شرح احادیث ۲،۳،۴ باب پانزدهم؛ باب حدوث اسما

حدیث دوم و سوم در جواب سوالی است که از وجود مبارک امام رضا علیه السلام شده است.

در شرح حدیث ا‌ول این باب به دلیل مطالب و معانی جامع در باب خلقت و اسما و صفات و رموز و اسرار آنها، شرح و توضیح مستوفی و مفصل -البته متناسب با مجال و اقتضای مقال- داده شد. در این سه حدیث شریف، در حقیقت مستند و مدرک بعضی از مطالبی که سابقا عرض شده، آمده؛ لذا: با توجه به عرایض سابق الذکر، به این مستندات، در این احادیث اشاره می شود:

۱. در حدیث دوم: در مورد خدای متعال فقط می شود گفت که او هست؛ چون او هیچ چیزی غیر خود نیست:
«هو نفسه، نفسه هو».

۲. اسما او غیر او هستند، او آنها را برای خود قرار داده تا مراد و مقصود از آنها خدای متعال بوده باشد، و این بدلیل احتیاج ذاتی خلایق به او، و لاجرم نیاز آنان به خواندن او می باشد. و در ضمن این امر می تواند سبب تذکر و تعریف خدای متعال برای آنان گردد، که بیشتربن اهمیت و ارزشمندترین داشته را در بندگی دارد .

اما شیوه بهره مندی از اسما در بهره مندی از خدای متعال، یاد کردن، و یا خواندن و صدا کردن و درخواست از خدای متعال است به اسمی که متناسب خواسته شخص است؛ مانند: «لا اله الا الله» برای معرفت خدای متعال و معرفت توحید او؛ صلوات برای معرفت اهل بیت علیهم السلام و ولایت آنان علیهم السلام؛ «یا شافی» برای درخواست شفا؛ «یا رزاق» برای درخواست زیاد شدن روزی؛ و «یا فتاح» برای درخواست گشایش در امور.

اما شیوه یافتن معرفت و یا برآورده شدن حوایج و رسیدن به مقاصد به عنایت الهیه با توسل به اسما و آیات الله:
۲-۱. برای طی این طریق باید دانست که:
بين دانستن يك معنا و داشتن آن فاصله از زمين تا آسمان است؛ آن معنا اگر در حرفى، كلمه اى، اسمی، و آیه ای الهى باشد، دانستن اش شخص را باسواد، و نادان را دانا، و منبر و مجلس را پر رونق مى كند. ولى داشتن اش نادان و دانا را آدم، و آدم را عالم، و عالم را عارف، و عارف را خائف، و خائف را عامل، و عامل را عالى، و اعلا، و بالاخره علي مى كند.

۲-۲. براى داشتن معنايى كه از آن ياد شد، باید باور به آن و درخواست قلبى باشد. برای نیل به آن، اگر آن معنا در آيه و يا اسمى از اسماء الله باشد، باید آن را در حال فراغ بال، و با رغبت و محبت، به طرف قلب، مكررا قرائت و يا از قلب تلاوت كرد؛ يعنى: آن را از قلب بيرون آورده و به زبان جارى كرد، و يا حتى بدون تكلم، آن را با رغبت و محبت با همه تن ادا كرد و گفت. و يا قلب خود را با آن لفظ آغشته و عجین کرده و سعی در حفظ این حالت برای او کرد.
اما مؤثرترين شيوه، نشستن در آن است: به حجم آن معنا توجه كرده و خود را محاط در آن، و آن را محيط بر خود قرار داد، و در آن فضا بود و نفس كشيد، و او را با خود آميخته، و خود را در آن محو كرد. عالى ترين شيوه براى اعلاترين شدن اين است.

۲-۳. البته لازم به یادآوری است که لازمه سیر به سلامت در عالم تشریع، خداداری است؛ که خود فرمود: «انما یتقبل الله من المتقین»؛ خدای فقط از پاسداران (الهی) می پذیرد (یعنی از کسانی که سعی در دوام توجه به حضور ا‌و و رعایت ادب آن محضر دارند)؛ (مائده: ۲۷)؛ "و ما توفيقى الا بالله عليه توكلت و اليه انيب".
۳. همان طور که در حدیث ا‌ول بود، خلق اول اسم خدای متعال است و به این معنی که نشانه از بی نشانی اوست، ولی خود آن به لفظی نامیده نیست. با توجه به ارکان سه گانه از چهار رکن آن، ظاهر از آن لفظ جلاله «الله» است، که وصف انفعال نفسی کسانی است که آن حقیقت الهیه خلق ا‌ول را که نشان از خدای بی نشان است، وجدان می کنند؛ می یابند؛ با آن مواجه می شوند.

لذا: در این حدیث اگر فرموده اند: «فاول ما اختار لنفسه العلی العظیم»، می تواند به دو معنی باشد:

اول. حقیقت بلاتعین خلق ا‌ول، علی عظیم است: چرا که: اعلا واعظم از او نیست و نخواهد بود.
دوم. اینکه اول اسمی که فعل و جلوه از اسم جلاله «الله» است علی عظیم است. و دنبال حدیث موید احتمال دوم می تواند باشد:
 لانه اعلی الاشیا کلها. فمعناه الله و اسمه العلی العظیم. هو اول اسمائه؛ علا علی کل شیئ؛ (ح۲).

۴. در حدیث سوم از وجود مبارک امام رضا علیه السلام از چیستی «اسم» سوال شده، و معظم له در جواب فرمودند که (اسم نسبت به مسمی همان) نسبت صفت به موصوف است؛ یعنی: نشان و گزارش از موصوف است. واین همان مطلب است که مکرر عرض شده که سه لفظ «اسم»، « صفت» و «آیه» قریب المعنی هستند؛ آن چنان که در ترجمه آنها به فارسی به ناچار هر سه به «نشانه» ترجمه می شوند.
۵. حدیث چهارم توضیح جامعی از وجود مبارک امام صادق علیه السلام در مورد نسبت اسما الله با خدای متعال است، و آن این که اسما الله به خلق و جعل خدای متعال، نشانه از او شده اند و این در حالی است که خدای متعال هیچ نشانی ندارد، و اسما الهی او را به بی نشانی نشان می دهند؛ یعنی: در مواجهه با اسما و صفات و آیات تدوینی و تکوینی خدای متعال -اگر به قاعده آن که سابقا عرض شده عمل شود- باذن الله و عنایت او ممکن است خدای متعال از روزنه آن اسم، یا صفت، و یا آیه خود را وجدانی بنده کند، و در این واقعه آنچه بنده می یابد حقیقت بی نشان علی عظیم الهی است که باعث مندک شدن (پاشیدن؛ متلاشی شدن) او می شود؛ حکایت حضرت موسی را در قرآن نخوانده اید؟! (اعراف: ۱۴۳) و یا حکایت غشوه های شبانه امیر علیه السلام را نشنیده اید؟! (روضه الواعظین۱: ۱۱۲)

و البته در فرآیند معرفت الله آن چه شناخته می شود شناخت خود خدای متعال به خود او است، پس: آنچه در مکاتب انسانی از محال بودن معرفت خود خدای متعال و ممکن بودن معرفت به وجه گفته می شود نادرست می باشد؛ خصوصا جریانی که اصلا معرفت الله را محال می داند‌، که اگر معرفت الله محال بوده و هیچ راهی به آن نباشد در حقیقت خلقت عبث و شریعت تعطیل باید باشد؛ لذا: با توجه به آثار این عقیده می توان احتمال داد که طرح و تبلیغ این نظریه در تکمیل واقعه سقیفه و توطئه ای از سنخ آن باشد؛ الحمد لله اولا و آخرا.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید