شرح باب شانزدهم؛ معانی اسما الله و اشتقاق آنها
 

(دوم)

برای آشنایی با زبان و ادبیات کتاب الهی و قرآن مجید، مقدمه مختصری در این باره عرض می شود:
قرآن مجید با صدای بلند و بیان رسا اعلام می فرماید که این کلام، کلام الله است:    
«و إن أحد من المشرکین استجارک فأجره حتى یسمع کلام الله ثم ابلغه مامنه ذلک بانهم قوم لا یعلمون» : و اگر یکی از مشرکان به پناه تو آید، پس او را پناه بده تا کلام خدا را بشنود، سپس او را به محل امنش برسان که آنان گروهی هستند که نمی دانند؛ (توبه: ۶)

«و اذا تتلی علیهم ایاتنا بینات قال الذین لا یرجون لقاءنا ائت بقران غیر هذا او بدله قل ما یکون لی ان ابدله من تلقای ء نفسی ان اتبع الا مایوحی الی انی اخاف ان عصیت ربی عذاب یوم عظیم »
 و هنگامی که آیات روشن ما را برای آنان تلاوت می کنی، کسانی که امید به دیدار ما ندارند می گویند: قرآنی غیر از این بیاور یا آن را تبدیل کن. بگو که من نمی توانم آن را از جانب خود تبدیل کنم. من پیروی نمی کنم مگر آن چه را که به من وحی می شود، همانا من بدلیل عذاب روز بزرگ از نافرمانی پروردگارم  می هراسم. (یونس: ۱۵)

و کلام هر کسی نماینده و نشانگر او؛ وزیبنده اوست:
«لقد تجلی الله لخلقه فی کلامه و لکن لا یبصرون»

حقیقتا خدای در کلامش بر خلقش تجلی کرده (و خود را آشکار کرده) است و لیکن آن را نمی بینند.(عوالی اللئالی ۴: ۱۱۶ ؛ از امام صادق علیه السلام).

«فضل‏ القرآن‏ على سائر الكلام‏ كفضل الله على خلقه.» : برتری کلام خدای متعال به بقیه ی کلام ها مانند برتری خداست نسبت به خلقش؛ (جامع الاخبار : ۴۰ ؛از رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم).

 لذا:
قرآن مجید؛ کلام الله است؛ ظاهرا و باطنا؛ صورتا و معنا؛ لفظا و کتبا از خدای متعال بوده، و اسم و صفت و آیه اوست؛ نشانه از اوست؛ نشانه ای که بالاتر از آن خود خدای متعال است:

«كما ليس شي‏ء من خلقه‏ يشبهه‏ كذلك لا يشبه فعله تعالى شيئا من أفعال البشر و لا يشبه شي‏ء من كلامه بكلام البشر فكلام الله تبارك و تعالى صفته و كلام البشر أفعالهم فلا تشبه كلام الله بكلام البشر فتهلك و تضل‏»:
همان طوری که هیچ چیزی از مخلوقات خدا شبیه به او نیست، همین طور فعل خدای متعال شبیه هیچ فعلی از افعال بشر نیست و هیچ کلامی از کلام خدای متعال نیز شبیه کلام بشر نیست؛ چرا که کلام خدای تبارک و تعالی صفت اوست و کلام بشر افعال آنان است، پس تشبیه نکن کلام خدا را به کلام بشر که هلاک و گمراه می شوی و موجب هلاکت گمراهی می گردی؛( توحید صدوق :۳۶۵؛ از امیرالمومنین علیه السلام ؛ و علاقمندان به تفصیل و توضیح بیشتر در مورد کمالات بی پایان علم و حکمت و هدایت  و قدرت کلام الهی بنگرند به : خطبه۱۸۹ آن حضرت در نهج البلاغه).

از جمله تفاوت های کلام الهی و کلام بشری در نحوه بهره مندی و استفاده از آن است:    

 در فرهنگ انسانی، علوم و معارف، در هر حال از مقوله ذهنیات هستند؛
لذا: انتقال آنها به دیگری، با تدریس و تدرس - اگر چه با ابزار و روش های مختلف -انتقال مفاهیم از ذهنی به ذهنی دیگر است؛ لذا: شرط اول و اصلی در این فرآیند، بجز داشتن استاد دانشمند، داشتن استعداد ذهنی متناسب با سادگی و پیچیدگی مطلب نیز  هست.  

و این همه در حالی است که: ذهنیات ظلمانی هیچ ربطی به حاق حقیقت ندارند؛ لذا: همانی است که قرآن مجید از آن چنین یاد می کند:
 «ان الظن لا یغنی من الحق شیئا».
در واقع گمان (حقیقت) غیر از داشتن و معرفت خود حقيقت بوده و انسان را آن بی نیاز نمی کند. (یونس: ۳۶ و نجم: ۲۸)  
                      
اما علم نورانی الهی که سنخیتی با علوم و معارف بشری ندارد، حقیقتی است الهی و از آن خدای متعال و نزد او،
«انما العلم عند الله»؛
 بدرستی که علم نزد خدای متعال است. (احقاف: ۲۳ و ملک: ۲۶)؛

 لذا: معلم اول و اصلی آن خدای متعال و سپس تعلم و تربیت شدگان بی واسطه او؛ یعنی: انبیا و اولیا علیهم السلام میباشند؛ لذا: شرط اول و اصلی  تعلم و تفهم آن در این فرهنگ، حضور در محضر معلمان و مربیان آن، و در حقیقت تذکر به حضور آنان و توجه به حاضر بودن خود در محضر آنان است(تقوی):

«اتقوا الله ویعلمکم الله»؛
خدای را پاسداری کنید تا خدای تعلیمتان فرماید؛ (بقره: ۲۸۲).

«ولقد من الله علی المومنین اذ بعث فیهم من رسولا من انفسهم یتلوا علیهم، آیاته ویزکیهم و یعلمهم الکتاب والحمکه وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین»،
به يقين خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه] پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد قطعا آنان پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند. (آل عمران: ۱۶۴)؛

«و ما انزلنا علیک الکتاب الا لتبین لهم الذی اختلفوا فیه و هدی و رحمه لقوم یومنون».  
ما قرآن را بر تو نازل نکرديم مگر براى اينکه آنچه آنان در آن اختلاف دارند، برایشان روشن کنى؛ و (اين قرآن) مايه هدايت و رحمت است براى قومى که ايمان مى آورند! (نحل: ۶۴)
                             
لذا: گذشته از شرط کلی واصلی و اولی در تربیت و تعلیم الهی که خداداری و پاسداری از خدای متعال (تقوا) است، در قرآن مجید امر به «قرائت» و «تلاوت» آن شده، که روش آن غیر از خواندن معمول و متعارف در فرهنگ انسانی است (که سابقاً به مناسبت به چگونگی آن اشاره شده).

 و نیز شیوه های دیگری نیز در انتقال معانی و مفاهیم و معارف قرآنی وجود دارد؛ از قبیل: گوش کردن؛ نگاه کردن؛ لمس کردن؛ و حتی میل کردن، که همان ها هم به شیوه معمول و متعارف نیستند؛ (طالبان تفصیل در این موارد به کتاب «غرایب قرآن و قرناء آن» مراجعه فرمایند).

از دیگر تفاوت های آن دو در معنای الفاظ در آنهاست: معانی الفاظ در کلام انسانی مفاهیم ذهنی هستند، اما در کلام الهی واقعیت بیرونی.

از دیگر تفاوت ها ، معنی دار بودن حروف و حتی نقطه ها در کلام الهی هستند، در حالی که این دو در کلام بشری به تنهایی معنی ندارند:
«ما من حرف من حروف القرآن الا و له سبعون الف معنی»؛ هیچ حرفی از حرف های قرآن نیست مگر آن که دارای هفتاد هزار معناست. (مجمع البحرین: ذیل لغت «جمع»)             

 امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند:
«تاویل کل حرف من القرآن علی وجوه»؛
مقصود و مراد هر حرفی از قرآن ، صورت های متعددی دارد؛ (تفسیر عیاشی۱: ۱۲ و بحارالانوار۹۲: ۱۱۰).

امام عسکری علیه السلام در قسمتی از روایتی که ذیل آیات اول سوره بقره آمده است ، می فرمایند:    
«فقال الله (الم ذلک الکتاب) ای: یا محمد، هذا الکتاب الذی انزلته الیک هو الحروف المقطعه التی منها الف و لام میم...»
پس خدا فرمود: (الم ذلک الکتاب) یعنی: ای محمد، این کتابی که بر تو نازل کردم همان حروف مقطعه ای است که الف و لام میم جزئی از آن است...(تفسیر برهان۱: ۵۴ به نقل از تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام).

 امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
«علم ما کان و ما یکون کله فی القرآن و علم القرآن کله فی سوره الفاتحه و علم الفاتحه کله فی البسمله و علم البسمله کله فی بائها و انا النقطه الباء»:
تمام علم گذشته و حال و آینده در قرآن است و تمام علم قرآن در سوره فاتحه و تمام علم فاتحه الکتاب در بسم الله الرحمن الرحیم و تمام علم بسم الله الرحمن الرحیم در باء آن ، و من نقطه زیر باء هستم. (انوار نعمانیه۱: ۴۷)

و از خصوصیات شگفت انگیز در کلام خدای متعال، معانی کلمات و الفاظ کلیدی است، که هر کدام بقدر کتابی مفصل در خود علم و معرفت و معنا در تعلیم و تربیت گنجینه دارند. و دلیل آن، این است که معنای لغوی آن الفاظ وقتی در نظام و ساختار معارفی و علمی و تربیتی الهی دین الهی واقع می شود، در پهنه عمیق و گسترده آن معنی می شود.
و یکی از دلایل جهل به قرآن و جهل به مقاصد و معارف و معانی آن برای نا اهلان و  گمراهی آنان، همین امر است؛ که نه خود می دانند و نه به امر الهی گردن نهاده و به  کسانی که اهل بیت نبوتند، مراجعه می کنند. در این مورد، برای نمونه اسم جلاله «الله»، بعنوان «ایجاز در اعجاز» فهرست وار، مطرح شده که عن قریب تقدیم خواهد شد.

در این باب، حدیث ۱ شاهد و نمونه ای است بر معنی دار بودن حروف در کلام الهی و نیز معنی شدن الفاظ در ساختار معارف الهیه، و همچنین است احادیث ۳،۴،۵،۶،۸،۹،۱۰،۱۱،۱۲ در معنی کردن اسما الله بر اساس تعریف نسبت بین خدای متعال و اسمای او که مکرر و مفصل از آن گفتگو شده است.

حدیث ۲و۷ در توضیح ربط و نسبت اسما الله و خدای متعال، و غیریت و بینونیت بین آنها می باشد. و نکته بسیار مهمی که در حدیث ۷ به آن اشاره فرموده اند این است که اسما و صفات کمالیه خدای متعال دلالت به نفی و تنزیه حق تعالی از نقص در آن مورد می کند؛ مانند:
 اسم عالم یا علیم که دلالت بر نفی جهل از خدای متعال می کند، که شرح و توضیح همه این موارد به قدر کافی عرض شده ؛ لذا : عزیزان اعضای دور هم خوان می توانند در صورت نیاز به سادگی به آن ها مراجعه فرمایند.

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید