال صورت دارد
چشم دارد
دست دارد
انگشت دارد
پا و ساق دارد
او جا ومحل دارد؛ و عرش و کرسی محل جلوس او هستند
او مکان داشته و نقل و انتقال دارد
او در دنیا و آخرت قابل رؤیت است
طالبان تفصیل و علاقمندان به دانستن مدارک این مطالب در کتب اصلی مکتب خلفاء به کتاب ارزشمند «نقش ائمه در احیا دین» تألیف علّامه فقید سیّد مرتضی عسکری ۳۴۰:۲-۲۲۹ مراجعه فرمایند.
آنان برای یافتن مجال چپاول و غارتگری در دین و دنیای مردمان، در پی اثبات این معنا بودند که اوّلاً دین حضرت خاتم صلّی الله علیه وآله، پدیده زمینی و متاثّر از دین اهل کتاب است -همان قصدی که در قرون اخیر مستشرقین و اسلام شناسان غیر مسلمان، آن را با جدّیت دنبال کرده و می کنند؛ و ثانیاً غرض از این همه رسیدن به حکومت بوده است؛ و این همان است که یزید در ضمن اشعاری بر سرِ سر مبارک امام حسین علیه السّلام آن را ابراز کرد، که آن مرد هاشمی با حکومت بازی کرد، وگرنه خبری نیامده و وحیی نازل نشده:
لعبت هاشم بالملک فلا
خبر جاء ولا وحی نزل
شرح بیشتر در باره مفاد احادیث نورانی این ابواب درضمن شرح شفاهی آنها عرض خواهد شد.