شرح باب پانزدهم؛ باب پدیده بودن اسماء الهی، حدیث اول (۳)

بر اساس آنچه گفته شد، اینک نگاهی عمیقتر به لایه های ژرفتر در این حدیث نورانی:

در وصف خلق اول و در صدر حدیث، مطلبی را فرمودند که شرحی در مورد آن اسم و حقیقت بلا تعین آن در همان عالم انوار است؛ که ماحصل معنای آن این است که: خدای متعال اسمی را خلق فرمود که حروف دارد، لفظ دارد، و شخصی است،بدون آنکه صوت و صورت و جسد عینی خارجی و مادی داشته باشد. حال در این بخش برآنست که براساس جلوه های نورانی آن خلق اول که یاد آن در فراز پیشین گذشت، معلوم شود آن اسم یا اسم ها،چه نام هایی، و آن شخص و یا اشخاص، چه کسانی هستند که آن حقیقت الهیه مقام نورانی بلا تعین آنهاست:


«اوّل ما خلق الله» حقیقت أحدِ واحدی است‌ که به تعبیرات مختلف از او یاد شده؛ هر کدام به عنایت دلالت به وجهی از وجوه و خصوصیّتی از خصوصیّات و عملکردی از عملکردهای آن:

خلق اوّل از آن نظر که تحقّق هستی در ماهیّت خود بوده، "کان ‌و مکان" نامیده شده،
امام صادق علیه السّلام فرموده اند:
"انّ الله کان اِذ لا کان فخلق الکان و المکان و خلق نور الانوار الذی نوّرت منه الانوار و اجری فیه من نوره الذی نوّرت منه الانوار و هو النور الذی خلق منه محمداً و علیاً ، فلم یزالا نورین اولین اذ لا شیء کوّن قبلهما ، فلم یزالا یجریان طاهرین مطهرین فی الاصلاب الطاهره حتی افترقا فی اطهر طاهرین فی عبدالله و ابی طالب علیهم السلام "
(الکافی ۲: ۴۴۲)
حقیقت این است، خدای بود در حالی که هستی نبود، پس او هستی و جای هستی را آفرید، و نور نورها را آفرید که نورها از آن نورانی شدند و آن نوری است که محمد و علی را از آن آفرید؛ پس همیشه آن دو اولین نور بودند درحالی که چیزی قبل از آن دو نور (یعنی: نور محمد و علی صلوات الله علیهما و آلهما) نبود؛
سپس آن دو طاهر مطهر در صلب و پشت پاکان جریان یافتند
 تا اینکه در (پشت) پاکترین پاکان؛ عبدالله و ابوطالب علیهما السلام از هم جدا شدند.

به آن حقیقت الهیه خلق اول با توجّه به اثر و معنای پدید آمده با او "کلمه"، و با توجّه به جامعیّت معانی الهیّه در او، «کلمه تامّه» گفته شده:
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
" الامام کلمه الله "
(بحارالانوار ۲۵ : ۱۶۹ )
امام کلمه ی خداست .
امام باقر علیه السلام فرمودند :
" ...فهم...کلمه الله العلیا "
(همان ۲۶ : ۲۵۱)
...پس آنان (ائمه علیهم السلام)...برترین کلمه الهی هستند.
و در زیارت امام عصر علیه السلام در وصف  ایشان عرض می شود:
"... و کلمتک التامّه فی ارضک "
(مفاتیح الجنان : دعای پس از زیارت آل یس)
کلمه تامه تو در زمینت.

 و از آن نظر که ظهور او به خود و ظهور دیگران به او است، "نور" نامیده شده:
امیرالمومنین علیه السّلام فرمودند:
" انّ الله تبارک و تعالی احد واحد تفرّد فی وحدانیته ثم تکلّم بکلمه فصارت نورا ثمّ خلق من ذلک النور محمداً صلی الله علیه و آله و خلقنی و ذریتی ثمّ تکلّم بکلمه فصارت روحاً فاسکنه الله فی ذلک النور و اسکنه فی ابداننا فنحن روح الله وکلماته و بنااحتجب عن خلقه"
(بحارالانوار ۲۶: ۲۹۱)
به درستیکه خدای تبارک و تعالی بی مانند بی همتا یکتا در یگانگی خود بود (یعنی به غیر خدا هیچ نبود) سپس تکلم فرمود به کلمه ای پس آن کلمه (حقیقتی) نورانی شد. سپس از آن نور محمد صلی الله علیه و آله و من و ذریه ام را بیافرید سپس تکلم به کلمه ای فرمود پس روح شد؛ سپس خدای آن روح را در آن نور ساکن فرمود، و آن را (آن روح اسکان یافته در آن نور را) در تن ما ساکن کرد؛ پس (بدینگونه است که) ما روح الله، و کلمات الله بوده و او توسط ما از خلق خود در پرده شده است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند :
" اوّل ما خلق الله نوری ففتق منه نور علی ..."
( همان ۵۷ : ۱۷۰ )
اول چیزی که خدای آفرید نور من بود سپس نور علی را از آن برگشود .
امیرالمومنین علیه السلام  - درمورد امامان علیهم السلام - فرمودند:
"هم النور الاول " (همان ۲۵ : ۱۶۹)
آنان همان نور اول هستند.

از آن نظر که کارکردش تشخیص زشت از زیبایی است ، "عقل "،
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
" اول ما خلق الله العقل" (همان۱: ۹۷).
اول چیزی که خدای خلق فرمود عقل بود.
و هم ایشان فرمودند :
" اول ماخلق الله نوری ففتق منه نور علی ثم خلق العرش و الکرسی واللوح و الشمس و ضوءالنهار و نور الابصار و العقل والمعرفه "
( همان ۵۷ : ۱۷۰ )
اولین چیزی که خدا آفرید نور من بود سپس نور علی را از آن مشتق نمود سپس عرش و کرسی و لوح و خورشید و روشنی روز و نور دیدگان و عقل و معرفت را بیافرید .

آن حقیقت الهیه از آن نظر که کارکرد دیگرش معلوم کردن مجهول است، "علم"است ؛ علم بر بود و نبود؛ کرسی و عرش؛ "علم الله"؛ علم فعلی خدای متعال:
رسول الله صلّی الله علیه وآله فرمودند:
"اِنّ الله تبارک و تعالی خلق العقل من نور مخزون مکنون فی سابق علمه الذی لم یطّلع علیه نبی مرسل و لا ملک مقرّب فجعل العلم نفسه."؛ (روضه الواعظین۱: ۳۴)
به درستی که خدای تبارک و تعالی عقل را از نور گنجور پنهان شده در علم پیشین خود خلق فرمود همان که هیچ نبی مرسل و یا ملک مقرب اطلاعی از آن نداشت؛‌ پس علم را خویشتن خویش آن قرار داد.
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند :
" انا علم الله " (بحار الانوار ۲۴ : ۱۹۸)
من علم( فعلی) خدا هستم .
و در زیارت آل یس :
"... والعلم المصبوب " (مفاتیح الجنان)
... و او ( امام زمان علیه السلام) علم بی انتهای بی دریغ الهی است.

از آن نظر که نشانه از خدای متعال است،
"اسم الله" ، "آیة الله" ، و "صفة الله" است.                       
امام صادق علیه السلام فرمودند :
" نحن والله الاسماء الحسنی "
(تفسیر نورالثقلین ۲ : ۱۰۳)
 به خدا قسم ما اسماء حسنای (نام های نیکوی خدا) هستیم .
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند :
" الامام ...آیة الله " (بحارالانوار ۲۵:۱۶۹)
امام نشانه ی خدای بی نشان است .
" هم صفات الله " ( همان )
آنان (ائمه علیهم السلام) صفات خدا ( نشانه های خدای بی نشان) هستند .

و از آن نظر که به توجّه حق تعالی بود شده، و خود محل توجه  اولیا الله هستند، "وجه الله".
امام صادق علیه السلام فرمودند:
" نحن وجه الله " ( همان )
ما وجه خدا هستیم (محل توجه خدای متعال و توجه اولیا خدای متعال به او) .

و از آن نظر که خواسته ی اوست، "مشیّه الله":
امام صادق علیه السّلام فرمودند:
 "خلق الله المشیّئة بنفسها ثم خلق الاشیاء بالمشیئة"(الکافی۱: ۲۶۹)
خدای مشیت را به سبب خود او آفرید (نه به چیز دیگر) سپس اشیاء را (بقیه چیزها را) به سبب مشیت خلق فرمود.

 وجود مبارک امام رضا علیه السلام از آن (مشیت) به ذکر اول یاد می فرمایند (تفسیر قمی ۱ : ۲۴ ، کافی ۱ : ۳۸۳)؛ چرا که: پیش از ابتدا به خلقت، نه ذکری بوده و نه مذکوری (آیه اول سوره انسان و روایت ذیل آن).
امام صادق علیه السلام فرمودند :
" نحن مشیّه الله " (مستدرک سفینه البحار ۶ : ۹۶ از مجمع النورین)
 مشیّت خدا ماییم .

و از آن جایی که آن حقیقت فعل خدای متعال  است، "ارادة الله":
«اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون»
چون خدای  چيزى را اراده كند، بگويد: «باش» پس مى‌شود(یس: ۸۲)؛
یعنی: اراده خدای متعال همان تحقّق فعل اوست.
در زیارت آل یس آمده است :
" السلام علیک یا حجّة الله و دلیل ارادته " ( مفاتیح الجنان )
سلام بر تو ای حجّت خدا و راهنما و راهبر اراده ی خدا .

و از آن جایی که نشان نفی عجز از خدای متعال است، "قدرة الله " نام یافته است.
" فهم... قدرة الرب " (بحارالانور ۲۵ : ۱۶۹)
پس آنان (ائمه علیهم السلام)... قدرت پروردگارند.

این حقیقت در واقع همچون پرده ای است که خدای متعال از پس و پشت آن برای سایرین شناخته می شود؛ لذا از آن به عنوان "حجاب الله" نام برده شده است.
امام باقر علیه السلام فرمودند :
" محمد حجاب الله تبارک و تعالی "(الکافی ۱ : ۱۴۵)
محمّد صلی الله علیه وآله حجاب خدای تبارک و تعالی است .
امیرالمومنین علیه السلام (در وصف ائمه علیهم السلام) فرمودند :
" هم النور الاول... و حجاب الله الاعظم الاعلی " (بحارالانوار ۲۵:۱۶۹)
آنان نور اول و بزرگترین ترین و برترترین (بلند مرتبه ترین) حجاب خدا هستند .

از آن جایی که این حقیقت هیچ نقصی به جز خلق شدن ندارد، به "لا خالق و لا مخلوق" بودن وصف شده.
و از آن جایی که به دلیل نامحدود و غیر قابل وصف و عین رحمت و عظمت بودن، ملاقات کنندگان خود را دچار حیرت، ذلّت و محبّت می کند، "الاه" گفته شده.
امام باقر علیه السلام فرمودند :
" الله معناه المعبود الذی اَله الخلق عن درک ماهیته و الاحاطه بکیفیته "
( توحید صدوق ۱ : ۸۹)
الله؛ معنایش معبودی است که خلق از درک ماهیتش (چیستی اش) و احاطه به چگونگی اش حیرانند.
امام کاظم علیه السلام فرمودند :
" انّ الله تبارک و تعالی خلق نور محمد صلی الله علیه و آله من نور اخترعه من نور عظمته
 و جلاله و هو نور لاهوتیته الذی تبدی من لاه..." (عوالم العلوم ۱۱ : ۳۱ )
بدرستیکه خدای تبارک و تعالی نور محمد صلی الله علیه وآله را از نور عظمت وجلال خود آفرید، و آن نوری بود که چیستی نداشت که ابتدای آن لاه بود (در باره معنای لاه بطور مفصل در باب پیش رو که درباره معانی اسما الله است گفتگو خواهد شد.)

و از آن جایی که حقیقت گسترده در همه خلقت و حاضر در موجودیت هر چیزی هم اوست، لذا آشنای بی نشان همه است؛ "الله" است.
در دعای رجبیه ( صادره از ناحیه مقدسه امام عصر علیه السلام ) عرض می شود:
"... فبهم ملاءت سمائک و ارضک.‌‌.."
( مفاتیح الجنان )
پس تو  آسمان هایت و زمینت را از نور وجود آنان آکنده ساخته و پرکردی .
امیرالمومنین علیه السلام (در وصف امامان علبهم السلام) فرمودند:
" سرّ الممکنات "
(بحارالانوار ۲۵ : ۱۶۹)
(امامان علیهم السلام ) سرّ (باطن و حقیقت پنهان در ) ممکنات هستند .
و در خبری در مورد امیرالمومنین علیه السلام آمده است:
" انّه ذات الله العلیا "
( طوالع الانوار : ۱۴۱)
به راستی که او همان حقیقت برتر (اسم جلاله) الله است.

لفظ جلاله "الله" و همه ی الفاظ جلالیّه و توحیدیّه؛ مانند : "لا اله الا الله"، "الله لا اله الا هو" ، "هو الله الّذی لا اله الا هو" ، "هو الله" و "هو" وصف انفعال نفسی مواجه شوندگان با اوست که معرفت اوست، که بی کرانِ بی نشان است.
و سایر اسماء و صفات الهیّه جلوه ها و عملکرد این مقام علیّ هستند که نشان از بی نشانگی خدای تعالی می دهد.
امام صادق علیه السّلام:
"...فهذه الاسماء الّتی ظهرت، فالظّاهر هو الله تبارک و تعالی و سخّر سبحانه لکل اسم من هذه الاسماء اربعه ارکان فذلک اثنا عشر رکناً ثم خلق لکل رکن منها ثلاثین اسما فعلا منسوبا الیها..." (الکافی۱: ۲۷۵)
پس این همان اسمائی است که آشکار شده اند؛ و آنچه آشکار شد همان الله تبارک و تعالی بود (یا: پس آنچه آشکار شد هو الله تبارک و تعالی بود) و خدای سبحان برای هر اسمی از این اسماء چهار رکن قرار داد و به این ترتیب دوازده رکن شدند؛ و آنگاه برای هر رکنی سی اسم که فعل منسوب به آنها بود آفرید.
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند :
" انا اسماءالله الحسنی "
(بحارالانوار۵۳ : ۴۶)
من اسم های حسنای (نیکوی) خدا هستم.

نسبت درست صفت ذات و یا صفت فعل بودن بعضی از صفات که در باب صفات الذّات آمده و منشأ نسبت دادن غلط آنها به خدای بی نشان و لایو‌صف شده، در این حدیث، و در این جا، معلوم و شمرده می شود؛ آن صفات، صفات ذات و یا صفات فعل مصداق اسم جلاله ی «الله» و مقام نورانی بلاتعیّن آن هستند، نه منسوب به مراد از آن اسم؛ که مراد از اسم جلاله «الله» است؛ که در مورد او فقط می شود گفت هست: «هو نفسه و نفسه هو» (حدیث۲)؛ او فقط خودش است و خودش فقط اوست؛ لذا: فقط می توان گفت او هست؛ ولی نمی توان گفت چیست، و اسما و صفات و آیات او، او را به بی نشان بودن نشان می دهند؛ تا جایی که خود اسما و صفات او نیز دور از ذهن و فکر و حسّ مخلوقات هستند: «سبّح اسم ربک الاعلی»: اسم اعلای پروردگارت را به دور از صفات مخلوقین (و منزّه از آنها) بدان؛ (سوره اعلی: ۱).      

حقیقت الهیه حقیقت اول چون به دور از اوصاف خلایق است، گفته می شود: "سبحان الله".
چون حقیقت هر حسن و خیری از اوست، گفته می شود: "الحمدلله".
چون یکتا و یگانه است و خالق خود را فقط به صرف "بودن" تعریف می کند و نه هیچ چیز دیگر ، گفته می شود: "لا اله الا الله".

و چنان بزرگ تر است که هیچ گزارشی از آن نتوان داد؛ لذا: گفته می شود:
"الله اکبر"؛ "الله اکبر من اَن یوصف"،
الله بزرگتر از آنستکه بتوان از آن گزارش داد.
چون بیان و ذکر و تعلیم و تفصیل مقصود خدای متعال و خواسته ی اوست، "کتاب الله" ، و "کلام الله" است، و از آن جایی که خود گویا و ناطق به آن است، "قرآن" است.
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند :
" انا القرآن الناطق "(ینابیع الموده ۱: ۲۱۴)
من قرآن ناطق ( گویا ) هستم .

اگر در رابطه و نسبت بین او و خالقش فقط یک کلمه بتوان گفت، آن کلمه "محبّت" است؛
امام صادق علیه السلام فرمودند :
" نحن ودّ الله " (بحارالانوار۲۴: ۸۷)
ما ودّ ( محبت شدید ) خدا هستیم .

او "حبیب" خدا؛ "حبیب" خالق خود است؛
امیرالمومنین علیه السّلام فرمودند:
"کان الله و لا شیء معه فاوّل ما خلق الله نور حبیبه محمّد صلّی الله علیه و آله "؛ (همان ۱۵: ۲۷)
خدای متعال بود و هیچ چیزی غیر او نبود پس اول چیزی که خلق فرمود نور حبیبش محمّد صلی الله علیه و آله بود.
و هم ایشان در جواب از «اوّل ما خلق الله» به جابر بن عبدالله انصاری فرمودند:
« اوّل ما خلق الله -یا جابر- نور نبیّک، ثمّ خلق منه کل خیر»؛ (همان ۱۵: ۲۴ از ریاض الجنان):
 اوّل چیزی که خدای خلق فرمود -ای جابر- نور پیامبر تو بود و سپس هر خیری را از آن خلق فرمود.
و "لا حبیب الّا هو و اهله"
و برای خدای متعال فقط او و خاندانش هستند که محبّتشان ذاتی خدای متعال است و به عکس (مفاتیح الجنان : زیارت آل یس)
و این نوشته شرح مختصر و مجمل از این حکایت است؛

تا جایی که همانطور که در توقیع مبارکه امام زمان علیه السلام در دعای رجبیه آمده؛ "لا فرق بینک و بینها الّا انّهم عبادک"؛ (همان:دعای رجبیه):
 (خدایا) فاصله ای بین تو و مقامات نورانی آنان نیست، مگر آن که آنان بندگان تو هستند؛
لذا چنین است که به اذن او، آن حقیقت الهیّه ی بلاتعیّن به ماهیّت محبوب ترین محبوب های او در میان خلایق؛ یعنی: محمّد و آل محمّد صلوات الله علیه و علیهم تعلق گرفته است.
و آنان علیه و علیهم السّلام به فرموده خدای متعال "لا یسبقونه بالقول و هم باَمره یعملون" ( الانبیاء : ۲۷ )
در سخن بر او پيشى نمى گيرند و خود به دستور او عمل مى كنند .
 
آنان بندگان مخلَص و مقرّب اویند، که به امر اویند نه به میل خود.

با حفظ اولویّت خدای متعال، آنان صاحبان ولایت کلیّه و مطلقه از طرف خدای متعال اند، تا جایی که رضایت و ولایت آنان علیهم السّلام همان رضایت و ولایت الهیّه می باشد.
امام حسین علیه السّلام فرمودند: "رضَی الله رضانا اهل البیت"؛(بحارالانوار ۴۴: ۳۶۶)
رضای ما همان رضای خدای متعال است.
امام صادق علیه السلام فرمودند: "ولایتنا ولایة الله..."؛(الکافی۱: ۴۳۷)
ولایت ما همان ولایت الله است.

خدای متعال در مقام عمل به آنان عمل می کند، و آنان نیز در مقام عمل به خدای متعال؛ آنان عامل بالله و لله اند.
آیه شریفه "هنالک الوَلایه لله الحق"
آنجا، اولویت تنها حق خدای است (الکهف: ۴۴)؛ یعنی: آن چه آن جا تحقّق دارد فقط حاکمیّت محبّت الاهیه است؛ یعنی:  آن چه خدای از کمال، و جمال، و جلال دارد، این مقام بالله واجد آن است.
امام کاظم علیه السّلام فرمودند: "... اَقامهم مقام نفسه..."؛ (عوالم العلوم ۱۱: ۳۱).
(خدای متعال) آنان را قائم مقام خود قرار داد.

و چنین است که این مقام منیع که شامل همه ی محامِد الاهیّه است، اوّلا، متعلّق است به حبیب علی الاطلاق خدای متعال، که در تعلّق آن به ماهیّت معظّم له، ایشان شده اند؛ "محمّد" صلّی الله علیه و آله؛ یعنی محل همه ی محامِد( خوبی ها و ستودنی ها)، و در تملیک آن به ماهیّت امیر علیه السّلام از طرف رسول الله، ایشان شده اند "علی" ؛ یعنی: کسی که واجد اعلا مرتبه است.
نسبت مرتبه ی بلا تعیّن آن مقام منیع و این دو مرتبه ی متعیّن، که در حقیقت، حقیقت یکسانی دارند، حقیقت توحید الاهی را تشکیل می دهد.
امام سجاد علیه السّلام (در مورد آیه ی شریفه: "فطره الله التی فطر الناس علیها"، فطرتی که خدا مردم را بر آن سرشته است؛ (روم: ۳۰) فرمودند:
"هو لا اله الّا الله و محمّد رسول الله و علی ولی الله الی هاهنا التوحید"؛(تفسیر القمی: ذیل آیه شریفه): معنای آن حقیقت الهیّه که خدای متعال، خود او را از ولایت و حقیقت کلیّه ی خود شکافته و خلق فرموده (فطره الله)، و حقیقت نورانی مردمان را بر آن اساس آفریده؛ عبارت است از حقیقت بی نشان  «لااله الّا الله، ومحمّد رسول الله، و علی ولی الله»؛ والحمد لله کما هو اهله و مستحقه.

 

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید